#معرفی_کتاب
#قصه دلبری
📚نشست روبهرویم. خندید و گفت: "دیدی آخر به دلت نشستم!"
زبانم بند آمده بود. من که همیشه حاضرجواب بودم و پنج تا روی حرفش میگذاشتم و تحویلش میدادم، حالا انگار لال شده بودم.
خودش جواب خودش را داد: «رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. حالا که بله نمیگی، امام رضا از توی دلم بیرونت کنه، پاک پاک که دیگه به یادت نیفتم.
نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن. نظرم عوض شد. دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشی!»
حالا فهمیدم الکی نبود که یک دفعه نظرم عوض شد. انگار دست امام اسلام بود و دل من....
.
قصه دلبری رو توی همین دو سه روز اعتکاف خوندم♡. برام جالبه همهی شهدا، رضایت و محبت عمیقی رو از طرف خونوادهاشون جلب کردن....
بعد به این فکر کردم حقیقتا هر جور مرگی جز شهادت شدیدا حسرت برانگیزه...
بعد فکر کردم خوندن زندگی #شهید_مدافع_حرم تو شب وفات #حضرت_زینب عجب توفیق دلچسبی بود.
برای سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
لا به لای روضه هایش از من پرسید :
میدونی اِرباً اِربا که می گن یعنی چی؟!
گفتم : مثل گلی که پر پر کنند و بپاشند اطراف.
گفت : نه! توی شرهانی ، وقتی بدن یه شهید هفده هجده ساله رو جدا جدا توی شعاع دویست متری پیدا می کردیم ، فهمیدم ارباً اربا یعنی چی.
دست و پا و جمجمه و اعضا هر کدوم یه طرف بود...
#کتاب_عمارحلب
#حضرت_زينب سلام الله عليها
برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