فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴
🍂 ای اشک از چه راه تماشا گرفتهای
بگذار تا ببینمش
اکنون که میرود......
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
@dghjkb
امام حسين عليهالسلام:
قوىترين كَس در صله رحم كسى است كه با خويشاوند بريده از خود پيوند برقرار كند.
بحار الأنوار، ج٧۴، ص۴٠٠، ح۴١
#امام_حسین علیهالسلام
@dghjkb
✨☘✨☘✨☘✨
🌱من عقیدهی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است.(۱۳۹۳/۱۱/۲۷ مقام معظم رهبری)
💠💠💠💠
✨ شادی روح شهدای گمنام
و همه شهدا...
#روزانه_یک_صفحه_هدیه_به_شهدا
#صفحه_۲۰
#باشهدا
@dghjkb
.
.
نـوشِ جـانَش بشود هر که حرم رفت حسین...
خـودمـانیم ولی، گـاه حسادت میکنم..!
🍃السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیهالسلام..
@dghjkb
وقایع روز هشتم محرم/از جمع شدن مردان کوفه برای حمله به امام حسین(علیهالسلام) تا سقایی حضرت عباس(علیهالسلام)
صحرای کربلا در روز هشتم محرم سال 61 هجری شاهد جریانهای غریب و ظالمانهای در حق امام حسین علیه السلام و خانواده و یاران آن حضرت بود. در این روز تعدادی از یاران امام اقدام به حفر چاه کرده بودند. خبر این ماجرا به عبیدالله ین زیاد رسید و او به عمر بن سعد دستور داد که فوراً جلوی حفر چاه را بگیرند تا امام حسین علیه السلام در تشنگی بمانند. عمر بن سعد هم یاران آن حضرت را تهدید کرد که چاه را از خاک پر کنند، در غیر این صورت به آنها حمله خواهد کرد. ساعتی بعد، تشنگی در میان کاروان امام بالا گرفته بود. به همین دلیل حضرت عباس علیه السلام از سوی امام حسین علیه السلام مأمور آوردن آب به خیمهها شدند. ماجرای آوردن آب در تاریکی شب اتفاق افتاد و از آن زمان به بعد، عنوان سقایت به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام اطلاق شد.
جمع شدن مردان کوفه برای حمله به امام حسین علیه السلام
روز هشتم محرم بود که عبیدالله بن زیاد در مسجد بالای منبر رفت و برای مردم سخنرانی کرد تا آنها را ترغیب و تهدید کند تا مقابل امام حسین علیه السلام بایستند. او اعلام کرد که هر کسی در این مدت به کربلا نرود و با لشکر امام حسین علیه السلام مقابله و مبارزه نکند، خونش حلال خواهد بود و حقوق او از بیتالمال قطع خواهد شد. این طور بود که مردهای کوفی گروه گروه به لشکر ابن زیاد ملحق شدند و لشکرهای زیادی به سمت کربلا روانه شد.
عبیدالله بن زیاد در عین حال به چند نفر از مردم خبیث آن زمان مانند کثیر بن شهاب، محمد بن اشعث، قعقاع بن سوید و اسماء بن خارجه دستور داد که بین مردم بچرخند و آنها را با روشهای گوناگون تهدید و تحریک کنند تا همه به کربلا بروند و در کشتن امام حسین علیه السلام شریک شوند.
در این میان، یزید ملعون هم برای اینکه هزینه نظامی آن جنگ نابرابر و ظالمانه را تأمین کند، مبلغ چهار هزار دینار و دویست هزار درهم را برای عبیدالله فرستاد. عبیدالله ملعون هم 25 هزار نفر دیگر را برای جنگ با امام حسین علیه السلام تجهیز کرد.
منابع:
نفس المهموم
الارشاد؛ شیخ مفید
مقتل الامام الحسین علیه السلام؛ خوارزمی
مقتل الامام الحسین علیه السلام؛ بحرالعلوم
آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
خبرگزاری تسنیم
#وقایع_روز_هشتم_محرم
@dghjkb
مانع شدن از حفر چاه توسط یاران امام حسین علیه السلام
وقتی آب بر روی امام حسین علیه السلام و خانواده و یاران آن حضرت بسته شد، تعدادی از یاران ایشان اقدام به حفر چاهی کردند. خبر این کار به عمر بن سعد رسید و افراد او ماجرا را به گو عبیدالله بن زیاد رساندند. عبیدالله برای عمر بن سعد نامهای نوشت که: «شنیدهام یاران حسین علیه السلام چاه حفر میکنند و آب مینوشند. با رسیدن این نامه از کار آنها جلوگیری کن و بر آنها سخت بگیر تا از تشنگی کشته شوند.»
