دلنوشتـه🇵🇸
﷽ ✨رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ پروردگارا ! من به هر خیری که سویم بفرس
✨خداے من
این روزهـا عجیب در خـودمـ
گمـ شده ام
دستمـ را بگیر
#ـRj 💚
✨مهربان باش!
این بهترین نشانه ی قلب های پاک است...
خوبی اش اینجاست که
اگر کسی به روی خودش هم نیاورد،
غمی نیست!
سرت را بالا بگیر!
تو..
تا آخر ِعمر
بوی انسان خواهی داد!💚
4_5865946958555774990.mp3
7.59M
✨خـواب بودمـ
خواب دیدمـ مُرده امـ
#ابراهیم_نعیمـی_راد💚
گشتمـ ازخودبیخود ازبوے حسین
مـن ڪجا ودیدن روے حسیـن
اللهـم الرزقنـا شفاعة الحسیـن یومـ الورود
#ڪپے_صوت_باذڪر_آیدےڪانال
✍ @delneveshtehrj
✨باور كن
دلت كه تنگ باشد ،
هيچ چيز آرامش نمى كند ...
فقط يک تو مى خواهد
كه نميرد ...💚
✨صبح ها
لبخندی بچسبانید گوشه لبتان!
دلیلش مهم نیست
اصلا نيازي به دليل ندارد
لبخند است دیگر
هفت خان رستم که نیست!💚
دلنوشتـه🇵🇸
✨این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حال همه خوب است، من اما نگرانم ... فاضل_نظری💚 ✍ @delneves
✨این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم ؟!
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایه سنگین تو من کمترم آیا ...؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق ...! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
#فاضل_نظری💚
دلنوشتـه🇵🇸
#رمان_آشناے_غریب💞 #قسمتـ_چهارم #دلنوشته✨ مصطفی داشت با مجتبی حساب کتاب های شرکت باباشونو انجام مید
#رمان_آشناے_غریب💞
#قسمتـ_پنجم
#دلنوشته✨
مصطفی آروم داشت رانندگی میکرد همون جایی که استواری بهش آدرس داده بود گوشیشو برداشت زنگ زد بعد از کلی بوق که نزدیک به قطع شدن بود صدایی گرفته : بله ؟
مصطفی : سلام کجایید خانم استواری من دقیقا همون جایی هستم که آدرس دادید
استواری با همون صدای گرفتش: با همون پراید مشکیتی؟
مصطفی : بله
استواری : من دارم میبینمت پیاده شو دست بلند کردم بالا ساختمون نیمه کارم جلو این دکه ای
مصطفی سریع وسط خیابون ماشینو ول کرد پیاده شد استواری رو که دید لبه ساختمون اون بالا نشسته بود یه لحظه تنش لرزید و سریع وارد ساختمونه شد پله ها رو تند تند بالا میرفت که وسط پله ها پاش گیر کرد خورد زمین : آخ
نگاه به پاش انداخت روی زانو شلوارش پاره شده بود و پاش پیچ خورده بود ولی باهامون پای پیچ خوردش که درد خیلی زیادی داشت لنگ میزد و بالا میرفت و دفعه ای یه بار یه گوشه از درد پاش وایمیستاد
چشمش به مصطفی که خورد گفت : چرا اومدی ؟مصطفی که دید روسری استواری از سرش در اومده فقط سرش پایین بود و گوشه ایستاد : یه شلمچه نرفتن که اینقدر ناراحتی نداره شما چرا این جوری میکنید
استواری رو شو به طرف پایین ساختمون انداخت : به تو ربطی نداره یا امشب همین جا زنگ میزنی درستش میکنی یا همین جا شاهد سقوط منی
مصطفی انگار دلش لرزید با حرف استواری کنی جلو تر رفت که پاش خورد به چیزی نگاه که کرد یه گوشی بود برداشتش : این گوشی مال شماست
استواری نگاه گوشی داخل دست مصطفی کرد : آره
مصطفی گوشی رو هر چی به کنندهاش میزد روشن نمی شد :خاموشش کردین
استواری که انگار سردش شده بود دستاشو محکم دور خودش پیچوند و ها کرد : آره خاموشش
مصطفی رو همون خاکها نشست پشت سر استواری با فاصلهی زیاد : الان خانوادتون منتظرتونن نگران میشن روشنش کنید
استواری خودمحور که روش اوت طرف بود : کسی نگران من نمیشه
یه دفعه انگار دوباره گر گرفت داد زد : زود باش زنگ بزن به اون پیرکی تکلیفمو جلو خودم مشخص کن
مصطفی نگاه ساعتش انداخت : الان خیلی دور وقته بیاید پایین از اون لبه فردا هم من هم شما حضورا میریم پیششون
استواری داد زد و.کنی از اون گوشه جلو تر رفت مصطفی ترسید و بلند شد از سر جاش اما با همون آروم بودنش : آروم باشید شما درست میشه بیاید کنار الان زنگ میزنم
استواری برگشت پشت سرشو نگاه کرد
"سید مصطفی حسینی"
✍ https://eitaa.com/delneveshtehrj
Ale-Yassin-Farahmand.mp3
8.32M
زیارت ال یاسین✨
#استـاد_فرهمنـد💚
✍ @delneveshtehrj
✨بهترین انسان از روی
عملش شناخته می شود
وگرنه سخنان خوب روی
دیوار هم نوشته می شود
دیوار نباشیم...!💚
✨ الهي
تو که بـــاشي
تمام دورها نزدیک وتمام ناممکن ها
ممکن ميشوند !
گرماي بودنت را از سرماي روزگار
ما نگیر💚
✍ @delneveshtehrj
✨وقتی کسی تو را میرنجاند، ناراحت نشو،
چرا که این قانون طبیعت است...
درختی که شیرین ترین میوه ها را دارد،
بیشترین سنگها را می خورد...💚
✨یه مدل " دوسِت دارم " هست که
گفته نمیشه ،
فهمیده میشه ...
بهش میگن " دوسِت دارمِ واقعی ... "
#خسرو_شکیبایی💚
✨گاهی؛
دلم می خواهد
بگذارم بروم
بی هر چه آشنا...
گوشه ی دوری گمنام
حوالی جایی بی اسم
#ـRj 💚
۱۵دی۱۳۹۷