#العجلصاحبنا 🌱
او تشنه بود ..
تشنهی دیدن محبوبش
ما تشنهی بودنِ تو نیستیم !..
گرمایِ بیابان را ..
آوارگی در راه عشق را ..
به جان خرید ..
تنها برای محبوب ..
ما همین هم .. نه !.
خسته ...
از تازیانه و درد ..
محزون ...
از نگاهها و نیشزبانها ..
تنها و پریشان
از نبودن تو ..
ما ..
ما خسته شدیم از درد نبودنت ؟!
ما محزون شدیم از
نگاههای تمسخرآمیزی که
گاهِ آوردن اسمت میبینیم ...
ما تنها و پریشان ندیدنت شدهایم ؟!
ما رسم عاشقی بلد نیستیم ..
اما تو را قسم به او
که جان داد پای عاشقی ..
جان داد به پای سرِ امامِ زمانهش
برگرد و به آغوشمان بگیر ..
ما ... اینجا ..
بدونِ تو خیلی غریبیم !
قبلا هم گفته بودم
اما حالا با اضطرار بیشتر:
عزیز من!
زمانهی خوبی نیست ..
اگر لابهلای شلوغی دنیا گم شدم...
سخت میشود پیدایم کنی ..
دستم را محکمتر بگیر !
-عمری گرفتهای
ز عنایت ... رها مکن !
#العجلصاحبنا 🌱