#داستان_زندگی
#زهره
پله ها رو به سختی بالا میرفتم احساس مجرمی رو داشتم که قربانگاهش میبرند .. از برخوردشون میترسیدم و توی دلم آشوب بود ..
در واحد باز بود .. حسین زودتر وارد شد و من پشت حسین ..
مادر حسین رو به روی تلویزیون به مبل تکیه داده بود و با وارد شدن ما حتی نگاهش رو از تلویزیون برنداشت و با اخم جواب سلاممون رو داد ..
حسین خم شد صورت و دستش رو بوسید و به من که عقب تر ایستاده بودم اشاره کرد که منم همون کارو انجام بدم..
با اینکه قلبا مایل نبودم ولی بخاطر این که زودتر آرامش به زندگیم برگرده قبول کردم و همین که یک قدم برداشتم نسرین از اتاق خواب بیرون اومد و با عصبانیت داد زد اینو واسه چی آوردی اینجا ..
نزدیکم شد و هولم داد به سمت در و گفت من مثل این داداشم بی غیرت نیستم گورت رو گم کن که الان محسن میاد خون راه میندازه ..
حسین بلند شد دست نسرین رو گرفت و گفت تو دخالت نکن .. من خودم با محسن حرف میزنم ..
دستش رو از دست حسین کشید و گفت خاک تو سرت هنوز پای چشم داداشت کبوده، هنوز لبش زخمیه تو دختر میمون اون خانواده رو برداشتی بردی ددر دودور...
منتظر واکنش حسین نموندم و گفتم درست حرف بزن و قبل از حرف زدن تو آینه به خودت نگاه کن ..
نسرین به حسین گفت بفرما بردی خوروندی هار شده ، زبون درآورده ...
حسین داد زد بسه تموم کنید ..
نشست کنار مادرش و نگاه تندی بهم انداخت و گفت از تو بزرگتره .. اینو بفهم ..
با فاصله ازش نشستم و زیر لب گفتم خودش احترامش رو نگه داره ..
نسرین کنار آشپزخونه کامل پشتش رو کرد به ما و نشست ..
حسین کادوها رو به سمت مادرش کشید و تند تند شروع به صحبت کرد و یه جورایی داشت دل مادرش رو به دست می آورد ولی مادرش با همون ابروهای گره خورده زل زده بود به تلویزیون و جوابی نمیداد ..
حسین سرش رو به سمت من چرخوند و گفت زهره برو ببین چای هست بریز بیار ..
از عصبانیت نفس بلندی کشیدم و اشاره کردم که نمیتونم ..
اخم پررنگی کرد و گفت واسه مامان روشن بریز...
مجبوری بلند شدم و به طرف آشپزخونه رفتم .. چهارتا چای ریختم و برگشتم .. سینی رو روبه روی حسین و مادرش گرفتم .. حسین برای خودش و مادرش چای برداشت و گفت برای نسرین هم بگیر..
این یکی رو واقعا نمیتونستم .. برگشتم که سرجام بشینم در باز شد و محسن وارد شد .....
ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر همسرتون رو بدزدند و در ازای آزادیش ۵ میلیارد پول بخوان شما چکار میکنید ؟☺️
جواب هاتونو اینجا بگید👇😂
@zarigoli9500
@delkade_matn
دلکده متن(پرسشوپاسخ)^_^❤️🍃
اگر همسرتون رو بدزدند و در ازای آزادیش ۵ میلیارد پول بخوان شما چکار میکنید ؟☺️ جواب هاتونو اینجا ب
گوشه ای از جواب هاتون
عشق تو پیاماتون موج میزنه🤣😂
@delkade_matn
#داستان_زندگی
#زهره
سینی به دست به طرفش برگشتم و آروم سلام گفتم ..
جوابم رو نداد و بدون این که حرفی بزنه به اتاق خواب رفت و در محکم کوبید ..
حسین از اینکه محسن بهش سلام نداده بود عصبی شده بود و رنگ صورتش سرخ شده بود ..
چایش رو سر کشید و رو کرد به من که تازه نشسته بودم و گفت بلند شو بریم ..
از خوشحالی سریع کیفم رو برداشتم و بلند شدم ..
حسین دوباره سر مادرش رو بوسید و نشنیدم آروم چی گفت و به سمت در رفت ..
یک قدم به طرف مادرش نزدیک شدم و گفتم با اجازتون .. خداحافظ...
