eitaa logo
دلنوشتـه🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
800 ویدیو
11 فایل
بـسـم الله الـرحمن الـرحیم حرمت بس که شبيه است به محراب نماز هرکه آمد به تماشاي تو در سجده فتاد کپی با ذکر صلوات آزاد حرفاتونو اینجا میخونم payamenashenas.ir/delneveshtehrj
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از میم صاد
✨داستان جالب یکی از دوستانم در مواجهه با فردی که به متلک زشت گفت😰 سلام بعضیا تا خودشون تجربه نکنن و سرشون به سنگ نخوره، متوجه نمیشن که دارن اشتباه می‌کنن. ☘اما ماجرای دو شب پیش: رفیقی دارم که قیافه‌ش معلومه بسیجیه، اونم از اون دو آتیشه‌هاش! دو شب پیش برای گرفتن داروهای مادرش، در به در از این داروخونه به اون داروخونه می‌رفت. آخرین جایی که رفته بود، یه داروخونه تو سعادت آباد بود. وارد داروخونه که شد ، دید هیچ کدوم از خانومهای پشت میز روسری ندارن! خب با توجه به ملتهب بودن این روزها، نمی شد چیزی گفت. می گفت: نسخه رو دادم و یه گوشه ای نشستم. تو همین حال یه آقای تقریبا ۴۰ ساله وارد داروخونه شد. رفت پیش یکی از این خانومها و نسخه‌شو تحویل داد. بعد با چشم‌های دریده‌ش دختر پشت میز رو برانداز کرد و در کمال بی حیایی گفت: چرا روسری‌ت رو درآوردی، باید لباس...(شرم دارم که بگم چی گفت😔) رو در بیاری!!! دختر با عصبانیت گفت: خفه‌شو عوضی! من تا این جمله رو از این مرد بی‌شرف شنیدم، عینکم رو در آوردم و گذاشتم تو جیبم و رفتم روبه‌روش وایستادم. گفتم: چی بلغور کردی؟! گفت: به تو مربوط نیست. گفتم: مرتیکه‌ی بی ناموس فکر کردی شهر هرته که بیای به دختر مردم هر چی می خوای بگی. دو دستی زدم تو سینه‌شو هلش دادم عقب! راستشو بخواید لحظه‌ای که می‌خواستم برم سمتش، مردد بودم. تو دلم می گفتم نکنه سناریو باشه تا با هم بریزن و منو بزنن و ... اما توکل کردم به خدا و رفتم. ولی جالب اینجا بود که همه کارکنان داروخونه پشت من در اومدن و اون مرد وقیح و پَست رو از اونجا بیرون کردن. بعدش مسئول داروخونه که یه خانوم بود و فکر کنم یک ساعتی برای آرایش غلیظش وقت گذاشته بود😁، اومد سمتم و با کمال متانت ازم تشکر کرد و گفت: من از بسیجی‌ها و هم‌تیپ‌های شما خوشم نمی‌اومد اما شما امشب نظر منو عوض کردید، می‌تونستید بی تفاوت باشید اما اون دختر رو مثل خواهر خودتون دونستید، ازتون ممنونم. وقتی هم که داشتم از داروخونه می‌رفتم اون تا دختر کلی ازم تشکر کردن و روسری‌هاشونم سرشون بود. 💡رفیقم می‌گفت: این بنده‌های خدا، ته داستان امثال مسیح علی‌نژاد رو نمی‌دونستن چیه. هر چی بهشون می‌گفتن این کارها به خودتون آسیب میزنه متوجه نمی‌شدن. شاید این اتفاق براشون تلنگری بود که بدونن ماجرا به یه روسری ختم نمیشه و هرزه‌ها دنبال چیز دیگه‌ان... 🌱شاید برای شما هم اتفاق بیافتد، نه اشتباه گفتم خدا نکنه که برای شما اتفاق بیافتد... 🔰 @marzbanefarhangi