در روز هشتم محرم، وقتی دستور عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد رسید، او مانع از حفر چاه توسط یاران امام حسین علیه السلام شد و حتی تهدید کرد که اگر چاه را با خاک پر نکنید، به شما حمله خواهم کرد.
رزم حضرت عباس علیه السلام در آب آوردن به خیمهها
وقتی تشنگی در میان یاران امام حسین علیه السلام بالا گرفت، امام حسین علیه السلام برادر خود حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را مأمور آوردن آب به خیمهها کردند. حضرت عباس علیه السلام بر روی نشسته و همراه 30 نفر سواره و 20 نفر پیاده در تاریکی شب به سمت رود فرات راه افتادند. در میان حضرت علی اکبر علیه السلام نیز همراه حضرت عباس علیه السلام بود و پرچمی در دست نافع بن هلال جملی قرار داشت.
گروه امدادی آبرسان در همان تاریکی شب به رود فرات رسیدند. اما این اتفاقات در حالی بود که عمرو بن حجاج همراه 500 نفر در کنار فرات نگهبانی میدادند تا امام حسین علیه السلام از آب ننوشند.
عمرو بن حجاج که متوجه اوضاع شد، در تاریکیهای شبانه فریاد زد: «چه کسی هستید و برای چه کاری آمدهاید؟» نافع بن هلال جواب داد: «منم نافع بن هلال. آمدهایم که آب بنوشیم، آبی که برای همه حلال است.» عمرو بن حجاج که نافع را میشناخت، گفت: «خوش آمدی، بنوش.» نافع جواب داد: «هرگز! یک قطره از آب هم نخواهم خورد تا وقتی که حسین علیه السلام تشنه است.» عمرو جواب داد: «نه. اجازه نمیدهم. ما را اینجا گماشتهاند تا مانع شویم که حسین علیه السلام از آب بنوشد.»
نافع بن هلال در تاریکی به یاران امام حسین علیه السلام گفت: «مشکهایتان را از آب پر کنید.» پیادهها مشکها را پر از آب کردند. همان موقع عمرو بن حجاج حمله کرد.
جنگ کوتاهی میان آنها اتفاق افتاد. اما پیادهها مشکها را پر از آب کرده بودند. در این میان، چند نگهبان از لشکر عمر سعد کشته شدند و از یاران امام حسین علیه السلام کسی شهید نشد. در تاریخ نوشته شده که رزم حضرت عباس علیه السلام در این نبرد بسیار دلیرانه بود به طوری که یاران امام حسین علیه السلام را سرشار از رشادت و شجاعت کرد.
در بعضی از منابع نوشته شده که از همین زمان بود که عنوان سقایی به حضرت عباس علیه السلام داده شد.
منابع:
نفس المهموم
الارشاد؛ شیخ مفید
مقتل الامام الحسین علیه السلام؛ خوارزمی
مقتل الامام الحسین علیه السلام؛ بحرالعلوم
آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
*خبرگزاری تسنیم
#وقایع_روز_هشتم_محرم
@dghjkb
🏴🏴
🍁هیچ شمرده ای روزهای نبودنت را؟!
-دلتنگی..
#العجلآقاجان
@dghjkb
🔻 #حجاب | بیحجابی، بازگشت به عصر جاهلیت
❌ روی آوری به بیحجابی و ولنگاری فرهنگی، نوعی بازگشت به عقب و گرایش به فرهنگ و عصر جاهلیت است:
«وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی ...
و در خانههایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دوره جاهلیت پیشین با آرایش و خود آرایی بیرون نیایید ...»
📚 سوره احزاب، آیه ۳۳
@dghjkb
مداحی آنلاین - عمو عباس بی تو قلب حرم می گیره - بنی فاطمه.mp3
3.61M
🔳 #زمینه #تاسوعا #محرم
🌴عمو عباس بی تو قلب حرم میگیره
🌴عمو عباس بی تو بابا تنها میمیره
🎙 #سید_مجید_بنی_فاطمه
بسیار دلنشین
@dghjkb
🏴السلام علیک یا ساقی العطاشا
شب نهـم قَسـَم تو را به دَست قَــلَمت
قسمت کن اربعین سـینه زنم در حرمت
#یا_قمر_العشیره
#تاسوعا #محرم
#علمدار_کربلا🍃
@dghjkb
🏴 #امام_سجّاد عليه السلام فرمودند:
🍀 رَحِمَ اللّهُ عمی العَبّاسَ فَلَقَد آثَرَ و أبلى و فَدى أخاهُ بِنَفسِهِ؛
🍃 رحمت خدا بر عبّاس! ايثار كرد و كوشيد و جان فداى برادرش كرد.
