خواهرم
دنبال کدام عرصه برای جهاد میگردی؟
خداوند با شکوه ترین میدان رزم را برای زنان
فراهم کرده...
چه بسیار لحظات که نمیدانستی و حضور عفیفانه و محجبه ات
در جایی مانع گناهی شده...
تو مشغول کار خودت بودی،
عبور میکردی،
یا شاید توقفی کوتاه
برای خرید، برای صرف غذا، برای پیاده روی و...
اما همان جا بی آنکه بدانی، بی آنکه حرفی بین تو و آدم های دیگر رد و بدل شود،
بزرگترین عملیات آزادسازی فکر و اندیشهای
از گناهی را شروع کرده ای...
بی آنکه بدانی مانع منکری شدهای،
و دلی را به سمت زیبایی #حجاب نرم کردهای...
خیلی عصرها خسته از دیدن سر و وضع های عجیب و رفتارهای ناپسند بعضی زنان شهرت، به خانه برگشتهای،
اما بی آنکه بدانی همان روز حضور خودت در جمع مردم سبب شده که خورشید حیا و شرم در کلام یا نگاه یا برخورد آدمها بتابد و لااقل
از سنگینی وقار تو منصرف شوند از خیلی کارها...
هیچ وقت فکر نکن حضور محجبه من تنها در کلاس درس و محل تفریح و میهمانی اقوام و... چه اثری دارد...
اصلا فلسفه چادر یعنی اینکه در میان آدمها، به عفاف و تقوا شناخته شوی نه در خلوت...
عزیزِ دل خدا!
تو یک نفر نیستی که کم باشی...
یک لشکری...
لشکری که شیاطین و حسودان عالم، گاهی میخواهند او را از پا دربیاورند،
هربار به بهانهای دلت را خالی کنند
که از آن دست بکشی
و من از تو میپرسم
مگر هیچ ملکهای از تاج باشکوه و با ارزش خودش دست میکشد؟؟...
بانوی محجبه!
عزیز دل دختر پیامبر ص
نکند خیال کنی از سربازان حرم دختر علی جاماندهای،
تو با چادر خودت هرلحظه مدافع حرمی... #سحر_شهریاری
#حجاب #امام_زمان #اربعین
لطفا با لینک کانال منتشر کنید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌿
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
برای مظلومیت شهدای شاهچراغ
#برای_آرتین
مادرش چندهزاربار دستهایش را بوسیده؟ نمیدانم.
پدرش چندصدبار با او کشتی گرفته و «قهرمان من» صدایش کرده؟ نمیدانم.
برادرش چنددهبار با او قایمباشک بازی کرده؟ نمیدانم.
حالا دیگر مادرش نیست تا بگوید چندبار دستهای کوچک چهارسالهاش را بوسیده.
حالا دیگر پدرش نیست تا پرچم ایران را روی دوش پسر قهرمانش بگذارد.
حالا دیگر برادرش نیست که سُکسُک کند. همهشان برای همیشه از چشمهای چهارسالهٔ آرتین، دریغ شدهاند. همهشان شهید شدهاند.
من مادرم. میدانم خیلی از بچهها وقتی از دیدن غریبهای مضطرب یا خجالتی میشوند، چهره فرومیبرند در آغوش مادرشان. دیشب که آرتین روی تخت بیمارستان رو به دوربین خبرنگار گفت: «داشتیم سوار ماشین میشدیم که تفنگ زدن» و دیگر دلش نخواست حرف بزند، چشمهای غمگینش را فرو برد میان ملحفهٔ تخت بیمارستان. چادر خونی مادرش هنوز کف حرم احمدبنموسی علیهالسلام افتاده بود. آرتین نمیدانست دیگر هرگز آغوش مادری نیست که به آن پناه ببرد.
آرتین که به کلاس اول برود، در کتاب فارسیاش خواهد خواند: «با این دو دست کوچکم، دست میبرم پیش خدا». میگویند آدمها از چهارسالگی به بعد، خاطراتشان را به یاد میآورند. آرتین به یاد خواهد آورد که پدر و مادرش برای زیارت به حرم آمده بودند. آرتین قنوت مادرش را بهیادخواهدآورد. آرتین به دستهای خودش نگاه خواهد کرد، دستهایی که امروز باندپیچی شدهاند و رد زخمها بر آنها خواهد ماند.
آرتین که باسواد شود، پی نامش را خواهد گرفت. خواهد دانست «آرتین» نام قهرمانی ایرانیست در شاهنامه، نام کمانداری نامآور و غیور، نام فرمانروایی دلاور. خواهد فهمید آرتین یعنی مقدس و پاک.
آرتین که نوجوان شود، از این روزها خواهد خواند. شاید رد توئیتها، هشتگها، شعارها و فریادها را بگیرد. او خواهد فهمید که دستی که ماشه را سمت خانوادهاش چکانده، به هزار دست دیگر که میهنش را ناامن و تکهپاره و محو میخواستهاند، متصل بوده. خواهد دید روزگاری نامردمی که خودشان را مردم جازدند، وطن را ناامن کردند و آخرین زیارت خانوادهاش را خونین کردند.
من مادرم، یک مادر مسلمان ایرانی. مشت گره میکنم از داغ آرتین. صدا بلند میخواهم به دادخواهی برای آرتین. فریاد میکشم تا دنیا، درد آرتین را بشنود و چنگال خونچکان دشمنان آرتین را ببیند. من مثل مادر آرتین، تا پای جان پای امنیت همهٔ کودکان ایران میایستم تا هر که وطن را مشوش و ناآرام و چندپاره میخواهد، بداند با مادران غیور ایرانی طرف است، مادرانی که در لالایی شبشان، قهرمان میپرورند.
#ایران_تسلیت
#شیراز_تسلیت
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌿