قلم و کاغذ و هوای تو بود
شعر از تو برای من میخواند
او مضامین به ظرف من می ریخت
او قلم را به کاغذم میراند
بر لبم آمد السلام علیک
دل من مثل شهر بم لرزید
اشک حلقه زد توی چشمانم
حال من را فقط خودش فهمید
حالِ یک عاشقی که از دوری
خسته و دلشکسته، بیمار است
مدتی می شود که چشمانم
خیره به عکس روی دیوار است
دیدن عکس روی دیوار و
خاطراتی که میشود تکرار
خاطرات زیارت اول
حس خوب شفای یک بیمار
یک مسیحی که صحنه را میدید
ناگهان حال او پریشان شد
زیر لبها شهادتی گفت و
در هوای حرم مسلمان شد
چیزی از من شبیه دلتنگی
در کنار ضریح تو جا ماند
بعد از آن روزهای هفته من
همه اش مثل جمعه ها می ماند
بعد از آن. گریه های هر شب من
آرزوی وصال و دیدار است
حال من مثل حال آهوییست
که رها شد ولی گرفتار است
هر کسی اهل خاک ایران است
بر سر سفره ی تو مهمان است
روزی ما همه به دستان
شمس نورانی خراسان است
#پوریا_رئیسی
✍ ️@delneveshtehrj
#هشتگ
شاید که هشتگ ها مثال دام باشد
جای موذن قاتلی بر بام باشد
شاید اگر قدری بگردی در روایات
گاهی ببینی صادره از شام باشد
در جنگ صفینیم امکان دارد اینکه
قرآن نشان دادن خودش هم دام باشد
شاید همین که میزنی هشتگ برایش
حقش طناب چوبه ی اعدام باشد
از دست دشمن جام می هرگز نگیرید
شاید که سم مهلکی بر جام باشد
یا اینکه محبوب خدا باشد به واقع
آنکس که بین مردمان بدنام باشد
حتی سخن هم می شود گاهی دو پهلو
مقصود شاعر می شود ایهام باشد.
#پوریا_رئیسی
#اعدام_کنید
#من_قاضی_نیستم
#سلبریتی_های_بیسواد
#درد_جامعه_امروز:تفکر
#حواسمون_از_اقتصاد_پرت_نشه
✍ ️@delneveshtehrj