eitaa logo
دلتنگ کربلا 🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
5هزار ویدیو
46 فایل
حسین جان❤ کاش می شد وسط دست رساندن به ضریح مثل حجاج مِنا در حرمت می مُردیم... به یاد ⚘شهید امین رحیمی⚘ @deltangekarbalaa_3 #دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
نیـٰاز‌بِہ‌هیچ‌زبـٰان‌شاعرانہ‌ای‌نیسـت رَبّنـٰا‌آتِنـٰا‌فِۍ‌دُنیـٰا‌ڪَربلا،ڪَربلا،ڪَربلا:))! ↝′ 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
کاش منم اهل عراق بودم یک خونه پشت حرم داشتم با هر اذون پامو تو حرم میزاشتم..💔 ↝′
مداحی آنلاین - نماهنگ ای جونم حسین - بیابانی.mp3
4.54M
دستم و گرفتی و آوردی توی روضه‌هات نذاشتی گم بشم حسین رفیق شدم با نوکرات 🎙 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
پاییز شد تمام و شروع شد چشمم ندید، زردےِ طلاےِ تو 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشا آن روز بر صحنش بشینیم ؛ ضریح و گنبد زردش ببینیم ! خوشآ آن روز با یک " یاحسین‌جان " میان ڪربلا آرام بگیریم 💔 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
ما فیقیرانی هستیم که؛ خدا؛ با حب حسین مارا غنی کرده(: ↝′ 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
❤️کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت شصت و یکم موتور احمد آقا کاملا در اختی
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت شصت و دوم راوی : استاد محمد شاهی و برادر شهید تهدیدش کرده بودند گفته بودند تورا ترور می کنیم.حتی به محل کار احمد آقا زنگ زده بودند و گفته بودند تورا می کشیم! امده بود مسجد و برای بچه ها صحبت کرد. تقریبا اوایل تابستان 64 بود ان زمان احمد آقا در اوج مسائل معنوی بود. بعد از جلسه برای من و یکی از بچه‌ها گفت: ظاهرا تقدیر بر شهادت من است.توی همین چند روز اینده! خیلی تعجب کردیم .ان موقع ما چهارده ساله بودیم. گفتیم احمد آقا یعنی چی؟شما ک جبهه نیستی؟ گفت:بله،اما من در تهران شهید می شوم.به دست منافقین... ادامه دارد ... امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🌹
دلتنگ کربلا 🕊
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت شصت و دوم راوی : استاد محمد شاهی و برادر
🌹کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت شصت و سوم ما به حرف های احمد آقا کاملا اعتماد داشتیم.برای همین خیلی ناراحت شدیم. هر روز منتظر یک خبر ناگوار در محل بودیم. شب ها وقتی در مسجد چشم ما به احمد آقا می افتاد نفسی راحت می کشیدیم و می گفتیم خدا را شکر... تا اینکه یک شب بعد از نماز ،وقتی پریشانی در چهره ام دید به من گفت: ناراحت نباش،قضا و قدر الهی تغییر کرده.من فعلا شهید نمیشوم... بعد ادامه داد:من چند ماه دیگر کنار شما خواهم بود. نمی دانید چقدر این خبر برای من خوشحال کننده بود.بعد ها از برادر احمد آقا شنیدم که این قضیه خیلی جدی بوده وبرای همین ان چند روز احمد آقا به صورت مسلح در محل حضور داشته. ادامه دارد ... امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🌹
جز در خانه ی تو در نزنم جای دگر نروم جز در ڪوی تو به ماوای دگر من ڪه بیمار غم هجر توأم میدانم جز وصال تو مرا نیست مداوای دگر شبتون حسینی💚🌙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چہ خوش اسٺ اگر بمیــرم بہ رهِ ولاےِ سـَـر و جــان بَهــا نَــدارد ڪہ ڪُنم فَداے 🌿 همـہ نَقــدِ، هستـےِ خـود بِدهَـم بہ ڪه یڪـے دَقیـقہ بینَــم رُخِ دلگشـــاے 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
سلام میکنم از دور بر تو و حرمت سلام من به بلندای بیرق و علمت سروده اند فراوان برای تو اما هنوز نقش کتیبه است شعر محتشمت ❤️ 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۲_۱۳_۱۹_۲۱_۰۴_۲۴۶.mp3
8.47M
ببخش حسین 🎤کربلایی سیدرضا_نریمانی 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
کسی رو دوست داشته باش که ارزش داشته باشه آخه امام رضا علیه السلام فرمودن: هر کسی هر چیزی رو دوست داشته باشه، روز قیامت با همون محشور میشه... یعنی میشه با شما محشور بشیم.!؟ 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگ کربلا 🕊