مادر حسین که از وقتی اومده بودیم سکوت کرده بود قیافه اش رو جمع کرد و گفت اگه من اجازه بده بودم که تو الان اینجا نبودی ..
لبهام رو ، روی هم فشار دادم و بدون حرف از خونشون خارج شدم ..
حسین بی حرف در ماشین رو باز کرد و نشست .. کنارش نشستم و گفتم این آخرین باری بود که من پام رو گذاشتم اینجا هر وقت خواستی خودت تنها بیا ..
حسین ماشین رو راه انداخت و عصبانی گفت تو هر جا که من بگم میایی فهمیدی؟
به طرفش چرخیدم و گفتم بیام که اینجوری بی ارزشم کنند .. ندیدی باهام چطور رفتار کردند ..
حسین داد زد خودت رو نزن به نفهمی .. حق دارند... حق دارند .. اون داداشه گاوت ...
نتونستم خودم رو کنترل کنم و گفتم گاو داداش توعه که ساعت سه نصف شب صدای آهنگ ماشینش بلند بوده ..
همین که این جمله رو گفتم حسین با پشت دست محکم کوبید به دهنم و گفت نسرین راست میگه هار شدی .. زبون درآوردی .. بزار جای پات سفت بشه بعد اینقدر تند برو ..
دستم رو گذاشتم روی دهانم .. از لبم خون میومد ..
چند تا دستمال برداشتم و روی لبم گذاشتم ..
به محض رسیدن به خونه به طرف دستشویی رفتم و صورتم رو شستم ..
حسین به پشتی تکیه داده بود و دستش رو تکیه داده بود به زانوش و سرش رو گرفته بود ..
رختخوابم رو پهن کردم و پشت بهش خوابیدم .. فقط بخاطر اینکه با حسین حرف نزنم چشمهام رو بستم و پشت به حسین خوابیدم ..
چشمهام گرم شده بود که حسین کنارم دراز کشید و سرش رو آورد کنار گوشم و گفت من از زبون درازی بدم میاد
.. دیگه تکرار نکن دست خودم نیست میزنمت بعد مثل سگ پشیمون میشم ..
سرم رو بوسید و ...
لبم رو دید که گفت دستم بشکنه .. وقتی دید من هیچ واکنشی نشون نمیدم خوابید ....
ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما کدوم رو انتخاب میکنی،
چیزی رو که دوست داری
یا چیزی رو که درسته و صلاحته؟
🎙#دکتر_هلاکویی
❤️
@delkade_matn
🖍 قانون جذب در طول تاریخ
🌸 قانون جذب را هرگز نمی توان به عنوان پدیده ای جدید محسوب نمود. از زمانهای گذشته همیشه افرادی وجود داشتند که بر اسرار قانون جذب واقف بوده و از نحوه استفاده آن بخوبی آگاهی داشتند. آنان قدرت خاص ذهن، افکار، تخیلات و تکرار کلمات را می دانستند و از علاقه، احساس و ایمان، جهت تحقق خواسته های خود استفاده می کردند.
💚#جذب
#قانون
❤️
@delkade_matn
دلکده متن(پرسشوپاسخ)^_^❤️🍃
اگر همسرتون رو بدزدند و در ازای آزادیش ۵ میلیارد پول بخوان شما چکار میکنید ؟☺️ جواب هاتونو اینجا ب
اینم بخشی دیگه از پیاما
کلی با پیاماتون خندیدم😂
@delkade_matn
داستان_کوتاه
مرد🧔🏻و زن🧕دور ِسفره نشسته اند.
مرد قاشقش🥄 را زودتر فرو می برد
توی كاسه سوپ🍜 و زودتر می چشد
طعم غذا را و زودتر می فهمد كه
دستپخت همسرش بی نمك است
و اما زن🧕چشم دوخته به او تا مُهر تایید
آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند
و مرد🧔🏻 كه قاعده را خوب بلد است،
لبخندی میزند😊 و میگوید :
"چقدر تشنه ام ❗️زن🧕بی معطلی بلند میشود
و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود.
سوراخ های نمكدان سرِ سفره بسته است
و به زحمت باز می شوند و تا رسیدن ِ آب
فقط به اندازه پاشیدن ِ نمك توی كاسه سوپ
زن فرصت هست.
برای مرد زن🧕 با لیوانی آب و لبخندی
روی صورت برمی گردد و می نشیند .
