eitaa logo
دلتنگ کربلا 🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
5هزار ویدیو
46 فایل
حسین جان❤ کاش می شد وسط دست رساندن به ضریح مثل حجاج مِنا در حرمت می مُردیم... به یاد ⚘شهید امین رحیمی⚘ @deltangekarbalaa_3 #دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
📝زندگی نامه شهید محمد رضا تورجی زاده 🖊شهید محمد رضا تورجی زاده در سال چهل و سه در شهر شهیدان اصفهان به دنیا آمد . 👌در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف ناپذیر در مجالس عزا داری شرکت می نمود . 👦در کودکی بسیار با وقار نظیف و تمیز بوده به گونه ای که در میان همگنان ممتاز بود. 👈ایشان دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز نمود . 👱 پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره ی راهنمایی به مدرسه ی مذهبی احمدیه ثبت نام نمود . 🌷کلاس سوم راهنمایی شهید مقارن با قیام مردم قم شده بود که شهید با جمعی از دوستان هم کلاسی ،چند نوبت تظاهراتی در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند . 🍃 با اوج گرفتن انقلاب ، شهید با چند تن از دوستان فعالیت های سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز نمود و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می نمود که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت . شب ها را شعار نویسی و چاپ عکس حضرت امام روی دیوار ها اقدام می نمود . ✅با پیروزی انقلاب فعالیت های خود را در مسجد ذکر الله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاه های انقلابی پیگیری نمود . 📌وی که از فعالان مبارزه با گروهک های ضد انقلاب و بنی صدر بود بار ها مورد ضرب و شتم طرفداران بنی صدر و اعضای این گروهک ها قرار گرفت .
👈ایشان به شهید مظلوم بهشتی و آیت الله خامنه ای علاقه ی فراوانی داشتند . 🍃شهید تورجی زاده مداحی و روضه خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد 👌شبهای جمعه در جمع دانش آموزان زیبا ترین مناجات را با خدای خویش داشت . 👍در سال شصت و یک به جبهه عزیمت نمود و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد . 📌 و در عملایات های محرم والفجر ها و کربلا ها شرکت نمودند .پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحه سرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می شدند و در وصیت نامه های خود تقاضا داشتند در مراسم هفته ی آن ها ایشان دعای کمیل را بخوانند . 🌷 این علاقه و تقاضا های رزمندگان بود که باعث شد ایشان هیئت گردان یازهرا را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگذار می شد . ✅ که این هیئت بعد ها به هیئت محبان حضرت زهرا و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.
●براے گرفتن مرخصے وارد چادر فرماندهے گردان شدم،شهید تورجے زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بے مقدمه گفت نمے شود،با تمام احترامـــے ڪه براے سادات داشت اما در فرماندهے خیلـــے جدے بود؛ڪمے نگاهش ڪردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتے گفتم:" شڪایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) مے ڪنم." ● هنوز چند قدمے از چادر دور نشده بودم ڪه دوید دنبال من با پاے برهنه گفت:" این چے بود گفتی؟" به صورتش نگاه ڪردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ے مرخصے سفید امضا،هر چه قدر دوست دارے بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتے قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستے آن حرفت را پس گرفتی؟ 📎فرماندهٔ گردان یازهراے لشگر ۱۴ امام حسین(ع) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات ڪربلای۱۰ ☘☘☘
دلتنگ کربلا 🕊
#خاطرات_شهدا ●براے گرفتن مرخصے وارد چادر فرماندهے گردان شدم،شهید تورجے زاده طبق معمول به احترام ساد
