فرمودهاند فرشتهای بود به نام فُطرُس که قدری در امتثال امر خدا سستی کرده بود؛ پروردگار او را بین عذاب آخرت و دنیا مخیر ساخت، او عذاب دنیا را انتخاب کرد، پس در جزیرهای معلق شد و 700 سال در آن جزیره عبادت کرد تا وقتی که اباعبدالله(ع) متولد شد، خداوند جبرئیل را در یک همچین شبی با هزار ملک برای تهنیت رسول اکرم(ص) فرستاد، وقتی که عبور آنها به فطرس افتاد، سوال کرد به کجا میروید؟ به چه کار مأمورید؟ شرح دادند، فطرس گفت: جبرئیل تو را به خدا قسم، مرا هم با خودت ببر تا رسول اکرم(ص) در حق من شفاعت کند و من از این عذاب خلاص بشوم، چون خدمت رسول شرفیاب شدند، شرح حال فطرس به عرض رسید؛ حضرت فرمود: فطرس را بگو که خودش را به گهواره حسینم مسح کند! او خودش را به گهواره اباعبدالله مالید و به آسمان عروج کرد و آزاد شد و میگفت: کیست مثل من؟ من آزاد کرده حسینم! عرض کرد یا رسولالله من به پاداش این نعمت، هر کس که به حسین عزیز سلامی بفرستد، صلواتی بفرستد، نمازی هدیه کند، بر ذمه من است که آن را به حسین عزیز برسانم!
السلام علیک یا اباعبدالله
@Dellrish
روی پا آمده ای دیدن دختر مثلا
تو بیا باش پسر من به تو مادر مثلا
مثل شب های مدینه تو زمسجد برگرد
منتظر باش که من باز کنم در مثلا
فکر کن موی سرم شانه شده سوخته نیست
نزده هیچ کسی دست به معجر مثلا
من زبانم به دهانت نهم از سوز عطش
تشنه تر از منی و من علی اکبر مثلا
یعنی بابا یادمه علی اکبرو بغل کردی
لب ها رو به لب های علی رسوندی
بکنم روی زمین با کف دستم قبری
تو مرا دفن کنی من علی اصغر مثلا
دست داری مثلا غسل بده جسم مرا
عمه اسما مثلا من تن مادر مثلا
تا رسیدی به رخ نیلی و بازوی کبود
دست بردار ز غسلم بشو حیدر مثلا
مثلا خوابمو تو راهی میدان هستی
به رخم بوسه بزن بوسه ی آخر مثلا
میشوم من تن بی سر به زمین میفتم
همچو بسمل بزنم جای تو پر پر مثلا
مثلا کنج خرابه، ته گودال و من
خواهر تو بزنم بوسه به حنجر مثلا
سعید خرازی
@Dellrish
چندشب مانده فقط برگ امان نیست مرا
توشه ای از برکات رمضان نیست مرا..
یک زمان گریه کنی خوب برایت بودم
خاک بر سر شده ام! اشک روان نیست مرا
توبه هایم عقب افتاد و جوانیم گذاشت
پیری از راه رسیدست، توان نیست مرا
سرم آنقدر به دنیا و ظواهر گرم است
چیزی از باطن اسرار عیان نیست مرا
آشتی کردن من باهمه بود الا او
سود این دوستی ام غیر زیان نیست مرا
شب قدر از کف من رفت و برای بخشش
غیر روز عرفه هیچ زمان نیست مرا...
تا زمانیکه حسین است رفیق دل من
میل همراه شدن با دگران نیست مرا
دور هم بودن ما را بنویسید بهشت
نفسی جز نفس سینه زنان نیست مرا
آه جز کرببلا هیچ نمیخواهم من
آه جز کرببلا قبله جان نیست مرا
خواهری رفت سوی مقتل و میگفت حسین
جای تو همسفری غیر سنان نیست مرا..
#سیدپوریا_هاشمی
@Dellrish
اَصلا رقیه نه به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه می کنی؟
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند چه می کنی
اَصلا خیال کن که کسی دختر تورا
در بین جمعیت بکشاند چه میکنی
یاکه خدانکرده کسی روی صورتش
سیلی محکمی بنشاند چه می کنی
یا فرض کن که دخترتو جای بازی اش
هرشب دعای مرگ بخواند چه میکنی
اَصلا کسی بیاید و با تازیانه اش
خاک از لباس او بتکاند چه میکنی
مجید تال
@Dellrish