eitaa logo
ڪـانـال تخصصے دلتنگ ڪــღــربــلا
834 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
10.2هزار ویدیو
43 فایل
دلتنگ حرمی بیا اینجا #روزانه_۴۰_ثانیه_فیلم_ازحرم 🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💚 یک روز دیگر یک برکت دیگر و فرصت دیگری برای زندگی به هر نفس به عنوان یک هدیه از طرف خدا فکر کنید خدای مهربانم تو را سپاس بخاطر روزی دیگر و آغازی نو 💖الهی به امید تو💖 ‎‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر خلق خوش و خوی محمد (ص) صلوات بر عطر گل روی محمد (ص) صلوات در گلشن سر سبز رسالت گویید بر چهره گل بوی محمد (ص) صلوات 🍃💚اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍃💚مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🍃💚وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
✾ ✾ ✾ ════💝══   سہ شنبہ شدُ و پَرزدم سوی تو شدَم سائل ديدن روی ِتو بہ اِذنْ چهارده نور پاڪ جهان شدم جان نثار امام زمان عج دوباره سه شنبه و دلتنگ جمکران شدم...!!🍃 السلام علیک یاصاحب عصروزمان عج❣ 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
یا حسین❤️ اول صبح به سمت حرمت روکردم دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب سر صبحی شده و باز دلم دلتنگ است☀️ السلام ای سبب سینه تنگم ارباب💔 السلام عليك يا اباعبدالله الحسین❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 🌼رفیق !! کرونا هراسیه ؛ مراقب باش مارو خدا همچین تو آسونی خلق نکرد که حالا خودمونو باختیم! نکات بهداشتی رو رعایت بلافاصله بعدش توکل میکنیم . 🌼  دامه ، دام زمانی که خداوند میفرماید : تا من نخوام هیچیت نمیشه دیگه ترسی باقی میمونه ؟ 🌼(رعایت+توکل) ایه ایی که تلاوت شد آیه گره گشا هست ... ✨قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «51» ✨بگو: هرگز جز آنچه خداوند براى ما مقرّر كرده است، به ما نخواهد رسيد. او مولاى ماست و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند. 📚سوره توبه آیه ۵۱
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 21 بهمن ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:32 ☀️طلوع آفتاب: 06:57 🌝اذان ظهر: 12:19 🌑غروب آفتاب: 17:40 🌖اذان مغرب: 17:59 🌓نیمه شب شرعی: 23:36
۰۰۰۰☝️ "سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨ ✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره تین توحید فلق ناس
👌4 قاشق چای خوری عسل، یک قاشق چای خوری پودر دارچین و 3 فنجان آب گرم را با هم بجوشانید. وبعداز ولرم شدن عسل را اضافه کنید 3 یا 4 بار در روز میل کنید. 👌مصرف مداوم این معجون راز عمر طولانی شما خواهد بود. 🔴فوروارد کنید برای عزیزانتون🌺 واونایی که دوست دارین عمرشون طولانی باشه🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ارزش قلب به عشق 🌹ارزش سخن به صداقت ❤️ارزش چشم به پاکی 🌹ارزش به وفاست ❤️و ارزش تـو ای 🌹به انـدازه تـمام دنیـاست... ❤️تقدیم به قلب مهربون شما 🌹سه‌شنبه تون زیبا
