هدایت شده از عاشقانه 🇵🇸🇮🇷
#امام_زمان
#یتیم
به مثلِ امشبی که سیاهپوشِ
غمِ غریبانهی پدرت ...
تکیه دادهای به شانهی بیابان ...
به مثلِ امشبی که حتی ...
آغوش سردی نیست
تسلّای قلبِ داغدارت باشد ..
به مثلِ امشبی که هنوز
کسی به قدر خنکایِ جرعه آبی ...
تشنهَت نشده ...
به مثلِ امشبی که
تنهایی همنشینِ لحظههایت شده ...
به مثلِ امشبی که قلبت ...
از جراحت یتیمی میسوزد ..
خواستم چندخطی بنویسم ..
از داغ مشترکِ خودم و شما !...
مهدیجان ...
تو امشب و ما ...
قدّ یک تاریخ است که قلبمان
ترک برداشته از داغِ یتیمی ...
تو امشب و ما ...
خیلی وقت است که تنهایی
بدجور دلمان را سوزانده ..
ما از همان اولی
که "بابا" را نوشتیم ..
جایِ خالی بابا بود و ...
بابا نبود ! ..
دنیا نیامده یتیم بودیم
که تو رفته بودی و ...
نرسیده بودیم ما ...
که تو نیامدهای هنوز و ..
باز هم نرسیدیم ما ...
آنکه امشب سیاهپوشِ
غم غریبانهش هستی و ..
هستیم ؛ فرمود :
سختتر از احوالِ طفلی یتیم ..
که روزگار دستش را
از دست پدرش جدا کرده باشد ...
حال و روز کسیست ...
که از امامِ زمانش دور افتاده !
حال و روز ما بابا ..
اوضاع دارد بدجور میشود
تاب نمیآورند بچههایت
دور از تو ... میمیرند !..
رحم کن ...
پ.ن:
یا أبَ !
إرحَم غُربَتَنا ..
لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک ...
#به_قلم_غریب
💟 @asheghaaneh
#خاطره
#علی
-خوب یادم هست !
روزی که به این دنیا آمدم...
صوتِ اذان که مُزیّن شده بود به نام مُعظَّمش..
شد اولین نوای شنیدنیِ گوشهایم..
-خوب یادم هست !
زمین خوردم و ...
میخواستم رویِ پا بایستم ...
مادرم زمزمه کرد :
« یاعلی مدد است! »
از همان روزها تا امروز که دنیا
همهی تلاشش را کرده زمینَم بزند..
نامش شده همهیِ تکیهگاهم..
-خوب یادم هست !..
بر سرِ هر سُفرهای پدرم میگفت:
«نان به برکت نام علیست..»
حتی سرمشقِ اولین خطی
که نوشتم را هم خودش تغییر داد:
«بابا (از صدقهسرِ علی) آب داد»
«بابا (از صدقهسرِ علی) نان آورد»
از همان روزها ما
بر سر هر خوان که بنشستیم علی رزّاق بود !
-خوب یادم هست!
سروکارم که به عِشق افتاد ..
استاد میگفت و
من مشقِ عشق مینوشتم :
[ "عشق" سه حرف دارد و
نام بلند مرتبهی او هم سه حرف: #علي ]
همین عاشقی راستش ..
شُد مطلعِ شبهای مستیِ ما ..
از همان شبها ..
صدای پیرمرد روضهخوان ..
مانده در گوشم که در غم و شادی
زمزمهاش بود :
" علیُّ و یاعلیُّ و یاعلیُّ و یاعلیُّ.. "
ما هم کیفمان کوك میشد و..
زیرلب میگفتیم:
«نازم به دهانی که به شادی و به غصّه
یك عُمر علی گُفت و مرا مَست نگهداشت ! »
-خوب یادم هست!
نجف که رسیدم ..
قلبم را با همهی شکستگیهایش
امانت گرفت و بغلم کرد ..
ربُّ الاربابِ بیپناهیَم شد و ..
پدرانه پناهم داد ...
-خوب یادم هست اما..
حالا که پیرمردِ روضهخوان نیست ..
استادِ عاشقیم رفته ..
خودم هم نجف نیستم و ..
حال و احوالم هم مثلِ آن روزها نیست..
-کاش یادش باشد..
آن دم آخری
من تنهاتر از همیشهیِ همیشهَم..
بیقرار آغوشِ امنِ پدرانهش هستم ..
کاش بیاید.. محکم بغلم کند ...
لبخند بزند و بگوید :
«انا علی الذی کُنتَ تُحِبُهُ
علی که سنگش را به سینه میزدی،
من هستم.! »
#به_قلم_غریب
پ.ن؛
کسَم علیست در آن بیکسی که میگویند
به عزّت و شرفِ لا اله الّا الله !
✍ @delneveshtehrj