eitaa logo
دلنوشتـه🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
799 ویدیو
11 فایل
بـسـم الله الـرحمن الـرحیم حرمت بس که شبيه است به محراب نماز هرکه آمد به تماشاي تو در سجده فتاد کپی با ذکر صلوات آزاد حرفاتونو اینجا میخونم payamenashenas.ir/delneveshtehrj
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ سر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد: السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ♥️ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ✍ @delneveshtehrj
صبح ها را بہ سلامے بہ تو پیوند زنم اے سر آغازترین روز خدا صبح بخیر بہ امیدی ڪہ جوابے ز شما مےآید گفتم از دور سلامے بہ شما صبح بخیر ♥️ ✍ @delneveshtehrj
✨ دردم آمد،سوختم اما نگفتم که بمان من تورا بازور نه بادل فقط میخواستم ♥️ ✍ @delneveshtehrj
تمام هفته اگر یا حسین ع می گویم دوشنبه ها ز لبم یا حسن ع نمی افتد... ✍ ️@delneveshtehrj
بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری 👌 زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: ◇ من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. ◇ من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم. ❗️ چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟ ❗️ زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. ✍ @delneveshtehrj
حسِ تنهایِ درونم می‌گوید تو خدا را داری ... و خدا اول و آخر با توست ... و خداوند عشق است ... ✍ ️@delneveshtehrj
رفیق! بیا سعی کنیم حداقل این روزا بیشتر قدر داشته هامونو بدونیم! نگو هیچی ندارم... بسه هرچی ناشکری کردیم!😉 ما تا یکی دوهفته پیش خیلی راحت میرفتیم بیرون خیلی راحت دست میدادیم خیلی عادی از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکردیم :) خیلی خوش بودیم! ولی بازم هی نداشته هامونو میدیدیم و غرغر میکردیم که فلان چیز گرون شد فلانی با ماشین خودش همه جا میره ولی من با اتوبوس... فلانی ازدواج کرد ولی من هنوز مجردم! و... و الان که گوشه خونه نشستیم و داریم از بیکاری کلافه میشیم... تازه قدرش رو میدونیم!❤️ تازه فهمیدیم که همون دورهمی هامون همون نماز جمعه رفتن هامون همون اتوبوس سواری هامون چه صفایی داشتن! و نهایتا... 🍃لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ🍃 اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود! "سوره ابراهیم، آیه 7" ✍ ️@delneveshtehrj
✨ ☘رفیق، دستت را همیشه به سوے بگیرحتے اگر احساس بـے نیازے داشتے ،حتے اگر مشڪلے نداشتے همیشه باش..؛ مخصوصا به مادرت حضرت (س)..؛ فرزند ڪه نباید بیخیال مادرش باشه...؛ + شهید ♥️ به یادشان :) ✍ @delneveshtehrj
✨ من از آغاز به این حادثه بدبین بودم بودی و هیچ‌ کسی حال مرا درک نکرد همه عمر در این نقطه به پاییز رسید رفتی و حال و‌هوای تومرا ترک ‌ نکرد ♥️ ✍ @delneveshtehrj
💔🍂 جا دارد اگر فلڪ ڪنون گریہ ڪند با زخم دل و سوز درون گریہ ڪند تو زینبـے و مهدے زهرا شب و روز از بهر اسارٺ تو خون گریہ ڪند ✍ ️@delneveshtehrj
دلنوشتـه🇵🇸
#یاسیدة_زینب_س💔🍂 جا دارد اگر فلڪ ڪنون گریہ ڪند با زخم دل و سوز درون گریہ ڪند تو زینبـے و مهدے زهرا
عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود پاره گریبان بی سر و سامان شدن بود اول قرار ما دو تا قربان شدن بود رفتی و سهم من بلا گردان شدن بود یکسال و نیم آتش گرفتن مال من بود تقدیر پروانه از اول سوختن بود  یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم با هر نخ پیراهن تو گریه کردم ✍ ️@delneveshtehrj