مرد🧔🏻 تشكر می كند، صدایش
را صاف میكند و میگوید :👇
"میدونستی كتاب های آشپزی رو
باید از روی دستای تو بنویسن؟
و سوپ بی نمكش را میخورد ؛ بارضایت😍
و زن سوپ با نمكش را میخورد ؛ با لبخند😇
❤️ زندگی زیباست به شرط : مهر و گذشت❤️.
@delkade_matn
"بهتـرین همسـر دنیا؛
چـه شکلـی هسـت"⁉️
بهترین همسر دنیا شدن کار سختی نیست. شما هم بهترین همسر دنیا میشوید اگر این خصوصیات را داشته باشید...
▪️ اشتباهات گذشته شما را فراموش میکند:
یک شریک خوب، گذشتهی شما را نادیده میگیرد و دائم اشتباهاتی را که یادآوری آنها هیچ نفعی به حال رابطهتان ندارد ، بازگو نمیکند.
▪️ بهترین همسر دنیا؛ مقایسه نمیکند:
یک شریک زندگی مناسب تفاوت انسانها را درک میکند و می داند که هر شخص نقاط ضعف و قوت خود را دارد. بنابراین شما را با افراد دیگر مقایسه نمیکند.
▪️ به رابطه دوطرفه اعتقاد دارد:
او باید بداند که یک رابطهی سالم به تلاش هر دو طرف وابسته است و باید بین آنها تعادل برقرار باشد. رابطههای یک طرفه در نهایت به مشکل منجر خواهد شد.
▪️به تنهاییِ شما احترام میگذارد:
هر فردی به تنهایی احتیاج دارد. شریک شما باید معنای حریم خصوصی را درک کند. افرادی که این قانون را رعایت نمیکنند، پس از مدتی از هم خسته میشوند و در رابطه احساس خفقان میکنند. باز هم میگوییم، در هر چیزی تعادل لازم است، حتی با هم بودن
.
"بهتـرین همسـر دنیا؛
چـه شکلـی هسـت"⁉️
بهترین همسر دنیا شدن کار سختی نیست. شما هم بهترین همسر دنیا میشوید اگر این خصوصیات را داشته باشید...
▪️ اشتباهات گذشته شما را فراموش میکند:
یک شریک خوب، گذشتهی شما را نادیده میگیرد و دائم اشتباهاتی را که یادآوری آنها هیچ نفعی به حال رابطهتان ندارد ، بازگو نمیکند.
▪️ بهترین همسر دنیا؛ مقایسه نمیکند:
یک شریک زندگی مناسب تفاوت انسانها را درک میکند و می داند که هر شخص نقاط ضعف و قوت خود را دارد. بنابراین شما را با افراد دیگر مقایسه نمیکند.
▪️ به رابطه دوطرفه اعتقاد دارد:
او باید بداند که یک رابطهی سالم به تلاش هر دو طرف وابسته است و باید بین آنها تعادل برقرار باشد. رابطههای یک طرفه در نهایت به مشکل منجر خواهد شد.
▪️به تنهاییِ شما احترام میگذارد:
هر فردی به تنهایی احتیاج دارد. شریک شما باید معنای حریم خصوصی را درک کند. افرادی که این قانون را رعایت نمیکنند، پس از مدتی از هم خسته میشوند و در رابطه احساس خفقان میکنند. باز هم میگوییم، در هر چیزی تعادل لازم است، حتی با هم بودن
.
@delkade_matn
#همسرانه
👈یکی از ویژگی هایی که باعث میشه بین همسرها سردی ایجاد بشه وابستگی بیش از حد و دایمیه!
❌اینکه برای هر کاری فارغ از نظر خودتون فقط دنبال نظر و تایید همسرتون باشین
❌اینکه هر وقت حالتون بده راه رهایی اش رو فقط همسرتون بدونید و ازش انتظار داشته باشین درمان همه دردهای روحی و جسمی شما باشه
❌اینکه دایما نق نق کنید همه اینها از شما یه همسر وابسته و غیر جذاب میسازه
🔵با این رفتارها خدای نکرده منتظر روزی باشین کا همسرتون برای دور شدن ازتون لحظه شماری کنه !!!
✅حواسمون باشه یاد بگیریم رو پای خودمون واستیم
در عین محبت استقلال هر فرد توی زندگی باید حفظ بشه
هر چی آقامون بگه و هر چی خانومم بگه مال دوران شیرین نامزدیست!!!!
با واقعیت و قاطعیت زندگی کنیم
@delkade_matn
#داستان_زندگی
#زهره
دو سه روز گذشته بود و من هنوز با حسین سرسنگین بودم... هرچند حسین زیاد اهمیتی نمیداد..
