هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
⭕️داستان واقعی ویژه مادران ❗️❗️❗️
📌همسایه بالاییمون یه زن و شوهرِ جوونن که #بچه_دار نمیشن!
چندوقتی بود فاطمه خانم میومد دخترمو به #بهونه ای میبرد خونش و منم به خیال اینکه #ثواب میکنم #ممانعت نمیکردم
کل زمانی که دخترم میرفت خونشون صدای #خنده هاش پایین میومد تا زمانیکه #علی آقا شوهرش میومد ، یهو #صدا قطع میشد ،،،
#روم_نمیشد بلافاصله برم دخترمو بیارم همیشه میزاشتم یه ساعتی بگذره بعد...
تااینکه یروز فاطمه اومد و با #گریه گفت دیگه دخترتو نفرست بالا...
🔴 ادامشو حتما دختر دارا بخونن👇
https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636