💢یڪے از ڪرامات شهید تورجے زاده💢 🌹متوسل بشید به این شهید مادری🌹 ✨آخرین روزهاے سال ۸۸ فرزند ما به دنیا آمد . قرار شد اگر پسر بود نامش را من انتخاب ڪنم . اگر هم دختر بود همسرم . فرزند ما دختر بود. همسرم پس از جست و جو در ڪتابهاے اسم و... نام عجیبے را انتخاب ڪرد . اسم دختر ما را گذاشت دیانا خیلے ناراحت شدم ولے چیزے نگفتم . وقتے همه رفتند شروع به صحبت ڪردیم. از هر روشے استفاده ڪردم اما فایده نداشت . به هیچ وجه ڪوتاه نمے آمد . گفتم آخه اسم قحطے بود . تو ڪه خودت مذهبے هستے ؟‌! لااقل یه اسم ایرانے انتخاب ڪن ! وقتے هیچ چاره اے نداشتم سراغ دوست عزیزم رفتم . به تصویر محمد رضا خیره شدم و گفتم : محمد رضا جان اینطور نگاه نڪن! این مشڪل را هم خودت باید حل ڪنے ! صبح روز بعد محل ڪار بودم. همسرم تماس گرفت . با صدایے بغض آلود گفت : حمید ، بچه ام ! رنگم پریده بود . گفتم چے شده ؟ خودت سالمی؟! اتفاقے افتاده؟! همسرم گفت: چے میگے ! بچه حالش خوبه. اگه تونستے سریع بیا! (خانم مجلله اے رو توے خواب دیدم)فرمودند : شما ما را دوست دارید؟!گفتم خانم جان،این چه حرف رو نزنید . همه زندگے ما با محبت شما خانواده بنا شده . بعد گفتند این دختر شماست؟ برگشتم و نگاه ڪردم : شوهرم و شهید تورجے زاده در ڪنار دخترم نشسته بودند. با هم صحبت میڪردند. آن خانم مجلله پرسید : اسم فرزندت چیست؟ من یڪدفعه مڪثے ڪردم و گفتم : فاطمه . بعد هم از خواب پریدم ! حالا این شناسنامه رو بگیر و برو ! اسم فرزندت رو درست ڪن . منبع: ڪتاب یازهرا (س) 💔 🥺🥺🥺😭 ☘☘☘
📝خاطرات طنز 🔆 این قسمت: شوخی های فرمانده "شهید محمدتورجی زاده " 🔸محمد شیر روز بود و زاهد شب. شب هایش با گریه و ناله سپری می شد اما روزهایش پر از خنده و شوخی گردان را برده بودیم برای تمرین. کلی سینه خیز رفته بودیم. همه بدن شان گلی شده بود. موقع برگشت تا رسیدیم به چند مغازه سریع از پشت ماشین پرید پایین و دم گرفت: “فرمانده باید چی بخره؟” همه می گفتند: “نوشابه نوشابه“.😅 مشغول خوردن بودیم که یکی از مسئولین با کت و شلوار شیک با چند محافظ آفتابی شدند. آمده بود برای سخنرانی. محمد گفت: بیائید یک حالی بهش بدهیم.😎 چند نفر رفتند جلو و با همه آنها دست داده و روبوسی کرده، بغل شان کردند. همه وجوشان گلی شده بود.😅😁 در همین حین حاج آقای قرائتی را دیدیم. همه رفتیم تا حالی بهش بدهیم. قسم مان داد کاری به کارش نداشته باشیم. می گفت: لباس اضافی نیاورده.🙏😰😁 آن روز حکایتی داشتیم. راوی: سردار علی مسجدیان؛ فرمانده وقت گردان امام حسن (ع) 📌 منبع: کتاب یا زهرا سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده ☘☘☘
°•| 🌿🌸 کاش می شد حال خوب را ، لبخند زیبا را، بعضی داشتن ها را ، خشک کرد.. لای کتاب گذاشت و نگهشان داشت... ❤️ ☘☘☘☘
🌸شهید به حضرت زهرا سلام الله علیه علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند . 👈همچنین ایشان وصیت نمودند که بروی سنگ قبر ایشان بنویسند : یا زهرا 👌ایشان به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند . 📖 و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند . همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند . صدای گریه های ایشان بعضا موجب بیدار شدن دیگران می شد . این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت . 📍ایشان در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند . و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند . 🌀سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال شصت و شش در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند . 💠 جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت زهرا بود : جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش ها یی مانند تازیانه بر کمر ایشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭روضه خوانی شهید محمدرضا_تورجی_زاده برای شهید حسین_خرازی از پشت بی سیم😔 پنجشنبه ویادشهدا❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❁﷽❁ ✅ در آغوش امام زمان 🌺بعد از اینکه محمد رضا به شهادت رسید، تا مدت ها نوارهای روضه و مداحی او را پخش می کردیم که همه را به عشق امام زمان می خواند.. 🌴یک شب او را خواب دیدم، خیلی نورانی و خوشحال بود، پرسیدم، محمد رضا تو که این همه در دنیا برای امام زمان خواندی توانستی او را ببینی؟ ❤️خندید و گفت، من حتی آقا را در آغوش گرفتم.. ؛
فرستادن پنج 📿 ب نیت سلامتی و تعجیل در آقا امام زمان(عج) 💚 هدیه به روح مطهر 🌷 ☘☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شادی ارواح طیبه ی همه ی شهدا ، امام شهدا ، شهدای دفاع مقدس ، شهدای مدافع حرم ... 🌸 👈 علی الخصوص 👇 🌷شهید محمد رضا تورجی زاده🌷 و 💮 صلوات 💮 🌷🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌷 ✨🤲🏻 التماس دعای فرج و شهادت 🤲🏻✨ ✋🏻🌠 یا علی مدد 🌠✋🏻
