#قسمت_چهارم
#ویشکا_1
نگاهے به ساعت اتاق ڪردم چقدر زمان زود گذشته است ساعت بود
بلند شدم و لباس هایے را ڪه آماده ڪرده بودم پوشیدم و سوار ماشین شدم درست یادم نمے آمد دیشب پارڪے ڪه رفته بودم در ڪدام
خیابان بود با ڪمے جستوجو به پارڪ رسیدم نرگس زودتر از من
رسیده بود
سلام ببخشید دیر رسیدم
سلام عزیز دلم درست به موقع رسیدے
چقدر خوشحالم دوباره مے بیینمتون ڪجا بنیشیم
به نظرم روے این نیڪمت خوب باشد منظره ےزیبایے دارد
نگاهے به اطراف ڪردم حق با نرگس بود منظره ے بسیار زیبا با حوض آب ، در حالی ڪه تصویر درختان در حوض افتاده بود حس خوبی در وجودم ایجاد مے ڪرد درختان بالاے سرمان هم سایه مناسبے ایجاد ڪرده بودند و هوا بسیار دلپذیر بود
احساس مے ڪنم سبڪ زندگیم تغییر ڪرده دیگر مثل قبل نیستم
از چه نظر میگید ؟
خوب دیشب ڪه همو ڪاملا اتفاقے توے پارڪ دیدیم من دوست نداشتم به مهمانے بروم و با بے حوصلگے از خانه خارج شدم
نرگس با دقت به صحبت هاے من گوش مے داد
علاقه ام نسبت به این جور مهمانے ها ڪم شده دیگر دنبال هیجانات زود گذر نیستم من قبلا عاشق این جور برنامه ها بودم اما الان حس خوبے بهشون ندارم
نرگس لبخندے زد : خدا یڪ جمله ے خیلے زیبا به بنده هاش
میگوید عاشقم بشید عاشقتون میشم اولین مرحله عاشق شدن این
هست ڪه دلبستگے هامون عوض بشود
نویسنده :تمنا🥰🌱
#حمایت
#قطعه_ایی_ازبهشت
#ارسالی_ازاعضاء
••• @deltangkarbalA128 •••