نگاهی به روی مرز کرتهای کنار جاده انداخت. نزدیک شد و چند گل بنفش چید. نشانم داد و گفت: «اینها گل پونهان، داروی معدهدرده»
-واقعا؟! نمیدونستم گل پونه این شکلیه! چه بنفش قشنگی!
همانطور که میخندید گفت: «اما این یکی خوب نیس! مثل آدمیه که بدون سحری روزه گرفته!»
بلندتر خندید و مرا هم خنداند. احساس کردم با رودخانه همسفرم! رودخانهای که همیشه میخندد.
گفت: «خودِ پونه را از آخر جاده میچینم. مرز کرت اونجا پهنتره»
اتومبیلی از روبرو میآمد. تقریبا جاده را پر کرد. ایستاد تا عبور کنیم. همین که گذشتیم، گفت: «دستش درد نکنه واقعا! احترام گذاشت که ایستاد ولی دقیقا کنار پونههائی که میخواستم بچینمشون!» و دوباره خندید. نسیم خنکی لابهلای خوشههای سبز و خشن گندمها پیچید. خندههایش با خشخش خوشهها چفت شد.
حرفهایش جاری بود و تمام نمیشد.
-این جوی آب و مرز این کرتها یه نفرو میخواد، شلوار کردی بپوشه و بپره اون طرف. دوباره ریز ریز خندید.
-مبادا درز شلوارش باز بشه!
این را گفته نگفته از جوی پرید. یکدفعه سُر خورد و یک پایش توی جوی ماند و پای دیگرش توی کرت لابهلای خوشهها. به سمتش دویدم که دستش را بگیرم. سرش را پایین انداخته بود. شانههایش با خندههایش میلرزید. با همان حال کمی گل پونه چید. چید و خندید. خندید و چید. کمکش کردم از کرت بیرون بیاید. میخندید. خندیدم. چیزی فراتر! به انتهای جاده رسیده بودیم. گفت: «دور از جون شما، ملائکه وقتی مردهای را در قبر میگذارند، چند بار به آدمیزاد میخندند.»
نگاهش کردم، لبخند زد.
-یکی وقتی با کفن سر و موی مرده را میپوشانند. میخندند و میگویند او در دنیا سرش را نمیپوشاند، حالا...
بعد برگشت به مرز نازک کرت نگاه کرد.
-یکی هم وقتی کشاورزی میمیرد، میخندند و میگویند مگر چقدر از آن زمین را با خودش آورد که در دنیا هر روز مرزها را نازکتر میکرد؟!
و زیباتر از همیشه لبخند زد. به خانه نزدیک شدم. دوست داشتم مهمانم شود. او مثل رودخانه خندید و رفت.
✍ب.محمدی
#خاطره
#رودخانه
#زایندهرود
34.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهار بر گیسوی پریشان بید جوانه کرد
وقتی
رودخانه
یکریز حرف زد...
✍ب. محمدی
#بداهه
#دلنویس
#زایندهرود
https://eitaa.com/joinchat/1991442675Ce1ee4e1829
40.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلها و شکوفههای بهاری تقدیم نگاهتون🌸
در جوار شهدای گمنام عزیز و رودخانهجان❤️
#زایندهرود
#دلنویس
https://eitaa.com/joinchat/1991442675Ce1ee4e1829
28.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح زیبای بارانی😍
در پناه #امامزادهسیداحمدعزیز
#زایندهرود
#دلنویس
https://eitaa.com/delnevis_1363
پائیز برگریز در جوار امامزاده سید احمد علیهالسلام بزرگوار🍁🍂
طبق شجرهنامه، این بزرگوار و اجدادشون به امیرالمومنین علی علیه السلام وصل میشن.💚✨🌷🍃
بعضی بدون اینکه این امامزاده بزرگوار را بشناسند و محل دفن و ضریحشون را بدونند، از طریق خواب به سمتشون هدایت شدن، آمدن، حاجت گرفتن و زائر همیشگی شدن...
الهی به حق معصومین، امامزادگان و امامزاده سید احمد عزیز مردم مظلوم فلسطین و غزّه هر چه زودتر به رهائی برسند.
نایب الزیاره و دعاگوییم💐
#طوفانالاقصی
#القدسلنا
#فلسطین
#عزّه
#زایندهرود
#دلنویس
https://eitaa.com/delnevis_1363
اولین باران پائیزی😊
چه حس خوبی❤️
الحمد لله رب العالمین
#امامزادهسیداحمد
#زایندهرود
#دلنویس
https://eitaa.com/delnevis_1363
47.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بریم رودخونه ببینیم؟😊
بعد از تقریبا دو ماه سد زاینده رود باز شد و چشممون به جمال و شکوه رودخانه روشن شد🌷
الحمدلله رب العالمین🤲
#زایندهرود❤️
#دلنویس
https://eitaa.com/delnevis_1363
48.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای رودخونه براتون آوردم😍
خیره که میشی بهش حس میکنی خودتی که داری میری😊
#زایندهرود❤️
#دلنویس
https://eitaa.com/delnevis_1363