اونروز حسین زودتر از مغازه برگشت .. مقداری میوه و خوراکی دستش بود به سمتم گرفت و گفت شام رو بیار زود بخوریم مهمون داریم ..
با تعجب پرسیدم مهمون؟
حسین همینطور که به سمت دستشویی میرفت جواب داد داییت غروب اومد مغازه گفت بعد از شام میخواهیم بیاییم دیدنتون ..
رفت داخل دستشویی و صداش رو کمی بلندتر کرد تا بشنوم حیف که از داییت خوشم میاد با مرامه، وگرنه میگفتم که نمیخوام با هیچ کدوم از خانواده ات رفت و آمد داشته باشم ..
میوه ها رو ریختم تو ظرفشویی و آروم گفتم نه اینکه من از خانواده ی تو خوشم میاد..
حسین از دستشویی بیرون اومد و گفت چی؟ نشنیدم ..
براش یه چای ریختم و گفتم هیچی ...
بساط شام رو تازه جمع کرده بودیم که زنگ زدند ..
دایی و زندایی اومدند .. زندایی جعبه ی شیرینی رو به طرفم گرفت و گفت مبارکتون باشه .. الهی خوشبخت بشی ..
دایی رو بغل کردم و از صورتش بوسیدم .. با دیدنش احساساتی شدم .. اینکه کسی از خانواده ام رو بعد از چند روز دیدن یه جور حس امنیت بهم داد..
شیرینی رو تو ظرف چیدم و کنار چای به اتاق برگشتم و تعارفشون کردم ..
دایی موقع برداشتن چای دقیق نگاهم کرد و گفت تب خال زدی؟
با تعجب گفتم نه .. چطور؟
دایی گفت گوشه ی لبت زخمه ..
هول شدم .. دستم رو گوشه لبم گذاشتم و گفتم آهان این.. در آبمیوه رو با دندونم باز کردم خورد به لبم و زخم شد ...
خودمم نفهمیدم چطور همچین دروغی سریع به ذهنم رسید ..
زندایی لبخندی زد و گفت اتفاقه دیگه میوفته ..
دایی که انگار دروغم رو باور نکرده بود بدون لبخند رو کرد به حسین و گفت بیشتر مواظبش باش دیگه اینطوری نشه .. یادت نرفته که به من قول دادی..
حسین دستپاچه جواب داد چشم چشم ..
گفتم دایی از مامان خبر داری؟حالش خوبه؟
دایی گفت چرا خودت نمیری ببینیش و بپرسی؟.
ادامه دارد
با پسری که آشپزیش خوبه ازدواج نکنید ، چون قهر کردنتون هیچ تهدیدی براش محسوب نمیشه :)
#طنز_رفاقت
@delkade_matn
#خانمها_بدانند 🧕
چگونه شوهرمان را مجذوب خود کنیم؟ 💖
🍃 برای سه ماه با شوهر خود این رفتارها را انجام دهید و اگر نتیجه مثبت بود، با دیگران به اشتراک بگذارید:
👈 او را همانطور که هست بپذیرید.
👈 از او ایراد نگیرید، حتی در مواقعی که کارش ایراد دارد!
👈 با جملات محبتآمیز او را تشویق و تحسین کنید.
👈 همواره او را تأیید کنید؛ بگذارید احساس کند بهترین شوهر دنیاست!
👈 قبل از آمدن از سر کار، آماده استقبال از او باشید و با روی باز و خندان به استقبالش بروید.
👈 موقع سر کار رفتن، با کلمات مثبت و عاطفی او را بدرقه کنید.
👈 پیش دیگران از او تعریف کنید و شایستگیهایش را به رخ بکشید.
👈 در کارهایش او را تشویق کنید و در مشکلات روحیه بدهید.
👈 تصمیمگیری نهایی را به او واگذار کنید و نظرات خود را به صورت پیشنهاد مطرح کنید.
@delkade_matn
دلکده متن(پرسشوپاسخ)^_^❤️🍃
سیروان پسر رستم خان... پنهانی و بدور از چشم اهالی ده و خانواده هایشان دختر دشمن پدرش، حاج محمود را م
سیروان پسر رستم خان...
پنهانی و بدور از چشم اهالی ده و خانواده هایشان دختر دشمن پدرش، حاج محمود را محرم خود میکند
🍃 @delkade_matn