💕 ✨ 💫 این دعا رو در روی کاغذی نوشته و با خودتون نگه دارید 💫 از جمله خواص دعای هفت جلاله عبارتند از؛ دفع جمیع بلایا و دشمنان و آزار افراد مزاحم ، گشایش.کارها و امورات روزمره ، از بین بردن چشم.زخم و چشم.نظر ، تقویت.اعتماد به نفس و اراده و حافظه و شجاعت ، دفع.سحر و طلسم.جادو ، دفع اضطراب و رفع بی.خوابی ، تنظیم.فشار خون ، دفع وسواس عملی ، ترک.اعتیاد و عادات بد مثل پرخوری ، ترک.سیگار ، تقویت اراده و اعتماد به نفس ، رفع.ترس بطور کلی و خواص دیگر . متن دعای هفت جلاله این است : ✨《 اَعُوذُ بِجَلالِ اللّهِ اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللّهِ اَعُوذُ بِرَسوُلِ اللّهِ امَنْتُ بِاللّهِ و کتبه اِنّى واثِقٌ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ اَشْهَدُ اَنْ لا اله اِلاّ اللّهُ مُخْلِصا 》 📖مفاتیح
❇️رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: 📌هرکس آیات17 الی 19سوره روم"راهرصبح وشام بخواند.. ✨فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ✨وَلَهُ الْحَمْدُفِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّاوَحِينَ تُظْهِرُونَ ✨يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَمَوْتِهَاوَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ ✨خدای تعالی به عددهردانه برف سفیدکه برکوه سیلات که بین ارمنستان وآذربایجان است وچشمه ای ازبهشت وهمچنین قبری ازانبیاءدر آنجاست بنشیند به اوحسنه عطا کند. ☀️🌅☀️ ❇️از رسول خدا صل الله علیه وآله روایت شده است که فرمودند : 👌جهت روزی فراخ،هرصبح وشام این دعاراسه،باربخوانند ✨يَااللَّهُ‏ يَااللَّهُ‏ يَااللَّهُ‏ ✨يَارَبِ‏ يَارَبِ‏ يَارَبِ ✨یَاذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ‏ اَسئَلُکَ بِاسمِکَ العظیمِ الاعظمِ اَن تَرزُقنی رِزقاًواسعاًحَلالاً طَیّباًبِرَحْمَتِكَ‏ يَاأَرْحَمَ‏ الرَّاحِمِينَ 👌این دعاراخفظ وهر روزه درقنوت نمازهایتان بخوانید 📘منبع :ختوم واذکارج57ص122 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 1️⃣3️⃣ همه با هم تصمیم گرفتیم که به آبادان برگردیم. اما راه آبادان بسته شده بود. قسمتی از جاده ی آبادان و ماهشهر دست عراقی ها بود. از راه زمینی نمی شد به آبادان رفت. دو راه برای رفتن به آبادان بود؛ یا از طریق شط و با لنج، یا از هوا و با هلیکوپتر، وسایلمان را جمع کردیم. هر کدام یک چیزی در دستمان بود. فرش و رختخواب و چرخ خیاطی و فریمازو بخاری و... یک مینی بوس پیدا کردیم. راننده ی مینی بوس همراه با زن و بچه اش بود. داستان ما را فهمید و ما را به ماهشهر رساند. در ماهشهر ستادی بود که به آن «ستاد اعزام» میگفتند. ستاد اعزام به کسانی که می خواستند به آبادان بروند، برگ ورود یا، به قول خودشان، برگ عبور می داد. من به آنجا رفتم و ماجرای مشکلات خانواده ام را گفتم. مسئول ستاد اعزام گفت: خانم، آبادان امنیت ندارد. فقط نیروهای نظامی در آبادان هستند. همه ی مردم شهر فرار کرده اند و خانواده ای آنجا زندگی نمی کند. ستاد اعزام خیلی شلوغ بود. مرتب عده ای می رفتند و عده ای می آمدند. من به مسئول ستاد گفتم: یا به من در ماهشهر یک خانه برای زندگی بدهید یا به من و خانواده ام نامه بدهید که به خانه ی خودم در شهرم برگردم. مسئول ستاد که هیچ امکاناتی نداشت و نمی توانست جوابگوی من باشد، قبول کرد و نامه ی عبور به من داد. دیگر به هیح عنوان حاضر به برگشت به رامهرمز نبودیم، مینا نذر کرده بود که اگر به آبادان برسیم، زمین آبادان را ببوسد و هفت بار دور خانه بچرخد. انگار نه انگار که می خواستیم داخل جهنم برویم. آبادان و خانه ی سه اتاقه