الخصال، ج 1، ص 68.
#تاسوعا
@dghjkb
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌱من عقیدهی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است.(۱۳۹۳/۱۱/۲۷ مقام معظم رهبری)
💠💠💠💠
✨ شادی روح شهدای گمنام
و همه شهدا...
#روزانه_یک_صفحه_هدیه_به_شهدا
#صفحه_۲۱
#باشهدا
@dghjkb
◾️بصيرت حضرت اباالفضل در روز #تاسوعا و #عاشورا
▪️رهبرمعظم انقلاب: بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او #بصیرت را بیشتر نشان داد.
🏴در روز تاسوعا، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و اماننامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما!
🏴 نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا اینکه به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: اباالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسینبنعلی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا اینکه مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.
@dghjkb
🏴وقایع روز نهم محرم| از رد کردن اماننامه از سوی حضرت عباس(ع) تا تعویق جنگ تا صبح عاشورا
رسیدن شمر ملعون به کربلا
در عصر روز نهم محرم سال 61 هجری، شمر بن ذیالجوشن ضبابی در حالی که نامهای از عبیدالله بن زیاد را به همراه داشت، به بیابان کربلا رسید. طبق گزارشهای تاریخی، با ورود شمر به کربلا و آوردن نامه عبیدالله، عمر بن سعد متوجه شد که موقعیتش به خطر افتاده و شمر قصد دارد جای او را به عنوان فرمانده لشکر بگیرد.
به همین علت عمر بن سعد به شمر پرخاشگرانه گفت: «وای بر تو! خداوند تو و خانهات را از آبادانی دور کند (خانهات خراب شود) ای پیس! نگذاشتی که کار به صلح و سازش برسد. حسین علیه السلام هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علی بن ابیطالب علیه السلام است. بهناچار با او خواهم جنگید.»
شمر هم نامه عبیدالله بن زیاد مبنی بر جنگ با امام حسین علیه السلام را برای عمر بن سعد خواند و گفت: «چه میکنی؟ اگر از ابن زیاد اطاعت میکنی، بکن. وگرنه فرماندهی لشکر را به من بسپار.»
عمر بن سعد جواب داد: «نه. این کرامت به تو نیامده (تو لایق فرماندهی نیستی) فرمانده پیادهنظام باش. من فرماندهی لشکر را به عهده دارم.»
در برخی منابع به نقل از سعد بن عبیده نوشته شده که در روز هشتم محرم من و عمر بن سعد در رود فرات مشغول شنا بودیم که فردی جلو آمد و آهسته به عمر بن سعد گفت: «ابن زیاد، جویره بن بدر تمیمی را فرستاده و به او دستور داده که اگر ابن سعد نجنگید، گردنش را بزن.» عمر بن سعد با شنیدن این خبر فوراً از آب بیرون آمد، سوار اسب شد، سلاح خود را خواست و آماده جنگ شد.
ارسال اماننامه برای حضرت عباس علیه السلام
در منابع نوشته شده وقتی شمر به کربلا رسید، همراه با شخصی به نام عبدالله بن ابی محل که مادر حضرت عباس علیه السلام، عمه او بود، اماننامهای از طرف عبیدالله دریافت کردند. اماننامه برای حضرت عباس علیه السلام و سه برادر آن حضرت بود تا شمر و عبدالله بن ابی محل آنها را از میدان کربلا خارج کنند.
همان روز عبیدالله بن زیاد، اماننامه را به عبدالله سپرده بود و او را همراه غلام خودش، به کربلا فرستاده بود.
وقتی شمر در برابر یاران امام حسین علیه السلام ایستاد، فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود.
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و برادران ایشان از خیمه بیرون آمده و فرمودند: «چه میگویی؟» شمر گفت: «ای پسران خواهر ما! شما در امان هستید. خودتان را حسین علیه السلام به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید.»
در بعضی منابع نوشته شده که در مرحله اول حضرت عباس و برادران ایشان سکوت کردند و جواب شمر را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پاسخ او ر بدهید، هرچند که فاسق است.»
سپس حضرت عباس علیه السلام و برادرانش پاسخ دادند و فرمودند: «دستت بریده شود ای شمر. اماننامه آوردهای؟ خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. این دشمن خدا! از ما میخواهی که برادرمان حسین علیه السلام فرزند فاطمه زهرا سلامالله علیها و رسول خدا صلواتاللهعلیه را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!»
شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا میگفت، به لشکرگاه خودش برگشت.
رازی که زهیر برای حضرت عباس علیه السلام بازگو کرد
زهیر بن قین خدمت حضرت عباس علیه السلام رفت و گفت: «میخواهم رازی را با تو بازگو کنم.» حضرت فرمودند: «زود بگو که فرصت کم است.» زهیر گفت: «وقتی پدرت، امام علی علیه السلام، با برادرش جناب عقیل که عرب شناس بود برای ازدواج مشورت کرد، امام علی علیه السلام به او فرمودند که میخواهم زنی را خواستگاری کنی که دارای حسب و نسب و شجاعت باشد تا فرزندی از او متولد شود که یاور و بازوی فرزندم حسین علیه السلام در کربلا باشد. پدرت، تو را برای امروز میخواست. مبادا در یاری و پاسداری از حرم برداران و خواهران خود کوتاهی کنی!»
با شنیدن این سخنان، لرزه بر اندام حضرت عباس علیه السلام افتاد و چنان پا در رکاب کرد که تسمه رکاب پاره شد و فرمود: «ای زهیر! چنین روزی میخواهی به من شجاعت بیاموزی؟ به خدا قسم اکنون چیزی ببینی که هرگز ندیدهای.» آنگاه اسب را به سمت دشمن تاخت و آن را تا قلب میدان رفت.
آماده شدن لشکر عمر بن سعد برای حمله
عصر تاسوعا زمینهها برای جنگ کاملاً آماده بود. عمر بن سعد مصمم به جنگ، بعد از نماز عصر لشکر خود را آماده کرد و شعار پیغمبر صلیالله علیه و آله را سرداد که: «یا خلیل الله ارکبی و بالجنه ابشری» یعنی «ای لشکر خدا سوار شوید و مژده بهشتتان باد!»
همه لشکر او سوار بر اسب شدند و حرکت خود را به سمت لشکرگاه امام حسین علیه السلام شروع کردند.
*خبرگزاری تسنیم
@dghjkb
خواب دیدن امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام مقابل خیمه خود نشسته و به شمشیر خود تکیه داده و سر مبارک خود را بر روی زانو گذاشته بودند. در این زمان، حضرت زینب سلامالله علیها که صدای سواران و حرکت لشکر را شنیده بودند، نزد برادر آمده و گفتند: «آیا همهمه و خروش دشمن را میشنوی؟»
امام حسین علیه السلام فرمودند: «هماکنون رسول خدا صلواتاللهعلیه را در خواب دیدم که میفرمود بهزودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بیشک نزدیک شده است.» در بعضی مقاتل نوشته شده که پدرم امام علی و مادرم فاطمه و برادرم امام حسن علیهمالسلام هم در کنار رسول خدا صلواتاللهعلیه در خواب دیده شدند.
گفتگوی حضرت عباس علیه السلام با لشکر دشمن و به تعویق افتادن جنگ
در این هنگام امام حسین علیه السلام به برادر خود، حضرت عباس علیه السلام، فرمودند: «فدایت شوم برادر! سوار شو برو و بپرس چه میخواهند؟ اگر میتوانی آنها را منصرف کن و برگردان.»
حضرت عباس علیه السلام همراه با 20 نفر ازجمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به نزدیک لشکر دشمن رفته و دلیل تهاجم را پرسیدند. آنها گفتند: امیر دستور داده هجوم بیاوریم. حضرت عباس علیه السلام فرمودند: «صبر کنید تا من بازگردم و با حضرت اباعبدالله علیه السلام در میان بگذارم.» آن حضرت برگشته و ماجرا را برای امام حسین علیه السلام بازگو کردند.
امام حسین علیه السلام فرمودند: «بازگرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شبزندهداری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا میداند که من نماز و قرائت نماز و دعا و استغفار را دوست دارم.»
در این فاصله زمانی، همراهان حضرت عباس علیه السلام به موعظه و هشدار به لشکر دشمن پرداختند. حضرت عباس علیه السلام برگشت و فرمود: «امشب را بازگردید تا ما در این کار مطالعه کنیم.»
تعویق جنگ تا صبح عاشورا
بلافاصله بعد از امانخواهی اباعبدالله، عمر سعد شورای فرماندهان را تشکیل داد و از آنها نظرخواهی کرد. عمر سعد اول از شمر پرسید: «نظر تو چیست؟» شمر گفت: «فرمانده لشکر تو هستی.» عمر سعد از دیگران نظرخواهی کرد. عمرو بن حجاج گفت: «سبحانالله! اگر اینان (امام حسین علیه السلام و یارانش) از اهل کفر بودند و امان میخواستند، موافقت میکردیم.» قیس بن اشعث هم گفت: «بپذیر. به جان خودم سوگند، جنگ، فردا صبح زود آغاز خواهد شد.»