«زینب همان علیست، ملقب به زینب است» ✍ ️@delneveshtehrj
✨ حرمی باشد و من باشم و اشکی کافیست سرمان گرم حسین استــ همین ما را بس!! ...💔 ✍ @delneveshtehrj
✨ سر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد: السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ♥️ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ✍ @delneveshtehrj
السلام ای عقیله ی حیدر ذوالفقارِ قبیله ی حیدر... ✍ ️@delneveshtehrj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. قدر اگر زهراست! قدرِ فاطمه این دختر است با خبر هرگز نباشد هیچکس از قیمتش .. ✍ ️@delneveshtehrj
بخوان دعای فرج را،زِ پشت پردۀ اشک؛ که یار،چشم عنایت به چشم ِ تر دارد... ✍ ️@delneveshtehrj
دست‌من‌نیستــــ ڪه‌این‌بیتـــ شده‌ورد‌لبم حَرَمتـــ قبله‌ۍدلهاستـــ مراهم‌دریابـــ.. ♥️ ✍ @delneveshtehrj
✨ سر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد: السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ♥️ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ✍ @delneveshtehrj
‌✨ صبح یعنی پرواز "قد کشیدن در باد" چه کسی می گوید پشت این ثانیه ها تاریک است؟! گام اگر برداریم "روشنی" نزدیک است... ♥️ ✍ @delneveshtehrj
🖤 اربعین کرب و بلایی نشدم اما کاش آخر ماه صفر زائر مشهد باشم ✨ ✍ @delneveshtehrj
اللّهُمّ إِنّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ، وَ تَوَعّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَيّنُهَا أَلِيمٌ، وَ بَعِيدُهَا قَرِيبٌ، وَ مِنْ نَارٍ يَأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ يَصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ.  خدایا من به تو پناه می‏برم از آتشی که آن را وسیله سختگیری بر گنهکاران ساخته ‏ای و منحرفین از شاهراه رضای خود را بوسیله آن تهدید کرده ‏ای. و به تو پناه می‏برم از آتشی که روشنیش تاریکی، و ملایمش دردناک و دورش نزدیک است و از آتشی که قسمتی از آن قسمت دیگر را می‏خورد و پاره ‏ای از آن بر پاره دیگر حمله می‏برد. ✍ ️@delneveshtehrj
اﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ... ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ باشیم ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ پایین تر ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ، ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ : ﻧﻪ انسانی ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ﻧﻪ انسانی ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ✍ ️@delneveshtehrj
اگر میخواهی بدانی که کارت مخلصانه و برای خدا هست یا نه راهش این هست که هر کاری ک انجام میدهی انتظار تشکر نداشته باشی فقط فقط دیدت برای خشنودی خدا باشه.. ✍ ️@delneveshtehrj
✨ هرگز نمیرد آنکه دلش جلد مشهد است... حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند... ♥️ ✍ @delneveshtehrj