ی شرکتی، بهشت ما بود؛ حتی اگر آتش و گلوله روی آن می بارید؛ بهشتی که همه ی ما آرزوی دیدنش را داشتیم. با اسباب و اثاثیه ی مختصرمان به بندر امام خمینی رفتیم تا سوار لنج بشویم. بابای مهران که در ماهشهر بود، از رفتن ما به آبادان باخبر شد. خودش را به بندر امام رساند تا جلوی ما را بگیرد. اما نه او، که هیح کسی نمی توانست جلوی ما را بگیرد. تعداد زیادی از رزمنده ها منتظر سوار شدن به لنح بودند. تعدادی از مردهای آبادانی هم که در دستشان گونی و طناب و کارتن بود، می خواستند به شهر برگردند و اثاثیه ی خانه شان را خارج کنند. برخلاف آنها، ما ہاچرخ خیاطی و فرش و رختخواب و ظرف و ظروف در حال بر گشتن به آبادان بودیم. آنها با حالت تمسخر به مانگاه می کردند. یکی از آنها به گفت: شما اثاثیه تان را به من بدهید، من کلید خانه ام را به شما می دهم،بروید آبادان و اثاثیه ی ما را بردارید.» بابای مهران از خجالت مردم سرخ شده بود. او با عصبانیت اسباب و اثاثیه را از ما گرفت و به خانه ی خواهرش در ماهشهر برد. ما شش تا زن، با شهرام که تنها مرد کوچک ما زنها بود و آن زمان کلاس سوم ابتدایی بود، سوار لنج شدیم. همه ی مسافرهای لنج، مرد بودند. علی روشنی، پسر همسایه مان در آبادان، همسفر مادر این سفر بود. وقتی او را دیدیم دلمان گرم شد که لااقل یک مرد آشنا در لنج داریم. اوایل بهمن ۵۹ بود و ابر سیاهی آسمان را پر کرده بود. از شدت سرما همه به هم چسبیده بودیم. اولین بار بود که سوار لنج شده بودیم و میخواستیم یک مسیر طولانی را روی آن باشیم؛ آن هم با تعداد زیادی مرد غریبه که نمی شناختیم. توی دلم آشوبی بود، اما به رو نمی آوردم. بابای مهران هم قهر کرده و رفته بود. اگر خدای نکرده اتفاقی برای ما می افتاد، من مقصر می شدم. چهار تا دخترها چادر سرشان بود و بین من و مادرم نشسته بودند. شهرام هم با شادی شیطنت می کرد و بین مسافرها می دوید. آنها هم سر به سرش می گذاشتند. شهرام، هم قشنگ و هم خوش سر و زبان بود. او هنوز بچه بود و مثل دخترها غصه نمیخورد. چندین ساعت در سوز و سرما روی آب بودیم تا بالاخره بعد از سه ماه آوارگی به شهرمان رسیدیم.
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 2️⃣3️⃣ در روستای چوئبده از لنج پیاده شدیم، دخترها روی زمین سجده کردند و خاک آبادان را بوسیدند. در ظاهر، سه ماه از آبادان دور بودیم، ولی این مدت برای همه ی ما مثل چند سال گذشته بود. ظاهر آبادان عوض شده بود. خیلی از خانه ها خراب شده بودند. در محله ها خبری از مردم و خانواده ها نبود. از آبادان شلوغ و شاد و پر رفت و آمد قبل از جنگ، هیچ خبری نبود. آبادان مثل شهر ارواح شده بود. تنها صدایی که همه جا می شنیدیم صدای خمپاره بهد. ما سوار یک ریو ارتشی شدیم و به سمت خانه مان رفتیم. البته ما خبر نداشتیم مهران خانه ی ما را پایگاه بچه های بسیج کرده است. او هم از برگشت ما به شهر خبر نداشت. وقتی به خانه رسیدیم، متوجه شدیم که تعداد زیادی از رزمنده جا در خانه ی ما هستند. در خانه باز بود. شهرام داخل خانه رفت. مهران از دیدن شهرام و من و مادرم و دخترها که بیرون خانه ایستاده بودیم، مات و متحیر شده بود. باور نمی کرد که بعد از آن همه دعوا با دخترها و کشیدن اسباب به رامهرمز، ما برگشته ایم. بیچاره مهران انگار دنیا روی سرش خراب شد. وقتی قیافه ی غمزده و لاغر تک تک ما را دید، فهمید