دلنوشت... :)
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
دلنوشت... :)
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
دلنوشت... :)
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
دلنوشت... :)
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
دلنوشت... :)
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
دلنوشت... :)
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
هیچ وقت آدمارو با چرا تنها نزارین
همه لیاقت اینو دارن که بهشون توضیح داده بشه حتی اگه اون توضیح دلشونو بشکونه
@Delnevesht00
بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگیات؟ یا که بدهکار شدی؟
| #حمیدرضا_گلشن |
@Delnevesht00
.
یاد بگیر
جای دلم برات تنگ شده"
و ازین حرفای دم دستی، بگو:
از دوری تو این دلِ حسرت زده پژمرد !
به همین قشنگی:))
@Delnevesht00
من از نبودن کسی ناراحت نمیشم، فقط بابت اعتمادی که از بین رفت و احساسی که حیف شد، غمگین میشم.
@Delnevesht00