💠 پوستر | زمان مراسمات استقبال ، تشییع ، وداع و تدفین پاسدار شهید مدافع حرم غلامعلی تولی
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
پنجشنبه ست
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
🌷شهید امین رحیمی🌷
🌷 شهید غلامعلی تولی 🌷
"صلوات "
🌴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌴
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#شب_جمعه
#مدح_امام_حسین_علیهالسلام
هر جا دلت اسیر بلا شد بگو حسین
قلبت تهی ز شور و صفا شد بگو حسین
نام حسین نسخه درمان دردهاست
دردت اگر به ذکر دوا شد بگو حسین
خواهی اگر سعادت دنیا و آخرت
جایی بساط روضه بپا شد بگو حسین
در غصه ها و محنت عالم اگر دلت
خواهان لطف آل عبا شد بگو حسین
وقتی که مرغ روح تو در حبس سینه ات
بیتاب وصل کرببلا شد بگو حسین
در شُکرِ پاسخی که به حاجات میدهند
وقتی ز مشکلت گره وا شد بگو حسین
دیدار شهر عشق و جنونت گر آرزوست
نوبت به بزم اشک و عزا شد بگو حسین
مشهد کنار پنجره فولاد با دخیل
قلبت اگر اسیر رضا شد بگو حسین
#محمد_قاجار
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
⚜وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
⚜شب بخیر ای حرمت شرح پریشانی ما
❣السلام علی الحُسیْن✨
❣و علی علی بن الحُسیْن✨
❣و علی اولاد الحُسیْن✨
❣و علی اصحاب الحُسیْن✨
#شبتون_حسینی🌙
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
♦️سلام امام زمانم
🔹مولای من...
🔹و من هـر روز
در انتـظارآمدنت هستـم
هر لحظه بیشتر حس میکنـم
کهآمدنت نزدیک است
که بیقـراری دلها💓
خـود گواه اینمدعاست..!
...
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
سلام سایه سرم ارباب✋️
ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پای سفره ی تو شدم محترم حسین
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
آقایاباعبــداللّٰــہ ؛
فرقینمیکند!وسطِروضهیاحَرَم
روزیبرایعشقتُو؛جانمیدهم..(:♥️
↝′
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
آقایاباعبــداللّٰــہ ؛ فرقینمیکند!وسطِروضهیاحَرَم روزیبرایعشقتُو؛جانمیدهم..(:♥️ ↝′ 🕌@delt
جزروضہیتودردمراڪِیدوابُوَد؟!
درمانڪنندهتر،زِهمہنُسخہهاحسیناست.
گفت :از عشق بنویسید !
نوشتیم مادر..
گفت :از مھر بنویسید!
نوشتیم مادر..
گفت :از نور بنویسید !
نوشتیم مادر..
گفت :ازجان بنویسید !
نوشتیم مادر..
گفت :از مادر بنویسید!
نوشتیم زهرا{س) ♥️
#فاطمیه
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
🕌@deltangekarbalaa_3 #ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆_↝
عُمریستمرامونسِجآننامحُـسیناست
دِلخواستکهدرسایهیایننامبمیـرم
#حسینجان 🫀
↝′
یه عکس میتونه هم خنک باشه
هم دل بسوزونه . . (:💔
↝
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
غصه و غم، اشکُ ماتم را به من دادى حسين،
بهترينهاى دو عالم را به من دادى حسين؛♥️
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
ذڪرِخـیرتـوبہهـرجاشـدویادتڪردیم
دسـتبرسینہبہتوعرضِارادت ڪردیم(!💚'>>
#حسین
دلتنگ کربلا 🕊
🔴کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت سی و سوم ... دوباره اشک از چشمانش جاری شد
🔴کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت سی و چهارم
راوی : دکتر محسن نوری
به جرئت می توانم بگویم که احمداقا خودیت نداشت.نفسانیتی نداشت که بخواهد بین او و معبودش حجاب شود.برای همین به نظر می آمد که به برخی از اسرار غیب دست پیدا کرده.
گاهی اوقات مسائلی برای ما مطرح می کرد که در رابطه با هدایت ما مفید بود.پیش بینی ها و خبر از آینده می داد که برای ما بسیار با ارزش بود.
من از دوستان احمداقا بودم.خاطرم هست یک روز در این سالهای آخر، در جایی به من حرفی زد که خیلی عجیب بود! من یک سرّ مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت.
احمداقا مخفیانه به من گفت: شما دوتا حاجت داری که این دو حاجت را از خدا طلب کردی.
اینکه خداوند حاجت شما را بدهد یا نه ، موکول کرده به اینکه شما در روز عاشورا مراقبهی خوبی از اعمال و نفس خودت داشته باشی یا نه.
من خیلی تعجب کردم.ایشان به من توصیه کرد: اگر می خواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل عاشورا و یک روز بعد عاشورا مراقبهی خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند.
بعد ایشان ادامه داد: یکی از این حاجتها را خدا برای این عاشورا روا خواهد کرد به شرط مراقبه.
خداروشکر، من آن سال حال خوبی داشتم.خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند.
محرم آغاز شد..
در روزهای دههی اول مراقبهی خودم را بیشتر کردم.در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم که خطایی از من سر نزند.
بعد از دو، سه روز احمداقا من را در مسجد امین الدوله دید و طبق آن اخلاقی که داشت دستم را فشار داد و به من گفت: بارک الله وظیفه ات را خوب انجام دادی.خداوند یکی از آن حاجت هایت را به تو می دهد.
بعد به من گفت: می خواهی بگویم چه حاجتی داری؟!
من روی اعتمادی که به او داشتم و از شدت علاقه ای که به ایشان داشتم گفتم: نه نیازی نیست.
چند روز بعد حاجت اول من روا شد
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمدعلی_نیری🕊
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت سی و پنجم
گذشت تا ایام اربعین. ایشان مجدداً به من گفت:
خداوند می خواهد حاجت دوم را به شما بدهد. منتهی منتظر است ببیند در اربعین چگونه از اعمالت مراقبت می کنی.
من باز هم خیلی مراقب بودم تا روز اربعین، اما در روز اربعین یک اشتباهی از من سر زد...
آن هم این بود که یک شخصی شروع کرد به غیبت کردن و من آنجا وظیفه داشتم جلوی این حرکت زشت را بگیرم.
اما به دلیل ملاحظهای که داشتم نگفتم و ایستادم و حتی یک مقداری هم خندیدم.
خیلی سریع به خودم آمدم و متوجه اشتباهم شدم.
بعد آن خیلی مراقب بودم تا دیگر اشتباهی در اعمالم نباشد.
روز بعد اربعین هم مراقبت خوبی از اعمالم داشتم.
بعد از اربعین به خدمت احمداقا رسیدم. از ایشان دربارهی خودم سؤال کردم گفت: "متاسفانه وضعیت خوب نیست.
خدا آن حاجت را فعلا به شما نمی دهد.بعد اشاره به مجلس غیبت گفت: نتوانستی آن مراقبهای که باید داشته باشی."
این تسلط روحی ایشان بر دوستانش باعث شده بود که احمداقا بیشتر از یک دوست برای ما باشد.
او برای ما یک مربی بود.
یک استاد اخلاق..
ما علاقهی شدیدی نسبت به احمداقا داشتیم..
منتهی احمداقا آن قدر تکامل پیدا کرده بود، آن قدر مدارج عالیه را طی کرده بود و این اواخر به حضرت حق تقرب پیدا کرده بود ، که دیگر ماندنش در دنیا خیلی سخت به نظر می آمد.
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمدعلی_نیری🕊