eitaa logo
دل‌نویس🇵🇸
132 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
984 ویدیو
65 فایل
برخیز زهرا تا علی از پا نیفتد عرش خدا بر دامن صحرا نیفتد... لینک کانال #دلنویس:🖋📒❤️ https://eitaa.com/delnevis_1363 لینک کانال دِبشمون😊👇🌷 https://eitaa.com/Debsh_1363 نشر مطالب همراه با لینک و نام نویسنده اشکالی نداره😊
مشاهده در ایتا
دانلود
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین بار با این شخصیت بزرگ از طریق یک عکس نوشته آشنا شدم. حرف‌هاشون از دل برآمده بود و بر دل می‌نشست... حرف دین را عاشقانه می‌گن... صداشون را که شنیدم همون طهارت و پاکی کلماتشون را در صداشون هم پیدا کردم✨🌸✨ اگر دوست دارید زیبایی دین پیامبر مهربانی ها را ببینید و لمس کنید، پیشنهاد می‌کنم آثار ایشون را دنبال کنید. در موردشون قبلاً متنی نوشتم که تقدیم می‌کنم🌸 https://eitaa.com/joinchat/1991442675Ce1ee4e1829
دین یعنی هنر به استاد علی صفایی‌حائری که درود خداوند بر او باد، خُرده می‌گرفتند که: « آنچه می‌گوئید اشراقیات خودتان است! نه در قرآن آمده و نه در روایات یافته‌ایم! » و ایشان دانه‌دانه سند محکم می‌‌آورد، که این حرف قرآن است و آن سخن معصوم! و بخواهید بیشمار سند می‌آورم بیشتر از حجم کتابی که کتابت کرده‌ام، اما رسالتم چیز دیگری است!» می‌گفت:« دین یعنی هنر، و اصلا دین چیزی جز هنر نیست! » مثلاً با توجه به عبارت یا جلیس الذاکرین می‌گفت: « خداوند جلیس است! انیس است، دلداری می‌دهد، اگر با او بنشینی، رهایت نمی‌کند! مبتلا می‌شویم و مبتلا می‌کنیم، کسی که مبتلایش کرده‌ایم، دوست دارد که بمانیم، بنشینیم، ما هم دوست داریم کسی که مبتلایمان کرده، بایستد، بنشیند، اما ما که بایستیم، او دیگر رفته، یا او که بنشیند ما رفته‌ایم! اما خداوند جلیس است، کافی است یادش کنی، می‌نشیند ...» و البته صدای هنرمندانه و عمیقی هم داشت. اما محکومش کردند، کتاب‌هایش را از میان کتب درسی بیرون کشیدند و به نور نوشته‌هایش تهمت انحراف زدند. در واقع به دینی که هنرمندانه بیانش می‌کرد، افترا می‌زدند. چنان مشتاقانه از مرگ می‌گفت، گویی همنشینی خوب‌تر از آن نداشت. گرچه از کارگر، دکتر، کشاورز، باسواد و بی‌سواد همسفره ساده اما زلالش بودند. تو را واله می‌کند و بی‌تاب قرب الی الله. چنان از دین می‌گفت که مخاطب را مشتاق ایمان آوردن می‌کرد. چنان از معصوم سخن می‌راند که مستمع سرشار از محبت ومودت می‌شد. سرشار از اطاعتی بی‌چون و چرا. از جان می‌گفت و برجان می‌نشاند. قلمش خیال و عقل و قلب را به چالش می‌کشید. و با چنین زبان زیبائی وهب ابن مُنَبَّه همین دین زیبا را به افسانه‌های دروغین اسرائیلی آلوده است. او نه محکوم شد و نه مطرود. و اهل زبان هم قلمش را ستودند، باور کردند و بکار گرفتند. خیالبافی‌هایش را مادرها و معلم‌ها برای کودکان خواندند و تعریف کردند. و بعد از قرن‌ها هنوز می‌گوید و می‌نویسد. داغ می‌گذارد بر دل مومنین سوخته دل و آتش سینه می‌افروزد، دلسوزان و محبان پیغمبران، معصومین، اولیاء و اوصیاء را... آری به « ن والقلم» کم داریم مانند صفائی‌حائری‌‌ را...کم داریم مثل سید اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی را اما دروغ های وهب‌‌ را می‌شود اثبات کرد وقتی، شاگردانی در سایه بی‌ریا و ساده استاد می‌نشینند و اشکال می‌کنند حدیث وهب را، درس پس می‌دهند و التیام بخش همان داغ می‌شوند و آبی بر آتش سینه. اشکال می‌کنند که مثلاً: در مقایسه حدیث شمعون و وهب، منبع حدیث مبنای محکمی است بر صدق یکی و کذب دیگری. که شمعون حدیث را از راستگوترین و امین‌ترینِ انسان‌ها یعنی پیامبر مهربانی‌ها حضرت محمد مصطفی (ص) بیان می‌کند و وهب‌ از توراتی که چندبار تحریف شده است. یا مثلاً اشکال می‌کنند که: جایگاه صفات در حدیث وهب محکم، صحیح و منظم نیست. گاهی صفاتی که باید مستقیما از چشمه عقل بجوشند، سر از انشعابات صفات فرعی در آورده‌اند. و این شلختگی و درهم برهمی‌‌ خود مهر باطلی است بر پایه و اساس این حدیث جعلی. و اشکال کنند و اشکال کنند تا استاد تحسین کنند که: «باید میدانی باشد و مباحثه و مناظره‌ای تا مدعیان این حدیث کذب و دروغین، این متکلمان وحده خواب‌نماشده، با شاگردانی چون شما به چالش کشیده شوند! » و خلاصه گر چه درد افترا بر دینِ کامل و مورد رضایت خداوند، یعنی اسلام عزیز قرن‌هاست قلب مومنین و شیعیان حقیقی را می‌آزارد، اما در برابر شمشیر قلم باید قلم به دست گرفت و هنرمندانه خط بطلان بر اندیشه باطلان سیاه روی کشید. ✍ ب. محمدی برگرفته از و https://eitaa.com/joinchat/1991442675Ce1ee4e1829