eitaa logo
دلنوشتـه🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
799 ویدیو
11 فایل
بـسـم الله الـرحمن الـرحیم حرمت بس که شبيه است به محراب نماز هرکه آمد به تماشاي تو در سجده فتاد کپی با ذکر صلوات آزاد حرفاتونو اینجا میخونم payamenashenas.ir/delneveshtehrj
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ "وَ لا خوفُ علیهِم و لا هُم یَحزَنُونَ..." نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین شوند.. ٦٢ +غمگین نشو که مهربانست به تو... ابوسعید ابوالخیر ✍ ️@delneveshtehrj
16.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. «مناجاتِ دلنشین» کارد که به استخون رسید یادم اومد، خدایی هست .. مداح: محمود خزلی شاعر: حمید رمی ✍ ️@delneveshtehrj
سکوت میکنم و عشق در دلم جاریست که این شگفت ترین نوع خویشتن داریست ✍ ️@delneveshtehrj
خیــمه بزن .. به قلبِ مَن صاحبِ این خانه " تو"یی . ✍ ️@delneveshtehrj
خانه ات گوشه یِ قلبم است؛ هرجای دنیای که میخواهی برو.. دلتنگت که شدم، دست روی قلبم میگذارم... شک ندارم؛ از هرجای دنیا گرمی دستهایم روی تنت را حس میکنی... ✍ ️@delneveshtehrj
مثل گلبرگ شقایق که گلش خس نشود مستی جام حسن قسمت هرکس نشود... ✍ ️@delneveshtehrj
دِلی‌را صِیدکردن کوشش‌ِبسیار می‌خواهَد ✍ ️@delneveshtehrj
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است در آخرین لحظات هم راهی وجود دارد که ما باید آنرا ببینیم... ✍ ️@delneveshtehrj
تو را شبیه به خودت دوست دارم شبیه به همان آرامشی که آرام آرام آرام ناآرامم کرد••• ✍ ️@delneveshtehrj
همیشه واسه چیزی که عاشقشی بجنگ، مهم نیست که زندگیت چقد سخت تر میشه... ✍ ️@delneveshtehrj
﷽ «وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ » و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد(طلاق-۳) ✍ ️@delneveshtehrj
” عشــق “ از آن کســانی است که یکدیگر را با هر فاصله ای دوست می دارند... ✍ ️@delneveshtehrj