eitaa logo
پویش دلتکانی
2.6هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
640 ویدیو
57 فایل
📚خانه تکانی دل با کتاب 🌺بیش از ۲٠٠ عنوان کتاب ارسال کادو شده به سرتاسر کشور ☘️کانال مستقیما زیر نظر نویسنده کتاب های یادت باشد، کاش برگردی و هواتو دارم مدیریت می شود آی دی سفارش کتاب @aghigh1369
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥ آنقدر نداشتنت درد دارد، که جای همه شادمانی های عالم را، در قلبمان تنگ میکند... نمیدانم تا کی؛به استمرار شکستن دلت، عادت خواهیم کرد... نمی دانم تا کی؛بدون تو، هنوز نفس هایمان، بالا می‌آیند... نمی دانم چقدر طول میکشد؛ تا ما بفهمیم بدون تو؛ زندگی مان، فقط یک بازی کودکانه است! ♥️ الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج ♥️ صبحت بخیر اقای من ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
" فرنگیس " شامل خاطرات فرنگیس حیدرپور متولد سال 1341 در روستای اوازین است. او در حمله نظامیان عراقی به روستای محل سکونتش با یک تبر از خود در برابر سربازان ارتش بعث عراق دفاع کرد. در سال 1359 پس از حمله عراق به روستای اوازین، مردم به دره های اطراف فرار می کنند. فرنگیس که در آن زمان 18 سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز می گردند. اما در طول راه پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی کشته می شوند و فرنگیس در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر می کند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل می دهد. برای سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*آجـرك الله یا مولای یا صاحب الزمان (عج)* "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا" ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
سه گل صلوات...💐 از طرف ما؛ جهت تسلیٰ هدیه به دل داغدار مولا....💔 تسلیت اقا جان ما...
روایتی کوتاه، جذاب و واقعی و حیرت‌آور از برزخ است. این کتاب همچون دیگر آثار موسوم به تجربه نزدیک مرگ (NDE)، حاصل مشاهدات فردی است که تنها سه دقیقه در فضایی بین دنیا و آخرت بوده اما همین سه دقیقه، زندگی او را متحول کرده است. راوی یک رزمنده است که در عملیاتی در شمال غرب کشور، در سال ۱۳۹۰ به درجه جانبازی نائل شده و در یک عمل جراحی، دقایقی از دنیا رفته و مجددا بازگشته است. کتاب حاضر با تمرکز بر موضوع حسابرسی در عالم برزخ نگاشته شده و به نوعی می‌توان آن را مکمل کتبی مثل (آن سوی مرگ) و (سیاحت غرب )دانست. برای سفارش کتاب با تخفیف ویژه به آیدی زیر مراجعه کنید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
أشهد أنّ لا حبیبَ الّا ... تو أشهد أنّ لا أمل الّا .... تو أشهد أن لا عمل الّا .. تو شهادت می‌دهم ؛ نه رفیقی ... نه آرزویی ... و نه هیچ عمل صالحی... جز تو و انتظار تو نیســـت💫!!! آغاز ولایتت بر پهنای گیتی، بر ما مبارک است! و مبارک تر آن روز که؛ چشمان مهربانت، پناه تمام دلشوره‌هایمان شود! ❤️ 🤝 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازپله‌های زیرگذرکه آمدم پایین،پلیس خیابان204رابایک دیوارانسانی بسته بود.یک گروه50نفره از خدمه‌های بنگالی که لباس زرد به تن داشتند؛برانکارد توی دستشان بود.پلیس آن‌هارا راه داد داخل اما مرا راه نداد.کنارخیابان یک تابلوی تبلیغاتی بزرگ بودکه رویش نقشه منا را کشیده بود.از پشت پایه‌اش راه بود.یک فاصله سی چهل سانتی متری که زائرها از آنجا خارج می‌شدند.از آن پشت رد شدم ورفتم توی‌204.تاآتش نشانی وسط خیابان رفتم.پلیس یک دیوار هم آنجا کشیده بودوکسی را راه نمی‌داد.از پشت سرپلیس‌هاخدمه‌های بنگالی برانکارد‌هاشان رابیرون می‌آوردند.زائرها حالشان زارونزار بود.کارت شناسایی‌شان را نگاه کردم.ازهردونفر،یک نفرایرانی بود.از استان یزدوآذربایجان غربی.تنها کاری که بنگالی‌ها می‌کردندهمین بود که زخمی‌هارابردارند،بگذراند روی برانکارد و بیارندعقب ورهاکنندکنارایستگاه آتش نشانی.اما کسی نبود آنجا برای مصدومین کاری بکند.حتی آب هم نبود که بشودبهشان داد. قبل از هرچیززنگ زدم به مافوقم وخبر دادم شایعه حقیقت دارد.بعد دوربین گوشی‌ام را روشن کردم و از چهره و کارت شناسایی‌شان عکس گرفتم.قبلاً توی سازمان دوره مستندسازی دیده بودم.می‌دانستم این اجساد به زودی گم خواهند شد.تنها همین کار از دستم برمی‌آمد و اینکه هرکس حالت تهوع داشت،سرش را به طرفین برمی‌گرداندم تا خفه نشود.داشتم ازچهره و کارت‌های شناسایی شهدا عکس می‌گرفتم که... برای سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3014.mp3
17.84M
خاطرات سفر، حضور و زندگی با یک طلبه جوان که برای اولین بار به سفر تبلیغی رفته است. زن و شوهری طلبه همراه با فرزندانشان برای ایام ماه مبارک رمضان به نقطه ای در جنوب ایران سفر می کنند. در این سفر علاوه بر مهربانی و مهمان نوازی مردم تجربه و اتفاقاتی برایشان رقم می خورد که به پخته شدن آنها کمک می کند. برای سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