💠مرحوم کلینی در کتاب روضه کافی از امام صادق( علیه السلام) روایت می کند که فرمود: در بنى اسرائیل مرد عابدى بود که به هیچ وجه به دنیا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود، شیطان که از وضع او رنج می برد، از بینى خود فریادی کشید، لشکریانش به دور او جمع شدند، بدانها گفت: کدام یک از شما می تواند این شخص را از راه به در کند؟ یکى گفت: من. گفت: از چه راهی به سراغش می روى؟ پاسخ داد: از راه زنها. شیطان گفت: تو حریف او نیستى، چون او زنان را نیازموده (و لذتى از آنها نبرده که گول بخورد). دیگرى گفت: من. پرسید: تو از چه راهی گولش می زنى؟ گفت: از راه باده‏ گسارى و خوشی ها. بدو گفت: تو هم مرد این کار نیستى چون او اهل اینها نیست. سومى گفت: من او را گمراه می کنم، پرسید: از چه راهی؟ گفت: از راه کار خیر. شیطان گفت: برو که تو حریف او هستى. 💢شیطانک بیامد و در برابر او جایى را انتخاب و شروع به نماز خواندن کرد. و آن عابد چنان بود که شبانه ‏روز قدرى می خوابید و استراحت می کرد، ولى شیطانک هیچ نمی خوابید و استراحت نداشت و یکسره نماز می خواند. آن مرد عابد که خود را در برابر او کم ارزش دید و عبادتش را کوچک شمرد، به نزد آن شیطانک رفت و بدو گفت: اى بنده خدا چه چیز تو را بر این همه نماز خواندن نیرو داده است؟ پاسخش را نداد. بار دوم پرسید، باز هم پاسخش را نداد. تا بار سوم که پرسید ♨️گفت: اى بنده خدا من گناهى کرده‏ ام‏ و از آن توبه نموده‏ ام و هر گاه آن گناه را به خاطر مى‏ آورم به نماز خواندن نیرو می گیرم. ❓مرد عابد گفت: آن گناه را به من هم بگو تا انجام دهم و دنبالش توبه کنم و در نتیجه (مانند تو) بر خواندن نماز نیرو بگیرم. 🔰شیطانک بدو گفت: به شهر برو و سراغ فلان زن فاحشه را بگیر و دو درهم به او بده و با او درآویز و کام خود برگیر (و سپس توبه کن تا مانند من بر عبادت نیرو بگیرى). ⭕️عابد گفت: دو درهم را از کجا بیاورم؟ من که نمی دانم درهم چیست؟ شیطان از زیر پاى خود دو درهم بیرون آورده به او داد. عابد برخاست و با همان جامه و لباس خود که در آن عبادت می کرد به شهر درآمد و سراغ منزل آن زن را گرفت، مردم او را به خانه آن زن راهنمائى کردند و گمان کردند براى موعظه او آمده است. عابد به نزد آن زن رفت و دو درهم را پیش او انداخت و بدو گفت: برخیز. زن برخاست و به درون اطاق خود رفت و به مرد عابد گفت: داخل شو. عابد به درون اطاق رفت. آن زن بدو گفت: اى مرد تو در وضع و لباسى به خانه من آمده‏ اى که معمولا کسى با این وضع و لباس نزد من نمی آید، شرح حال خود را براى من بگو، عابد سرگذشت خود (و شیطان) را براى آن زن تعریف کرد. ✅زن گفت: اى بنده خدا ترک گناه آسانتر از توبه کردن است، و چنان نیست که هر کس توبه کند بدان برسد (و توبه‏ اش پذیرفته گردد)، به نظر می رسد که آن کس (که این راه را پیش پاى تو گذارده) شیطانى بوده در نظرت مجسم شده (تا تو را از راه به در کند) اکنون بازگرد کسى را (در آنجا) نخواهى دید. عابد برگشت و آن زن همان شب از این جهان رفت، و چون صبح شد دیدند بر در خانه ‏اش نوشته شده: بر سر جنازه این زن (براى دفن و کفن او) حاضر شوید که او از اهل بهشت است. مردم همه در شک و تردید فرو رفتند، و به خاطر همان تردیدى که در کار او پیدا کرده بودند تا سه روز جنازه‏ اش را به خاک‏ نسپردند، خداى ـ عز و جل ـ به پیغمبر آن زمان وحى فرمود: بالاى جنازه فلان زن برو و بر آن نماز بخوان و به مردم بگو: بر او نماز بخوانند که من او را آمرزیدم و بهشت را بر او واجب کردم چون فلان بنده مرا از گناه و نافرمانى من باز داشت. 📚کتاب روضه کافی، شیخ کلینی، ترجمه آیت الله رسولی محلاتی، ج 2 ص 242 ✍ ️@delneveshtehrj
✅در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است . به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟ 💠آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم. ✍ ️@delneveshtehrj