عمر سعد گفت: «اگر بدانم چنین است، جنگ را به تأخیر نمیاندازم.» در قولی دیگر است که گفت: «کاش هرگز این مأموریت را نمیپذیرفتم و به این مهلکه نمیافتادم.»
عمر بن سعد سفیری همراه با حضرت عباس علیه السلام فرستاد. این سفیر نزدیک لشکرگاه حضرت اباعبدالله علیه السلام آمد و فریاد زد: «یک امشب شما را مهلت دادیم اگر بامداد سر به فرمان فرود آورید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهم فرستاد و اگر نپذیرید رهایتان نمیکنم تا کار را با شمشیر تمام کنم.»
پس از این اعلام، دو سپاه به خیمههای خود برگشتند.
منابع:
مقتل الحسین علیه السلام؛ بحرالعلوم
مقتل الحسین علیه السلام؛ خوارزمی
مقتل لهوف
اعیان الشیعه
العبرات
نفس المهموم
تاریخ طبری
مناقب
آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
*خبرگزاری تسنیم
#وقایع_روز_نهم_محرم
@dghjkb
لشکر امام حسین علیه السلام در شب عاشورا
امام حسین علیه السلام پس از امان، یاران را جمع کرده و فرمودند که دور خیمهها گودالی همچون خندق حفر کنید و در آن آتش روشن کنید تا از یک طرف درگیر باشیم و به حرم پیامبر دستدرازی نکنند.
یاران خارها و هیزمهای بیابان را جمع کردند و در خندق انداختند تا صبح عاشورا آتش زدند.
در گزارش امام سجاد علیه السلام از آخرین تصفیهها و اتمامحجتها چنین آمده است: امام حسین علیه السلام در آغاز شب یاران خویش را جمع کرد. در آن هنگام من سخت بیمار بودم. خودم را بهزحمت نزدیک کردم تا سخنان پدر را بشنوم.
امام حسین علیه السلام فرمودند: «خدا را به بهترین ثنا و سپاس میستایم و در سختی و آرامش شکر میگویم. خدایا، ستایشگر توام به پاس اینکه ما را با پیامبری محمد صلیالله علیه و آله عزت و کرامت بخشیدی، به ما قرآن آموختی و دینشناس و فقیهمان ساختی و گوش و چشم و دل آفریدی و ما را از مشرکان قرار ندادی. باری، من یاران و همراهان وفادار و بهتر از یاران خودم و خانوادهای نیکوکارتر و دلبستهتر از خانواده خودم سراغ ندارم. خدایتان پاداش نیک عنایت کند. آگاه باشید که فرجام فردایتان را با این دشمنان بهخوبی میدانم. شما را آزاد میگذارم، همه با فراغ خاطر بروید که من بیعت خویش را از شما برداشتم. شب همهجا را پوشانده است، این تاریکی را مرکب راهوار خویش بسازید و بروید.»
در برخی کتابها این نکته هم نوشته شده که امام حسین علیه السلام فرمودند: «هر کس دست دیگری یا یکی از مردان ما را بگیرید و در این تاریکی شب بروید و من را با این گروه (دشمن) تنها بگذارید که آنان جز مرا اراده نکردهاند و اگر بر من دست بیابند از پی شما نخواهند آمد.»
در منابع هم نوشته شده که امام خطاب به خانواده حضرت مسلم فرمودند: «شما بروید، شهادت مسلم برای شما کافی است.»
پس از خطبه امام حسین علیه السلام و دعوت به بازگشت، خون غیرت در رگ یاران جوشید. آنها یکییکی بلند شدند و اعلام وفاداری کردند.
امام حسین علیه السلام در پاسخ یاران فرمودند: «پس بدانید همه شما کشته خواهید شد و هیچکس باقی نخواهد ماند. خداوند به همه شما پاداش خیر عنایت فرماید.»
پس از این گفتوگوها امام حسین علیه السلام به خیمه خویش برگشتند.
منابع:
مقتل الحسین علیه السلام؛ بحرالعلوم
مقتل الحسین علیه السلام؛ خوارزمی
مقتل لهوف
اعیان الشیعه
العبرات
نفس المهموم
تاریخ طبری
مناقب
آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
*خبرگزاری تسنیم
#وقایع_روز_نهم_محرم
#تاسوعا
@dghjkb