eitaa logo
خبر فوری دزفول (دزنا۲۴)
22.1هزار دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
11.8هزار ویدیو
115 فایل
ارسال سوژه های خبری /نظرات / تبلیغ @admin_dezna آدرس این کانال در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/dezna آدرس این کانال در پیام رسان سروش: http://sapp.ir/dezna24 آدرس این کانال در پیام رسان تلگرام: https://t.me/dezna
مشاهده در ایتا
دانلود
182 جهیزیه به نوعروسان نیازمند دزفول اهدا شد. رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) دزفول گفت: نیکوکاران دزفول از ابتدای امسال تاکنون 182 جهیزیه به نوعروسان نیازمند اهدا کرده اند. مسعود رحیمی روز چهارشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: تعداد 110 جهیزیه با سرانه 30 میلیون ریال، 66 جهیزیه با سرانه 20 میلیون ریال و 6 فقره هدیه شامل 40 میلیون ریال اقلام غیرنقدی به نوعروسان نیازمند دزفول اهدا شد. وی ارزش جهیزیه های اهدا شده را چهار میلیارد و 860 میلیون ریال اعلام کرد و گفت: این جهیزیه ها با هدف ترویج سنت حسنه ازدواج و گسترش فرهنگ مشارکت مردم در این امر معنوی اهدا شده اند. رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) شهرستان دزفول افزود: برگزاری کلاسهای مشاوره خانوادگی پیش از ازدواج و آموزش مسایل بهداشتی از دیگر برنامه های کمیته امداد برای زوج های جوان در جهت ازدواج آسان می باشند. وی اظهار داشت: تلاش می شود در جهت هم افزایی منابع و موسسات خیریه تفاهم نامه های مشترکی بسته شود تا بتوانیم خدمات رسانی بهتری داشته باشیم و از منابع موجود هدفمند و بهینه استفاده کنیم. پنج هزار و 500 خانوار با جمعیتی حدود 12 هزار و 350 نفر از خدمات کمیته امداد دزفول بهره مند می شوند. ⭕️لینک عضویت در کانال خبر فوری دزنا در سایر پیام رسانهای داخلی 🆔 https://telegram.me/joinchat/AhWVnjwIVqipZslF6apLsg 🔰https://eitaa.com/joinchat/822083584Ce12f0340f0https://sapp.ir/dezna24
💞معرفی کتاب «دخیل عشق» 💖یک رمان عاشقانه از نوع خدایی! اشتباه نشه منظورم عشق به خدا نیستا، ولی در جهت رسیدن به عشق خدا هست، دیگه باید کتاب رو بخونید تا متوجه منظورم بشید! 💁بویژه به دخترخانم ها توصیه میکنم بخونن. ✏مولف: مریم بصیری 📖ناشر کتاب : کتاب جمکران 🔖تعداد صفحات: 358 👈در طول 8 سال دفاع مقدس نیروهای بعثی علیه مردم بی دفاع شهرها و روستاهای ایران از سلاح های شیمیایی استفاده کردند و دست به کشتاری وسیع زدند که عواقب این حملات شیمیایی همچنان مشاهده می شود. فرزندانی که از پدران و مادران آلوده به عوامل شیمیایی و میکروبی متولد می شوند و از بیماری های آن رنج می برند. ❌از دیگر تاثیرات پنهانی که این جنگ 8 ساله بر جامعه ایران اسلامی تحمیل کرده، کاهش تعداد مردان جامعه در برابر زنان بوده که همین موضوع سبب شد موازنه جمعیتی میان دختران و پسران به هم بریزد و آمار در برهه ای با کاهش و نقصان روبه رو شود. پرداختن به این مسائل و بیان آنها در پوشش ادبیات یکی از رسالت های قلم های متعهد است زیرا شاید یادآوری مستقیم روز های سخت جنگ، برای عموم جامعه چندان خوشایند نباشد اما نسل های بعد باید نسبت به اثرات و تبعات این جنگ تحمیلی آگاه باشند. ✒مولف در «دخیل عشق»، داستانش را با سرگذشت جانبازی به نام رضا پیش می برد که پا ها و یک دست خود را در جبهه از دست داده است. جانباز شدن رضا باعث اختلاف بین پدر و مادر او می شود. پدر آن ها را ترک می کند و بعد از گذشت ده سال از پایان جنگ رضا به دلیل فوت مادر به آسایشگاه منتقل می شود. داستان از یک آسایشگاه جانبازان جنگی آغاز می شود و خواننده وارد حال و هوای رزمندگان و عوالمی که آنها این روزها در آن سیر می کنند می شود. 👩صبوره، دختری که زندگی و جوانی خود را وقف خدمت به جانبازان کرده، نذری دارد که با یک جانباز کند، شخصیت محوری و اصلی این داستان است که آرام آرام مخاطب با وی ارتباط برقرار می کند و در فراز و فرودهای داستان پا به پای وی پیش می رود. وی در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان بهیار در جبهه ها خدمت می کرده، اکنون در آسایشگاه جانبازان جنگی به عنوان پرستار در حال فعالیت است. وی به یکی از جانبازان به نام «رضا» که یک دست و دوپای خود را از دست داده، علاقه دارد ولی حجب و حیای وی مانع از این می شود که عشق و علاقه به این جانباز را آشکار کند. بصیری در «دخیل عشق» به موضوعاتی که ناشی از افروخته شدن آتش این جنگ است پرداخته و آن را با شیوایی ادبیات برای مخاطب نقل کرده است. مجرد ماندن دختران، صدمات جسمی و روحی وارد آمده به جوانان وطن ناشی از جنگ، شیمیایی شدن فرزندان این خاک که با گذشت بیش از 20 سال از جنگ نسبت به آن بی اطلاع هستند و ... تمام مسائلی است که در قالب یک روایت داستانی ریخته شده و مخاطب با آن روبرو است. 