نام: سیدکاظم نام خانوادگی:کاظمی نام پدر:سیدنقی تاریخ تولد:۳۶/۶/۱ محل تولد:آرادان_سمنان. تاریخ شهادت:۶۴/۶/۲ محل شهادت:هورالهویزه محل دفن:بهشت زهرا فرزند شهید کاظمی در وصیتنامه پدرم آمده است، اگر می خواهید آرامش داشته باشم ، لحظه ای از دشمنان و منافقان غافل نباشید.سارا سادات کاظمی بابیان اینکه فرزند پدری هستم که همه هستیش را در راه خدا هدیه کرد، افزود: پدرم در وصیت نامه اش به زیاد خواندن قرآن، اخلاص اسلامی، اخلاق خوش و دعا و نیایش سفارش کرده است 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید کاظم کاظمی در سال ۱۳۳۶ در بخش «آرادان» شهرستان« گرمسار»، دیده به جهان گشود. وي پس از گذراندن دوران کودکي در زادگاهش، در سن شش سالگي، به همراه خانواده به شهرستان «گرگان» نقل مکان کردند. با توجه به نوع کار پدر که به شغل شريف کشاورزي مشغول بود، سيد کاظم از همان ابتدا با مشکلات و سختيهاي زندگي آشنا شد و از زماني که خود را شناخت در کمک به خانواده کوتاهي نکرد. او در خانواده اي مؤمن و متقي پرورش يافت و از همان دوران کودکي و نوجواني، اهميت خاصي براي اداي فرايض ديني و مذهبي قايل بود. در دوران تحصيل نيز دانش آموزي کوشا، فعال و اهل مطالعه بود. علاقه شديدي به مطالعه کتاب داشت، از سن شانزده سالگي برايش از« قم» مجلات مذهبي مي فرستادند. او با تشکيل کتابخانه کوچکي به نام «حر» بسياري از کتابهاي مذهبي ممنوعه (از نظر نظام شاهنشاهي) مانند کتاب حکومت اسلامي حضرت امام خميني(ره) و رساله ايشان را همراه زندگينامه ائمه اطهار(ع) و ... جمع آوري در اختيار جوانان قرار مي داد. در اين دوران عوامل ساواک به وي مشکوک شده و به منزلشان يورش بردند و دستگير گرديد. او با جديت و پشتکار، در کنکور سال 1355 پذیرفته شد، اما به دليل وجود سوابق در سازمان امنيت (ساواک)، از ادامه تحصيل وي جلوگيري به عمل آمد. پس از چندي با کمک و تشويق پدرش براي ادامه تحصيل به "آمريکا" رفته و موفق به تحصيل در رشته مهندسی مکانيک شد. بعدها از طريق دوستان قديمي اش به انجمن اسلامي دانشجويان آمريکا و کانادا راه يافت و در فضاي جديد، فعاليتهاي سياسي – مذهبي خود را ادامه داد. شهيد کاظمي از جمله کساني بود که در جذب و آگاه کردن جواناني که براي ادامه تحصيل به آمريکا مي‌آمدند، نقش موثري داشت تا جایی که مسئولیت انجمن اسلامی را نیز به عهده گرفت. وی در نامه ای که از آمریکا ارسال کرد خطاب به خواهران و برادران خود نوشت: «مواظب گروهک ها باشید، مبادا در دامان آنها بیافتید، با تمام توان از امام خمینی پیروی کنید که اسلام راستین در وجود این مرد خدا نهفته است.» با توجه به شرايط خاص خارج از کشور و شکل مبارزه در آنجا، ايشان همزمان با قيام امت اسلامي ايران، در تظاهرات دانشجويي عليه رژيم منحوس پهلوي شرکت مي کرد و از هر فرصتي در افشاي ماهيت رژيم و پخش اعلاميه و ... بهره مي جست. با اوج گيري نهضت، تمام اوقات خود را صرف مبارزه کرد که در نتيجه دوبار از سوی پليس آمريکا به دليل همين فعاليتها دستگير شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در دوازدهم اسفند سال 1357، تحصيل در خارج کشور را رها کرده و به ميهن اسلامي بازگشت و با شور و شعف وصف ناپذيري در خدمت انقلاب شکوهمند اسلامي قرار رفت. سيد کاظم در فروردين سال 1358 با گذراندن دوره آموزش عمومي سپاه در پادگان امام علي(ع) به عضويت سپاه در آمد و پس از اتمام دوره، با توجه به اينکه کردستان توسط ضدانقلاب دچار آشوب شده بود به نقده اعزام گرديد. او در اين ماموريت تجربيات ذيقيمتي در ارتباط با کار اطلاعاتي و مبارزه با ضدانقلاب کسب کرد و بعدها با همين تجارب، مسئوليتهاي خطيري را به عهده گرفت. با بازگشايي دانشگاهها، ايشان در اولين کنکور سراسري بعد از انقلاب (که در سال 1358 برگزار شد) شرکت کرد و در يکي از رشته هاي علوم انساني دانشگاه تهران پذيرفته شد. او با حضور در محيط دانشگاه، اوضاع را نامساعد يافت و احساس کرد که دانشگاه جولانگاه مشتي فريب خورده شده است. برايش قابل تحمل نبود که به نام فعاليت دانشجويي و آزادي، مقاصد استکبار جهاني از طريق عده اي بازي خورده که اعتقادي به اسلام و نظام نداشتند، دنبال شود. لذا دست به کار شد و تلاش همه جانبه اي را در جهت افشاي چهره گروهکهاي از خدا بي خبر خصوصاً پيشگام، پيکار، توده، راه کارگر، منافقين و ... با کمک دانشجويان مسلمان و مومن و وفادار به نظام شروع کرد. 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