eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را؛ ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم | | @deli_ism
با اجازه غزلى تازه فدایت کردم بر سر سجده نه در شعر دعایت کردم با اجازه از همه دست کشیدم امشب و تو را از وسط جمع سَوایت کردم با اجازه از تو و چشم و لبت مى گویم چه کنم دست خودم نیست هوایت کردم با اجازه تو طبیبى و منم باز مریض تو بزن بوسه بگو باز دوایت کردم با اجازه به خیالات خودم مى پیچم مثلا بودى و این بار صدایت کردم با اجازه از شما و بى اجازه از همه بوسه بر شعر زدم باز دعایت کردم گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟ راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید گر چه گفتند بهاران برسد مال منی قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده ام خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید در دل مزرعه بغضم سله بسته ست قبول! گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید… نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید… | | @deli_ism
دیدم به آتش‌بازی‌ات، شوق تماشایی به سر آتش زدم در خود بیا، گر خود تماشا می‌کنی | | @deli_ism
دیگران را اگر از ما خبری نیست، چه باک؛ نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده ای؟ | | @deli_ism
از همه سوی جهان جلوه‌ی او می‌بینم جلوه‌ی اوست جهان کز همه سو می‌بینم چشم از او جلوه از او، ما چه حریفیم ای دل چهره‌ی اوست که با دیده‌ی او می‌بینم چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل آن نگارین همه رنگ و همه بو می‌بینم زشتئی نیست به عالم که من از دیده‌ی او چون نکو می‌نگرم، جمله نکو می‌بینم با که نسبت دهم این زشتی و زیبائی را که من این عشوه در آیینه‌ی او می‌بینم با خیال تو که شب سر بنهم بر خارا بستر خویش به خواب از پر قو می‌بینم این تن خسته ز جان تا به لبش راهی نیست کز فلک پنجه‌ی قهرش به گلو می‌بینم آسمان راز به من گفت و به کس باز نگفت شهریار این همه زان راز مگو می‌بینم | | @deli_ism
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم | #شهریار | @deli_ism ♥
يار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پيری پسرم تو جگرگوشه هم از شير بريدی و هنوز من بيچاره همان عاشق خونین‌جگرم خون دل می‌خورم و چشم نظر بازم جام جرمم اين است که صاحب دل و صاحب‌نظرم من که با عشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانی است به پيرانه سرم پدرت گوهر خود را به زر و سيم فروخت پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر عجبا هيچ نيرزيد که بی‌سیم و زرم هنرم کاش گره بند زر و سيمم بود که به بازار تو کاری نگشود از هنرم سيزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سيزدهم کز همه عالم به درم تا به ديوار و درش تازه کنم عهد قديم گاهی از کوچه‌ی معشوقه‌ی خود می‌گذرم تو از آن دگری رو که مرا ياد تو بس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم از شکار دگران چشم و دلی دارم سير شيرم و جوی شغالان نبود آبخورم خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت شهريارا چه کنم لعلم و والا گهرم | | @deli_ism
بیدار تو تا بودم رویای تو میدیدم بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی | | @deli_ism
‏تو چه حُسنی كه مَنت عاشقِ مادر زادم | #شهریار | @deli_ism ♥
بیت بیت غزلم شوق پریدن دارد وه که دیدار غزل درد کشیدن دارد چشم نرگس شده‌ات باده‌پرستم کرده سعی بین حرم و میکده دیدن دارد توبه کردم که قلم دست نگیرم اما هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد صحبت از قیمت این غمزه و آن ناز مکن ناز عاشق‌کُشَت ای دوست خریدن دارد عجب این نیست که آهوی دلم صید تو شد طعم شهد لب صیاد چشیدن دارد آن زمانی که آب و گلت را بسرشت زیر لب گفت که این روح دمیدن دارد قصه‌ی دست و ترنج است تماشاگه عشق شکر وصل رخ تو جامه دریدن دارد دیدن روی تو راه دگری می‌خواهد شرح دیدار تو از شعر بریدن دارد... | | @deli_ism
دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع ای سر زلف تو مجموع پریشانی‌ها... | | @deli_ism
چشم از او، جلوه از او، ما چه حریفیم ای دل... @deli_ism ♥️