eitaa logo
•| دلــتــنـگ کــربــلا |•
3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید_مصطفی_سلطانی 🔸در تاریخ1374/6/20 کودکی در مهمانشهر بردسیر چشم به دنیا گشود. که نام وی را (مصطفی)نامیده اند فرزند دوم خانواده بود 🔸کودکی با اخلاق و رفتار خوبی بود.که در میان خانواده و اقوام و بستگان نمونه بود.... واحترام خاصی به خانواده،بزرگان و ریش سفیدان داشت 🔸از همان کودکی با تشویق خانواده به همراه دوستان خود در مجلسات وعزاداری های ائمه اطهار(ع) در سنین کودکی شرکت میکرد 🔸در سنین نوجوانی وی با پشتکار و علاقه فراوان در هیئت محبین اهل بیت (ع).مهمانشهر عضو شد و در جلسات هفتگی و ماهیانه حضوری فعال داشت 🔸در سن 7سالگی پا به عرصه علم و دانش نهاد و به تحصیل وکسب علم و دانش پرداخت 🔸وی در کنار فراگیری علم و دانش و آموختن فرائض دینی(خواندن قرآن و نماز و...) نزد امام جماعت مهمانشهر فرا گرفت... واز همان کودکی در کنار فرا گیری علم دانش به خواندن نماز و قرآن کریم میپرداخت... و دوستان خود را تشویق میکرد... در مدرسه هم یکی از دانش آموزان فعال و با هوش بود 🔸در کنار فعالیت های فرهنگی در هیئت و مسجد؛ در مدرسه هم با همکاری دوستان به فعالیت های فرهنگی میپرداخت... 🔸بخاطر مشکلاتی که طی سال های اخیر برای خانواده در مهمانشهر پیش آمد تا مقطع دوم راهنمایی بیشتر نتوانست ادامه تحصیل دهد... و پس از مدتی به همراه خانواده از مهمانشهر به استان کرمان نقل مکان کرد... 🔸هرگز دست از کارهای فرهنگی بر نداشت.. وی با پشتکار و تلاش فراوان توانست بدون ثبت نام در کلاس های مداحی مداحی و مدیحه سرایی و ذکر مصیبت اهل بیت(ع)میکرد در ولادت ها و شهادت های ائمه اطهار(ع) فعالیت بسیاری داشت... وی پس از گذشت چند سال تلاش و کار و کوشش و خدمت به پدر و مادر و خانواده دست برنداشت... 🔸پس از اینکه با خبر شد.گروهک های تکفیری،صهیونیستی،وهابی (داعش،النصره و...) قصد تخریب حرم عمه صاحب الزمان.حضرت مهدی (عج) را دارد وظیفه خود دانست تا در راه دفاع از حرم حضرت زینب س وحضرت رقیه س قدمی بردارد... 🔸چند بار سعی و تلاش کرد و نتوانست به جبهه مقاومت اسلامی برود... خلاصه پس از مدتی اذن و اجازه پدر و مادر را گرفت به سوریه اعزام شد 🔸دوره اول مآموریت خود را به پایان رسانید و به آغوش خانواده بازگشت پس از بازگشت پدر و مادر برای فرزند خود... پس موافقت به خواستگاری رفتند... و خانواده عروس هم موافقت کردند.. مراسم نامزدی را بر پا شد.. https://eitaa.com/Maktabeh_shohada 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
اربعین سال94 به همراه دوستان پس از شرکت در راهپیمایی عظیم و با شکوه اربعین شرکت کرد و به زیارت عتبات عالیات و کربلای معلی مشرف شد 🔸پس گذشت 6ماه از زمان نامزدی وی حال و هوایی جبهه ها را داشت... و میگفت باید برم دوستانش میگفتند برادر تو تازه نامزد کردی کجا میخوای بری میگفت: 🔸زندگی من بدون حضرت زینب س معنا ندارد زندگی را حضرت زینب (س) بهم هدیه داده عشق در این راه چیزی دیگر هست... حرم بی بی در خطر هست و من نمیتونم راحت بشینم و بار دیگر عازم جبهه های حق علیه باطل میشود 🔸دوره دوم مآموریت اول ماه رمضان به سوریه و به منطقه عملیاتی تدمر اعزام شد شب قبل از خواب شهادتش رو میبینه و به دوستاش میگه 🔸روز هم دوستاش میگه صبر کن باهم بریم عملیات هم میگه عجله دارم باید زودتر برم 🔸در تاریخ 15ماه رمضان پس از رشادت ها و دلاورمردی های این طی عملیاتی به آرزوی دیرینه اش رسید و در تاریخ1395/4/1 روز ولادت امام حسن مجتبی(ع) و به قافله پیوست... متعاقب پیکر پاک و مطهر پس از گذشت چند هفته به بردسیر انتقال یافت و پس از وداع خانواده و هم رزمان و دوستان واقوام و... 🔸وپس از نماز بر پیکر ودر مراسمی با شکوه در گلزار شهدای بردسیر به خاک سپرده شد روحش شاد و یادش گرامی https://eitaa.com/Maktabeh_shohada 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