🙇مخاطب «دخیل عشق» در طول داستان پیوسته با ذهنیات صبوره همراه است و راه های ابراز علاقه صبوره به رضا را می جوید که چطور علاقه خود را به رضا اعلام کند، در میانه راه در مسیر داستان اتفاقی می افتد که خواننده را غافلگیر می کند. درست در همین بخش می توان گفت گره دوم به داستان اضافه می شود و مخاطب را برای ادامه مطالعه داستان ترغیب می کند. در این رمان خواننده با این مسئله روبرو می شود که اگر فرد با یقین خواست خود را از درگاه خداوند مسئلت کند به نتیجه می رسد و این نکته در تار و پود داستان تنیده شده و مخاطب در پایان متوجه خواهد شد که پیام هایی در دل داستان نهفته بوده و این نشان از توانمندی نویسنده دارد. 💭ادبیات «دخیل عشق» روان، خوش خوان و ساده است و نویسنده در طول داستان پرحرفی و روده درازی نمی کند و این مسئله موجب می شود تا خواننده نسبت به متن حس مثبتی داشته باشد و به سادگی از قید مطالعه آن رها نشود. همچنین شخصیت های خلق شده در این داستان به اندازه بوده و مخاطب لازم نیست برای در خاطر داشتن آنها دفترچه ای داشته باشد و اسامی کاراکترها را بنویسد. علاوه بر این شخصیت پردازی ها نیز موفق بوده و شخصیت ها باور پذیر و واقعی هستند. پایان بندی داستان و سیر منطقی آن در اتمام قصه، بسیار عقلانی و باورپذیر است و خواننده از زمانی که برای مطالعه «دخیل عشق» صرف کرده پشیمان نخواهد شد. موضوعی که دستمایه خلق این رمان شده مسئله ای است که دست نخورده و بکر بوده و نویسنده با هنرمندی و ذکاوت از آن داستانی خواندنی و لذت بخش بیرون کشیده است. . ❇️ @dezna 👈جهت دریافت اخبار فوری دزفول از طریق لینک های زیر اقدام کنید: ♻️تلگرام: 🆔https://t.me/joinchat/AAAAADwIVqgDWrwKV5NbSw ♻️ایتا: 💠https://eitaa.com/dezna 🔻، صدای مردم دزفول🔻 ♻️وب سایت: 🌐http://www.dezna24.com
💫عصر یکی از روزها ابراهیم از سرکار به خانه می آمد . وقتی وارد کوچه شد نگاهش به پسر همسایه افتاد . پسر با دخترجوانی مشغول صحبت بود . پسر ، تا ابراهیم را دید بلافاصله از دختر خداحاقظی کرد و رفت . می خواست نگاهش به نگاه ابراهیم نیفتد . چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد . دختر سریع به طرف دیگر کوچه رفت و ابراهیم در مقابل پسر قرار گرفت . ابراهیم با لبخند همیشگی با پسرترسیده دست داد و گفت : ببین در کوچه و محله ی ما این چیزها سابقه نداشته ، من تو و خانواده ات را کامل میشناسم ، تو اکه واقعا این دختر رو می خواهی من با پدرت صحبت می کنم که ... جوان پرید وسط حرف ابراهیم و گفت: توروخدا به بابام چیزی نگو ، من اشتباه کردم ، غلط کردم و ... ابراهیم گفت : نه منظورم رو نفهمیدی، ببین پدرت خونه بزرگی داره و تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستی ، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت می کنم . ان شاءالله بتونی با این دختر ازدواج کنی ، دیگه چی میخوای؟ جوان با سرپایین و خیلی خجالت زده گفت : بابام اگه بفهمه خیلی عصبانی میشه . ابراهیم جواب داد : پدرت با من ، حاجی رو میشناسم . آدم منطقی و خوبیه . جوان هم گفت : نمی دونم چی بگم . هرچی شما بگی . بعد هم خداحافظی کرد و رفت . شب بعد از نماز ، ابراهیم در مسجد با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد . اول از ازدواج گفت و اینکه اگر کسی شرایط ازدواج داشته باشدو همسرمناسبی پیداکند باید ازدواج کند . در غیراینصورت اگر به حرام بیفتد باید پیش خدا جوابگو باشد . ابراهیم ادامه داد : حاجی اگه پسرت بخواد خودش حفظ کنه و تو گناه نیفته ، اون هم تو این شرایط جامعه، کار بدی کرده؟ حجی ک از شنیدن ازدواج پسرش اخم هایش در هم بود گفت : نه ! فردا نیز مادر ابراهیم با مادر جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد ... بعد یک ماه آخر کوچه چراغانی بود و لبخند رضایت بر لبان ابراهیم . پ ن ؛ این ازدواج هنوز هم باپرجاست ! @dezna