eitaa logo
دلتنگ کربلا 🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
5هزار ویدیو
46 فایل
حسین جان❤ کاش می شد وسط دست رساندن به ضریح مثل حجاج مِنا در حرمت می مُردیم... به یاد ⚘شهید امین رحیمی⚘ @deltangekarbalaa_3 #دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت از همسر : پسر خاله مادرم بود، آشنایی ما از طریق خانواده‌ها صورت گرفت. مراسم ازدواج‌مان را بسیار ساده و سنتی در 12 مرداد ماه 1388 برگزار کردیم زمانی که به خواستگاری من آمد از نبودن‌هایش برایم بسیار گفت. از و برایم گفت. گفت که مرگ با را می‌پسندند. اینگونه بود که متوجه شدم او اهل .😔 🍃⚘🍃 از لحاظ روحی خوب می‌شناختمش، می دونستم که کسی نیست که کنار بایستد و خودش را سرگرم کارهای جانبی کند. و را می‌شناختم و مطمئن بودم که خودش را به نبرد می‌رساند و شاید دیگر باز‌نگردد😭 🍃⚘🍃 هفت روزی از رفتنش می‌گذشت و دل در دل نداشتم. گویی 70سال برایم گذشته بود. دلهره داشتم. رفتن به جمع حرم، با باقی نبودن‌هایش تفاوت داشت.😭 🍃⚘🍃 فقیه♡ بود. برخی از دوستانش برای از رفته بودند و او هم قصد رفتن داشت. با من خیلی حرف زد و من را از مسیری که قرار بود برود آگاه کرد. 🍃⚘🍃
از برایم گفت که: « انقلاب بستگی دارد به اسلام. اهل بیت⚘مرز نمی‌شناسد. اگر ما برای از نرویم نمی‌شود اسم‌مان را مسلمان بگذاریم.» 🍃⚘🍃 خیلی خوب بود. حیف بود که به مرگ طبیعی بمیرد. از و از اینکه به خواسته درونی‌اش رسید، خوشحالم.😭 🍃⚘🍃 نمی‌خواستم شرایط من و زندگی پا‌گیرش کند. دخترمان فاطمه سه ساله بود و دختر دوممان هم در راه بود،در حالی که را ندید😔. وقت رفتن به من گفت مراقب خودت و دخترها باش.😔 🍃⚘🍃 همه کارها را انجام داد. همه وام‌ها و حساب‌ها را تسویه کرد. همه وسایل من را آماده کرد. همه وسایل خانه را شست و تمیز کرد. 😭 🍃⚘🍃 حتی برای که هنوز به چیز حتی پوشک را هم .😭 قرار بود اول یا دوم شهریورماه به خانه جدیدمان برویم که خبر را در همان روز برای‌مان آوردند😭 🍃⚘🍃 قبل از رفتن به من گفت معلوم نیست که من به خانه جدید بروم، می‌دانست که این رفتن را بازگشتی نیست اما من متوجه نشدم.نمی‌دانستم اعزامش اعزامش خواهد بود😭 🍃⚘🍃
‍ پاسدار بسیجی مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد 7 شهریور 1364 و ساکن محله فلاح تهران بود و برق می‌خواند. 🍃⚘🍃 ایشان برای از عقیله بنی هاشم⚘و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار می‌شود که در 21 آبان ماه 94 و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به می‌رسد. 🍃⚘🍃 || یاد با ذکر یک شاخه گل صلوات⚘|| 🍃⚘🍃 ‍ خیلی بود و مدار! یعنی همه می‌دانستند که است و به خاطر ، حاضر بود قید منی که خواهرش بودم را بزند! کلاً همینطور بود و سر مادر و خواهر و همسر ! 🍃⚘🍃
در زمان فتنه 88 گفته بود هرکس از علی حمایت نکند فردا زمانش را همراهی نخواهد کرد یعنی با آن کم ذوب در  بود. همیشه از من بعنوان پدرش می‌خواست  و را بازگو کنم. وقتی از  و برایش صحبت می‌کردم انگار داشت  می‌کرد. فتح بود تا جایی که وقتی فتح پخش می‌شد می‌رفت جلوی تلویزیون می‌نشست. همیشه می‌گفت مایی که انقدر درس خوانده‌ایم نمی‌توانیم مثل این  که بعضاً سواد کمی هم دارند باشیم یک‌بار حین تماشای فتح دست‌هایش را بلند کرد و گفت: "خدایا ای کاش ماهم در زمان بودیم و این‌قدر  مقدس را نمی‌خوردیم. اگر من نشوم نامردی ست" 🕌@deltangekarbalaa_3 ღــربــلا👆