1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری.. به افق دلهای بیقرار دلتون شکست التماس دعا🤲🤲🌾🌾 حی علی الصلاه التماس دعا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. یڪی‌از‌تیکه‌ڪلام‌هاش‌این‌بود‌کھ: "نمازرو‌ول‌ڪن‌!خدارو‌بچسب!" یه‌روز‌ازش‌پرسیدم‌معنی‌این‌حرفت‌چیه؟! خندید‌وگفت: داداش! یعنی‌اینڪه‌همه‌نمازت‌باید‌برا‌خداباشه و‌همش‌به‌فڪر‌خدا‌باشی!' 🌷 🕌 @karbalaye_3 👆
حضرت محمد (ص): لیلة الرغائب به نخستین شب جمعه ی ماه مبارک رجب گفته می شود.فرشتگان به زمین می آیند و نعمت ها و رحمات الهی را به مردم عرضه می کنند. 📚وسایل الشیعه ج ۵ص۲۳۳ 🕌 @karbalaye_3 👆
4_5868673485399656418.mp3
4.31M
🎼 شب آرزوها همین آرزومه ببینم ضریح حسین روبه رومه.... 🎤 کربلایی حسین_طاهری 🕌 @karbalaye_3 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 شهادتت مبارک 🌷شهید علی اکبر رنجبر که روز گذشته در درگیری با اراذل و اوباس استان فارس به درجه رفیع شهادت نائل گردید . 🕌 @karbalaye_3 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی‌میگن‌خدا‌مرهمِ‌تمام‌درهاست یعنی‌هرچی‌عمقِ‌خراش‌های‌وجودت‌بیشتر باشه..، خدابرای‌پُرکردنِ‌اون‌ها بیشتر‌در‌وجودت‌جا‌میگیره' 🪴 🕌 @karbalaye_3 👆
امشب ، شب آرزوهاست. شبی که آسمانش پر از برق ستارگان است. در اين شب هر دعایی ستاره ای خواهد شد و در پهنه­ ی آسمان خواهد نشست. بیا ستاره های هم را نظاره کنیم و بر هر کدام آمین بگوئیم. شب آرزوها نزدیک است. بیا امروز کمتر خسته شویم بلکه امشب را تا به صبح اجابتش بیدار بمانیم. دعا کنیم برای کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید. و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست. بیا از خدا بخواهیم رنج های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیافزاید. شب آرزوها نزدیک است. بیا امشب برای مادران و پدرانی که هستند عزت و آنان که نیستند، رحمت بخواهیم و مغفرت. بیا از خدا بخواهیم این بیماری از روی زمین ریشه کن شود و خدا ابر رحمانیتش را بر زمینمان بگستراند تا قطرات رحمتش، فطرت خفته را بیدار کند. شب آرزوها نزدیک است. بیا غرور را کنار بگذاریم، لباس تکبر از تن به در کنیم و از درگاه خداوند متعال عذر خواهی کنیم به خاطر آن که عصیانش کردیم و نافرمانیش نمودیم. بیا عذر تقصیر به درگاهش آوریم که چون شیطان از فرمانش سر باز زدیم. شب آرزوها، شب اجابت است، شب مغفرت است. از کف ندهیمش... ─┅─═इई ❄️❄️❄️ईइ═─┅─ 🕌 @karbalaye_3 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام محمد باقر فرمودند سه چيز از خصلتهای نيک دنيا و آخرت است: از کسی‌که به تو ستم کرده است " گذشت کنی " به کسی‌که از تو بريده است " بپيوندی " وهنگامیکه باتو به‌نادانی رفتارشود " بردباری کنی " بحارالانوار ج۷۵ص۱۷۰ 🕌 @karbalaye_3 👆
🔘 داستان کوتاه دبیر ادبیاتی می گفت: این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!! سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد... یا به مرگ سهراب که میرسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم میدیدم . همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب میکردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم.... و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد... وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند..... وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟ گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت. این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده، تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته..... خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند.... ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند.... نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم، کمک به همنوع برایشان بی اهمیت، مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است.... امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادر های جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند. این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود... برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد اول خانواده دوم نظام آموزشی و سوم الگوها برای اولی منزلت زن را باید شکست. برای دومی منزلت معلم. و برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره‌ها. ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🕌 @karbalaye_3 👆