که ما از سر ناچاری مجبور به برگشت شدهایم. به رگ غیرت مهران برخورد که مادر و خواهرهایش این همه زجر کشیده اند. ما بیرون خانه توی کوچه نشستیم تا همه ی بسیجی ها از خانه خارج شدند و به مسجد رفتند. از رفتن رزمنده ها خیلی ناراحت شدیم. آنها خیلی از ما خجالت کشیدند. تمام فرش ها واکسی شده بود و رختخواب ها کثیف بود. معلوم بود که گروه گروه به خانه می آمدند و بعد از استراحت می رفتند. از دور که نگاهشان می کردم، برای همه ی آنها دعا کردم و خدا را شکر کردم که خانه و زندگی ما هم در خدمت جنگ بود. خدا می دانست که ما جای دیگری را نداشتیم و مجبور بودیم به آن خانه برگردیم، وگرنه راضی به رفتن رزمنده ها نمی شدیم. مینا و زینب توی اتاق ها میچرخیدند و آنجا را مثل خانه ی خدا طواف می کردند. مادرم خیلی از برگشتن به آبادان خوشحال بود. خانه حسابی کثیف و به هم ریخته بود. از یک عده پسر جوان که خسته و گرسنه برای استراحت می آمدند، انتظاری غیر از این نبود. از ذوق و شوق رسیدن به خانه مان، سه روز می شستیم و تمیز می کردیم، آب داشتیم، ولی برق، خانه هنوز قطع بود. همه ی ملافه ها را شستیم. در و دیوار را تمیز کردیم. خانه ام دوباره همان خانه ی همیشگی شد. طناب ها هر روز سنگین از ملافه بودند. روی اجاق گاز. قابلمه غذا میجوشیده درخت ها و گل ها هر روز از آب سیراب می شدند. شب سوم که بعد از سه ماه آوارگی، در خانه ی خودم سر روی بالشت گذاشتم، انگاری که توی تخت پادشاهی بودم. یاد خانه ی امیری و خانه باغی پر از موشی، بدنم را می لرزاند. با خودم عهد کردم که دیگر در هیح شرایطی زیر بار منت هیچ کس نروم. مینا و مهری برای کار به بیمارستان شرکت نفت رفتند. تعدادی از دوستانشان هم آنجا بودند. مینا و مهری در اورژانس و بخش، کار می کردند و از زخمی ها مراقبت می کردند. گاهی شب ها هم که شب کار بودند، خانه نمی آمدند. من نمی توانستم با کار کردن آنها در بیمارستان مخالفت کنم. وقتی از زبان بچه ها می شنیدم که به خاطر خدا کار می کنند، نمی توانستم بگویم: حق ندارید برای خدا کار کنید. آرزوی همیشه ی من این بود که بچه هایم متدین و باایمان باشند؛ و خوب، بچه هایم همینطور بودند. همین برای من کافی بود. ادامه دارد....
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ ﴿۸۶﴾ ✨پروردگار تو همان آفريننده داناست (۸۶) 📚سوره مبارکه الحجر ✍آیه ۸۶
💚 پیامبر مهربانی (ص): ‌ 💞هدیه دادن مرد به همسر، عفت او را افزایش میدهد💞 📒من لایحضر:۴/۳۸۱ ➖〰➖〰➖〰➖〰 🔅 : 🔸 ثَلاثَةُ أشياءَ لا يُحاسَبُ عَلَيهِنَّ المُؤمِنُ : طَعامٌ يَأكُلُهُ، وثَوبٌ يَلبَسُهُ، وزَوجَةٌ صالِحَةٌ تُعاوِنُهُ ويَحصِنُ بِها فَرجَهُ . 🔹« سه چيز است كه مؤمن براى آنها حسابرسى نمى‌شود : غذايى كه مى‌خورَد، جامه‌اى كه مى‌پوشد و همسر شايسته‌اى كه به او كمك مى‌كند و به واسطه او دامنش را [از گناه ،] پاك نگه مى‌دارد.» . 📚 الكافي : ج ٦ ص ٢٨٠ ح ٢ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرف زدن با نامحرم تو فضای مجازی، تهش همینه! انتشار دهید☝️ ☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸 ﷽ ❓پرسش حکم خانمهایی که عکس خودشون رو تو پروفایل میذارن چیه؟ 📝پاسخ از نظر شرعی در صورتی که عکس ها جلب توجه کند و تحریک کننده باشد و دارای مفسده باشد گناه هست بایست رعایت شود و از گذاشتن عکس شخصی خوداری کنند.
