eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
4هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 یعنی در مورد همسرتان بد نکنید به عنوان یک دوست حتما اجازه نمی‌دهید کسی در مورد دوست‌تان بد حرف بزند و شما هم پشت سر او حرف نمی‌زنید. در زندگی زناشویی هم باید در مورد همسرتان و سر او، از هر گونه کلام منفی خودداری کنید. یعنی اینکه تحت هر شرایطی پشت سر همسرتان خوب حرف بزنید. اگر مشکلی دارید که باید آن را کنید، فقط با و در خلوت خودتان این کار را بکنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🪴 🪴 🌿﷽🌿 دختر زيباى كوفه مى فهمد كه دل اين سوار دلاور اسير او شده است، او كنيز خود را صدا مى زند و از او مى خواهد تا برود و آن جوان را به خانه دعوت كند و خودش هم از بام خانه پايين مى آيد. مرادى آهى از دل بر مى كشد و افسوس مى خورد كه ديگر نمى تواند دختر رؤياهايش را ببيند. او نمى داند چه كند. همين طور سوار بر اسب ميان كوچه مانده است. صدايى به گوشش مى رسد: "اى جوان! بانوىِ من تو را مى طلبد". مرادى باور نمى كند كه آن دختر زيبا او را به مهمانى دعوت كرده باشد. او مثل برق از اسب پايين مى پرد و به سوى در خانه مى رود، او اكنون به بهشت رويايى خود قدم مى گذارد. او اصلاً سخن مرا نمى شنود، من به او مى گويم: نرو! دلت اسير مى شود، گرفتار مى شوى، امّا او ديگر هيچ صدايى را نمى شنود، او فقط صداى عشق را مى شنود، از صداى عشق تو نديدم خوشتر! * * * مرادى همراه با كنيز وارد خانه مى شود. كنيز او را به اتاق پذيرايى مى برد و مى گويد: "منتظر باشيد تا بانو تشريف بياورند". مرادى كه خسته راه است به پشتى تكيه مى دهد و با خود فكر مى كند. بوى عطرى به مشامش مى رسد، در باز مى شود، دختر رؤياهاى او در حالى كه حجاب ندارد از در وارد مى شود، مرادى مات و مبهوت به او مى نگرد، او با گيسوانى سياه و چشمان آبى... ظرف آبى در دست اين ساقى است، مرادى آب مى نوشد امّا سيراب نمى شود، او هر چه نگاه مى كند، تشنه تر مى شود. خدايا! اين چه فرشته اى است كه خلق نموده اى! دختر كوفى خوب مى داند كه هر چه ناز و كرشمه كند، اين جوان خريدار است، ناز و كرشمه ها شروع مى شود... ــ خوش آمدى دلاور! ــ دوست دارم كه نام شما را بدانم. ــ نام من قُطام است. ــ اسم شما هم مثل خودتان بى نهايت زيباست. ــ و نام شما؟ ــ من مرادى هستم. ابن مُلجَم مرادى. در واقع، اسم كوچك من "ابن مُلجَم" است. دوست دارم كه تو مرا به همين نام بخوانى: "ابن ملجم". ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
•|🌿|• گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش👌🏻 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
🔴 ۱۰۰ توحید در جمعه های ماه رجب 🔵 روایت شده هر کس در روز جمعه ماه رجب ۱۰۰مرتبه سوره قل هو الله احد بخواند برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند. 🌕 تذکر: حدود ۱۵ دقیقه زمان می برد. 📚 مفاتیح الجنان /اعمال ماه رجب 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
علیه السلام فرمودند: «دعای انسان برای برادرش در غیاب او، موجب روزی فراوان و مانع از امر ناخوشایند است.» مفاتیح الحیاة ص ۲۹۳ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
امام صادق(ع) ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است. 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
✌️ کجای دنیا چنین تصویر دلنشین از رهبر یک کشور میتوان دید که بالاترین مقام کشور باشد و اینگونه ساده و صمیمی در کنار نوجوانان به گفتگو بپردازد. نام تو را با شادمانی هربار کنم زمزمه ای ای رهبر محبوب من سید علی خامنه ای 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
حکایت آن درخت 🌱در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند. 🌱عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: 🌱«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت. 🌱بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. 🌱 ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟» 🌱ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی» 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
🔆تخته سنگ 🦋در زمان‌های گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند؛ 🍃بسیاری هم غر می‌زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی‌داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. 🍃ناگهان کیسه‌ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می‌تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد. 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
‌ وَ مَن یَرحَمُني إن لَم تَرحَمْني و چه‌ کسی‌ به‌ من‌ رحم‌ کند اگر تو به‌ من‌ رحم‌ نکنی؟ ‍♥️ 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
.. فڪرڪنیدباهرگناهۍڪه‌ مرتکب‌میشیم‌ چقدرازخداوبهشت‌وامام‌حسین"ع" دورمیشیم! ودرعوض‌بہ‌شیطان‌وآتش‌دوزخ‌ نزدیڪ‌ترمیشیم! ارزششوداره؟🙂🚶🏻‍♂. 🇮🇷 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>