هر لذتی که ...
لذت دیدار تــو ؛
نمی شود
سلام حضرت دلبــر ....
🌤 اللهم عجل لولیک الفرج
🕌@deltangekarbalaa_3
واجب شده صبـحها
کمی دربزنم
قدری به هوایحرمتـ
پـ🕊ـربزنم
لازم شده
درفراق ششگوشهتان
دیوانهشوم
به سیمآخر بزنم
سلام_ارباب_بینظیرم
#صبحتون_حسینی
🕌@deltangekarbalaa_3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰اثر مال حرام
حضرت آیت الله جوادی آملی
🕌@deltangekarbalaa_3
براۍ هدایت دیگران ؛ باید از جـٰان گذشت . .🌱
#شهید_علی_خلیلی🌷
🕌@deltangekarbalaa_3
✨🌹
وقتش نشده به حرمت ساکن طوس
دل را به رضای خویش نزدیک کنی؟
#چهارشنبه_های_رضوی💚
🕌@deltangekarbalaa_3
با خونت در قلب ما غیرت را معنا کردی تا همیشه یادمان باشد مرد بودن و مردانگی داشتن به جنسیت نیست...به غیرت حسینی است...
#حمید_رضا_الداغی
#خوش_غیرت
🕌@deltangekarbalaa_3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌱•
لطفیکنودرخلوت
محزونمن ایدوست
آرام و قرار دل دیوانهی من باش💛
#حجاب
#امام_رضای_دلم 🦋
#چهارشنبه_های_امام_رضایی 🌺
🕌@deltangekarbalaa_3
✅مدافعانِ واقعیِ دخترانِ ایران ...
شهید علی خلیلی
شهید حمیدرضا الداغی
#حجاب
#حمید_رضا_الداغی
#شهید_حمید_رضا_الداغی
🕌@deltangekarbalaa_3
42.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 شفای دوقلو های نابینا در حرم امام رضا علیه السلام🌸🍃
به ما نگاه بینداز که چشم سلطان هم
گهی به روی غلام سیاه می افتد ...😭
#کرامات_امامرضا
#صابر_خراسانی
#چهارشنبههای_امامرضایی 🍃🌸
🕌@deltangekarbalaa_3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگو تلخ بیست و سی با دختری که شهید حمیدرضا الداغی نجاتش داد
علی رضوانی در بدون تعارف به سراغ دختری رفت که شهید#حمید_رضا_الداغی از دست اراذل و اوباش نجاتش داده بود
#شهید_غیرت
🕌@deltangekarbalaa_3
آقا این دل بی تاب آوارهام در حرمت جا مانده بطلب که قلب ما سوی شما میل تپیدن دارد
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#امام_حسین
#کربلا
🌟شبتون حسینی🌟
🕌@deltangekarbalaa_3
از حرم ، غروب کرب و بلا تا خواب خوب امشب و هر شبم
حرم ضریخ کبوترها باشد و آرام گرفتن هر صبح و هر شبم
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#حسین_جان
#دلتنگ_کربلا
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله
🕌@deltangekarbalaa_3
من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پراز آدمهاست
پس چرا مهدی زهرا تنهاست....؟!
السلام علیک یا أباصالح المهدي
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#امید_دل_زهرا
🕌@deltangekarbalaa_3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ شهید امر به معروف #حمید_رضا_الداغی
گر تعبیر ما برای غیرت و جسم نیمه جان باشد ، لیاقت
سرنوشت جاماندگان از کاروان عشق است چند آه و حسرت
(خادم الحسین پورنصرالله)
#سلام_خوش_غیرت
🕌@deltangekarbalaa_3
دلتنگ کربلا 🕊
🕊شهید محمدابراهیم موسی پسندی در سال 1340 در شهرستان چالوس متولد شد. پس از اتمام دوره ابتدایی با شرکت در برخی کلاس های مذهبی و عقیدتی آشنایی خود با احکام دین اسلام را افزایش داد. ایشان همراه با تحصیل و تهذیب، به ورزش علاقه خاصی داشت. او در رشته وزنه برداری موفقیت های سیاسی خود را نیز در سطح ملی کسب کرد. در اوایل سال 1357 ابراهیم اقدامات سیاسی خود را نیز گسترش داد. وی با شجاعت کم نظیری که داشت در روزهایی که خفقان بر غرب استان سایه انداخته بود، به توزیع انواع کتب، عکس ها و اعلامیه های حضرت امام(ره) در شهرهای چالوس، نوشهر و تنکابن پرداخت. ایشان تشکیلاتی را نیز به طور مخفیانه در شهر چالوس راه انداخت. او به همراه دوستان مبارزش موفق شد در اقدامی متهورانه ساختمان شهربانی چالوس را به تصرف در آورده و نیروهای آن را خلع سلاح کند. با پیروزی انقلاب، ابراهیم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست تا تقوی، شجاعت و ابتکار خود را در راه دفاع از دستاوردهای انقلاب به کار گیرد. او مدتی را در جبهه مریوان حضور یافت سپس به چالوس بازگشت و به واحد طرح و عملیات ملحق شد. وقتی آهنگ فتنه از جنگل های آمل به گوش رسید محمد چندین بار با لباس مبدل و به عنوان چوپان تا نزدیکی منافقین نفوذ کرد و از این طریق با شناسایی کامل موقعیت آنان طرح های موفقی را برای قلع و قمع منافقین ارایه داد. یک بار در حین شناسایی توسط منافقین دستگیر شد که با زیرکی و هوشیاری