| دِلـ نِوِشـته |
#معرفی_کتاب #کتاب_چهارم 👇👇👇👇👇👇 #کتاب_پدر میلاد امیرالمؤمنین و روز پدر مبارکتووون باشه💚 کتاب امروز
#برشی_ازکتاب
#کتاب_چهارم
👇👇👇👇👇
باور کنید بعد از سال ها گشتن و همه را دیدن و دل سپردن و دل کندن و امیدوار شدن و ناامیدی ها تنها جایی که او را یافتم؛
نجف بود... نجف اشرف.
در خیابان مقابل حرم که راه می روی، گنبد طلایی تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع به ارتفاع گرفتن از زمین می کند...
وقتی که اول ورودی کنار در می ایستی و مقابلت او است. فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی:
السلام علیک یا #بابا ، السلام علیک یا #علی!
معنی علی را تازه دلت درک می کند.
علی، بلندت می کند از زمینِ چسبناک تا خدا. زمینی شدن و دل به دنیا بستن، خسته ات کرده بود. دلت آسمان می خواست و همه ی خدا را...
علی تو را می کَند از زمین و وصل می کند به خدا...
علی حکم پدریش از جانب خدا آمده... راحت بگو: سلام بابا
و در آغوشش خودت را رها کن.
😍😍👌
@delneveshteh
#برشی_ازکتاب
#کتاب_پنجم
👇👇👇👇👇👇
كلام مادر به اين جا كه رسيد ناگهان برق غريبي در چشمهايش درخشيد، با جديتي بي سابقه اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند كرد، مقابل خودش نشاند و گفت:
ببين عباس من!
نسبت تو و فرزندان فاطمه، نسبت برادر با برادر و خواهر نيست. همچنانكه نسبت من با علي، همسرو شوهر نيست.
اين لباس آن قدر بر تن من گشاد بود كه من در آن گم ميشدم اگر دست خدا مرا نمي گرفت. تو مبادا گمان كني ما همسان و همشان اين خانوادهایم .اين ها تافته ي جدا بافته اند. خدا به اهل زمين منت گذاشته است كه اين دردانههاي خود را چند صباحي راهي زمين كرده است.
مبادا پدر را به لفظ خالي پدر صدا كني!
مبادا حسن و حسين را برادر خطاب كني!مبادا زينب را خواهر بخواني!
آقاي من و بانوي من!
اين صميمانه ترين خطاب تو باشد!
مبادا پشت سرشان قدمي فرا پيش بگذاري! مبادا پيش از آنها دست به غذا ببري! مبادا پيش از آنها آب بنوشي...
مبادا پيش از آن ها آب بنوشي...
و اكنون مادر...
عجبا!اين تصوير اوست در آب يا حسين؟!
اين درست همان لحظه اي است كه عباس يك عمر براي رسيدن به آن تلاش كرده است ؛اين كه در آينه نيز جز تصوير حسين نبيند.
😍😘❤️👌
@delneveshteh