❤️ هر کس بنویسد و بر خود بیاویزد⇩⇩ 1⃣ اگر باشد ازدواج کند 2⃣ اگر بسیار باشد دیگر فراموش نکند 3⃣ اگر باشد شفا یابد 4⃣ اگر باشد غنی گردد 5⃣ اگر در عمل و کوشش باشد زیرک گردد و برای دنیا و آخرتش مفید است انشاء الله تعالی آیات 131 و 132 سوره طه ↯↯ 《❗️وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى❗️》 📚منبع : رهنمای گرفتاران ص 164
🌷آیت الله نخودکی: برای عاقبت به خیری و زیاد شدن روزی ، بهترین چیز: ✅نماز اول وقت ،نماز اول وقت ،نماز اول وقت. ☝️ ‎‌‌‌‌‌‌‌
🔻دفع بلای قطعی با ✍حضرت عيسى(ع) با اصحاب خود نشسته بودند که هیزم‌شکنی از کنار آنها گذشت. حضرت عیسی(ع) به اطرافیان فرمودند: این هیزم شکن به زودی خواهد مُرد ✍پس از مدتی، هیزم‌شکن با كوله‌بارى از هيزم برگشت. اصحاب به حضرت عیسی گفتند: شما خبر داديد كه اين مَرد به زودی مى‌ميرد ولی او را زنده مى‌بينيم. ✍حضرت عيسى(ع) به آن هیزم‌شکن فرمودند: هيزمت را زمین بگذار وقتی هيزم را باز كردند، ناگهان مارى سیاه كه سنگى در دهان گرفته بود را دیدند. ✍حضرت عيسى از هیزم‌شکن پرسيدند: امروز چه عملی انجام دادی که این بلا از تو دفع شد؟ هیزم‌شکن پاسخ داد: دو عدد نان داشتم. فقيرى دیدم؛ يكى از نان‌ها را به فقیر دادم. 📚عده الداعی و نجاح الساعی، صفحه۸۴
🍌خواص میوه های زرد رنگ: 🍋 لیموترش: دشمن عفونت 🍋 لیموشیرین: رفع التهاب+ادرار آور 🍍 آناناس: درمان فشار خون 🍈 زردآلو: محافظ قلب 🥑 انبه: تقویت دستگاه گوارش 🍌 موز: عضله ساز
✨﷽✨ ✨ مغرور نباشیم وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد، وقتی میمیرد مورچه،او را میخورد شرایط به مرور زمان تغییر میکند پس خوب باشیم و خوبی کنیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡چند راه برای درمان سحر و جادو ...! 💠 استاد میرباقری☝️ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
🌹ـــــــــــــــــــــــــ🌹 بــرای و 🌹ــــــــــــــــــــــــ🌹 🌹برای پسران و دخترانی که امـر ازدواج بـر آنها سخت شده است وبا مشکل مواجه شده‌ اند ختم شریفه ذیل که مجرب است و مـــــدت آن یــک هفته است پـیـشـنـهـاد مـیـشـــود🌹👇 1⃣هـفـتـاد مرتبه آیه الکرسی بخوانـــــد....... 2⃣هـفـتاد مرتبه سوره اخلاص قرائت کند....... 3⃣هـفتاد مرتبه سوره شریفه ناس را قرائت کند....... 4⃣هـفتاد مرتبه سوره شریفه فلق را قرائت کند....... 📚مجـربات فاطمـی 🔔این ختم مجــرب است و به اذن خــــداوند تبارک و تعالـی نـتـایـج سـریــــــــع دارد🔔 ღـگشا⬆️
⬆️ ⬆️براي وسعت رزق و روزی : ⬆️ دعا را بنویس و رو باز (بدون تا كردن ) بزار تو کیف پولت باذن الله هرگز بی پول و درمانده نمیشی
🌸✨هر کس مقروض و بدهکار باشد در وقت خوابیدن به ذکر شریف 《》مشغول شود و زیاد بگوید قرضش ادا می‌گردد✨ 📚 مصباح کفعمی ڪلیڪ ڪنید↩️