خاصی که داشت توانست از چنگ آنان رهایی یابد. او بسیار متواضع و فروتن بود. با این که به فرموده فرماندهی وقت لشکر ایشان مغز متفکر عملیاتی و طراحی لشکر محسوب می شد اما بسیار از همشهریان وی نیز از جایگاه مادی و معنوی او بی اطلاع بودند. ابراهیم گمنام بود و بر این گمنامی افتخار می کرد. او معاونت طرح و عملیات لشکر 25 کربلا را بر عهده داشت اما در میان نیروها هم چون رزمنده ای ساده رفت و آمد می کرد. با تاکید بسیاری از فرماندهان جنگ، موسی پسندی نقش بسیار مهمی در فتح پاسگاه شرهانی، سلسله ارتفاعات 175، موسیان و زبیدات عراق داشت. ایشان در مرحله دوم عملیات محرم بر اثر اصابت ترکش، به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل شد ولی روح بی قرارش او را به حرکت درآورد و در فرصتی مناسب با فرار از بیمارستان خود را به رزمندگان رساند تا سهم بیشتری از مجاهدت فی سبیل الله را نصیب خود سازد. همسر او نیز از پاسداران انقلاب بود. ابراهیم به همراه همسرش خانم مرضیه عاملی پس از برگزاری مراسم ساده ازدواج راهی مناطق جنگ شد. سرانجام انتظار ایشان به پایان رسید. در غروب غم بار جمعه 9 اردیبهشت 1362 محمدابراهیم موسی پسندی به همراه همسر وفادارش در تصادفی خونین در جاده آبادان-خرمشهر در سن 22 سالگی به بارگاه کبریایی حضرت حق پر گشود
🕌@deltangekarbalaa_3
خاطرات
سرباز امام زمان(عج)
در جواب نامه همسر شهیده اش که نوشته بود: خوشحالم همسرم سرباز امام زمان(عج) هست. نوشت؛ سرباز امام زمان(عج)، آن بسیجی است که جمجمه اش را به حق عاریه میدهد.
باز هم به جبهه برمی گردم!
وقتی از او خواستند به سپاه منطقه 3 استان مازندران و گیلان برگردد، جواب دادند: من پاسدارم و براساس حکم امام باید از دستورات اطاعت کنم ولی اگر از جبهه برگردم از سپاه بیرون آمده و به عنوان بسیجی به جبهه برمیگردم.
شام فرمانده
صالح خواجه جان می گوید: محمدابراهیم هیچ وقت دوست نداشت شناخته شود و همیشه سعی می کرد گمنام بماند. به خاطر همین هم خانواده و دوستان، اطلاعات دقیقی از محل و نوع مسئولیت او نداشتند.یک روز مادرش را در بیمارستان چالوس بستری کردند. من در لشکر 92 زرهی اهواز خدمت می کردم و از آنجایی که محمدابراهیم جبهه را ترک نمی کرد و به خانه نمی آمد، از منزل تماس گرفتند و از من خواستند تا موسی را پیدا کنم و ماجرا را با او در میان بگذارم. به پایگاه شهیدبهشتی اهواز رفتم و با پرس و جوهای زیاد به هر طریقی که بود، توانستم تا او را در واحد اطلاعات عملیات را پیدا کنم.محمدابراهیم پس از احوال پرسی، مرا به سنگر برد و با کنسرو بادمجان و کمی نان از من پذیرایی کرد. گفتم پس کمی از کنسرو می خورم تا شام اصلی را بیاورند. محمدابراهیم گفت: بخور که شام دیگری در کار نیست. با تعجب پرسیدم: شام تان همین است؟ محمدابراهیم گفت: مگر عیبی دارد؟ گفتم: اینجوری که می گفتند شما برای خودت اینجا برو بیایی داری و کلی آدم زیر دستت است. خندید و گفت: من اینجا کاره ای نیستم و در ثانی اینجا همه از یک نوع غذا می خورند.
همیشه لباس خاکی بسیجی بر تن داشت و لباس سبز آرم دار سپاهی را نمی پوشید و میگفت: «میخواهم نیروهای بسیجی با من راحت باشند.» بارها ناشناس همراه آنان به کندن کانال میپرداخت و از مشکلات آنان آگاه و در جلسات به رفع آن میپرداخت. چند روز قبل از شهادت، از مادرش خواست لباس سبز سپاه را برایش بفرستد و در غروب نهم اردیبهشت سال شصت و دو همزمان با روز وفات حضرت زینب(س)، 53 روز پس از ازدواج با لباس سبز سپاهی به همراه همسر شهیده اش مرضیه عاملی به آسمانیان پیوستند.
بوی خوش صاحب الزمان(عج)
مادر شهید نقل می کند: روزی برای تمیز کردن اتاق محمدابراهیم به داخل اتاقش رفتم. عطر بسیار خوشی به مشامم رسید و احساس کردم نور خاصی در اتاق است ٬محمد بسیار خوشحال بود و حال خاصی داشت.
به او گفتم: «مادر چرا اتاق تو حال دیگری دارد؟» گفت: «چیزی نیست.» خیلی اصرار کردم ولی چیزی نمی گفت. پس از کلی خواهش گفت: «به شرطی می گویم که تا زمانی که من زنده ام به کسی نگویید.»من قول دادم و محمدابراهیم گفت: «همین الان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف آورده بود در اتاق من و با هم صحبت کردیم.
اول خوشحالم که سعادت دیدار مولایم نصیبم شد، دوم اینکه آقا مرا به عنوان سرباز اسلام بشارت دادند و سرانجام کارم را شهادت در راه خدا نوید دادند و من در جبهه و خط مقدم همچنین صحنه هایی را دیده ام.»
🕌@deltangekarbalaa_3