🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
جریان رودخانه ی #زمان تند است ، حتما تندتر از #اروندی که با قوّت #عشق از آن گذشتید .
زمان سخت #شکننده است ، کاش میشد از #اروند زمان گذشت و به #شما رسید ، به #زخمهایتان که رنگ #سرخ محمدی بود ، به #نمازهایتان که به #خلوص الماس بود و #عیار ناب حقیقت !
کاش میشد به #شما رسید !
#خیابانهای شهرمان را به #نامتان کردهاند، ولی من میگویم که #جغرافیای_جهان و وسعت #آسمان و #زمین را باید به نام #شما کرد .
دیری است #زبان جز به نام #شما نمیچرخد .
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #امین رحیمی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
#فاطمیه
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌@karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا🏴
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
کبوتر بودند آنها که ناگاه پرکشیدند و در آسمان به ابرازی ابدی رسیدند. کبوترانی که در یک سحرگاه ندای رستاخیز در گوششان طنین افکن شد و با کوله باری از اخلاص بر دوش، لبیک گوی دعوت معبود شدند.
کبوتران دلاور، قهرمانهای بیمانند این سرزمین، خاک سبز وطن را از دسترس فتنه ها و دشمنی ها بیرون کشدند و اهریمن را در جای خود نشاندند.
اگرچه رد پای رفتنشان تا ابد بر شانه های زمانه باقی است، آنها همیشه هستند و جاده ای که فراروی ما گستردند، تکلیف تمام لحظه هامان را روشن کرده است.
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #امین_رحیـــــــمی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#علی_اصغر_اتحادی
چهار دختر و سه پسر داشتم ،اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم .
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ایی گذاشتم ،همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است ، درب خانه را هم کسی می زند .
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد .
نوزادی در آغوش داشت ، رو به من کرد و گفت : این بچه را قبول می کنی ؟
گفتم : نه، من خودم بچه زیاد دارم !
آن آقا فرمود : حتی اگر علی اصغر امام حسین باشد؟!
بعد هم نوزاد رادر آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت .
صدا زدم : آقا شما که هستید ؟
فرمود : علی ابن الحسین ، امام سجاد!
هراسان از خواب پریدم و رفتم سراغ داروها، دیدم ظرف دارو خالی است !
صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم
آقا فرمود : شما صاحب پسری می شوید که بین شانه هایش نشانه ای است ، آن رانگه دار .
آخرین پسرم روز میلاد امام سجاد (ع ) به دنیا آمد، نامش را علی اصغر گذاشتم ، در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود !!
علی اصغرم بزرگ شد و در عملیات محرم در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد (ع) شهید شد...
راوی :
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