🏴ماجراي ورود جابربن عبدالله انصاري به مزار امام حسين(ع) در اربعین
چه آمدن خاندان پیغمبر در روز اربعین به كربلا - كه بعضی روایت كردهاند - درست باشد یا درست نباشد، ظاهراً در این تردیدی نیست كه جابربنعبداللَّه انصاری به همراه یكی از بزرگان تابعین - كه نام او را بعضی عطیه گفتهاند، بعضی عطاء گفتهاند و احتمال دارد عطیةبنحارث كوفی حمدانی باشد؛ بههرحال یكی از بزرگان تابعین است كه در كوفه ساكن بوده - این راه را طی كردند و در این روز بر سر مزار شهید كربلا حاضر شدند. شروع جاذبهی مغناطیس حسینی، در روز اربعین است. جابربنعبداللَّه را از مدینه بلند میكند و به كربلا میكشد. این، همان مغناطیسی است كه امروز هم با گذشت قرنهای متمادی، در دل من و شماست. كسانی كه معرفت به اهلبیت دارند، عشق و شور به كربلا همیشه در دلشان زنده است. این از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسینی و به مرقد سرور شهیدان - سیدالشهداء - .
جابربنعبداللَّه جزو مجاهدین صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ یعنی قبل از ولادت امام حسین، جابربنعبداللَّه، در خدمت پیغمبر بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكی، ولادت و نشو و نمای حسینبنعلی (علیهالسّلام) را به چشم خود دیده است. جابربنعبداللَّه به طور حتم بارها دیده بود كه پیغمبر اكرم، حسینبنعلی را در آغوش میگرفت، چشمهای او را میبوسید، صورت او را میبوسید، پیغمبر به دست خود در دهان حسینبنعلی غذا میگذاشت و به او آب میداد؛ اینها را به احتمال زیاد جابربنعبداللَّه به چشم خود دیده بود. جابربنعبداللَّه به طور حتم از پیغمبر به گوش خودش شنیده باشد كه حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتاند. بعدها هم بعد از پیغمبر، موقعیت امام حسین، شخصیت امام حسین - چه در زمان خلفاء، چه در زمان امیرالمؤمنین، چه در مدینه و چه در كوفه - اینها همه جلو چشم جابربنعبداللَّه انصاری است. حالا جابر شنیده است كه حسینبنعلی را به شهادت رساندهاند. جگرگوشهی پیغمبر را با لب تشنه شهید كردهاند. از مدینه راه افتاده است؛ از كوفه، عطیّه با او همراه شده است. عطیه روایت میكند كه: «جابربنعبداللَّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامهی سفید و تمیز پوشید و بعد با گامهای آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسین (علیهالسّلام) روانه شد. آن روایتی كه من دیدم اینطور است، میگوید: وقتی به قبر رسید، سه مرتبه با صدای بلند گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»؛ یعنی وقتی كه میبیند كه چطور آن جگرگوشهی پیغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغیانگران، اینطور با مظلومیت به شهادت رسانده، تكبیر میگوید. بعد میگوید: از كثرت اندوه، جابربنعبداللَّه روی قبر امام حسین از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمیدانیم چه گذشته است، اما در این روایت میگوید، وقتی به هوش آمد، شروع كرد با امام حسین صحبت كردن: «السّلام علیكم یا آل اللَّه، السّلام علیكم یا صفوة اللَّه».۱۳۸۵/۰۱/۰۱
بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
#اربعین
@dghjkb
▫️بعد از کربلا دیگر هیچ بهانهای برای یاری نکردنِ امام پذیرفته نمیشود.
▪️حضرت رقیه به ما آموخت که میشود حتی با سلاح اشک، در گوشۀ یک خرابه، خواب را از چشم پلید یزیدیان ربود...
▫️شهادت #حضرت_رقیه را محضر امام زمان و شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم.
@dghjkb
عمه، بابایم کجاست؟
اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا... امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟...»
لحظه های بی قرار
این جا خرابه های شام، منزل گاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش های پدر را می خواهد. امشب رقیه علیهاالسلام است و عمه، امشب رقیه علیه السلام است و سر بابا، امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پر مهر او را احساس می کرد.
گل نازدانه پدر
رقیه ...رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!
رقیه... رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.
رقیه... رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
منبع:hawzah.net
*بیتوته
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
@dghjkb
غربتِ خرابه
یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل کدامین خداحافظی را می سرایند؟ زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!
باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.
آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتی؟ چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.
متاب ای ماه، متاب!
امشب، غمگین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می کند. آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می فشرد. امشب فرشته های سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین می آیند و ترانه غم می سرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می کوبند. امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام ، خون می بارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است. متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ می دانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه، به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است. متاب که زخم های بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب!
آرام نازنین عمه
آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازش های مهربان بابا کجا؟ این سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو. بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردن ها و تازیانه ها و آتش خیمه های عصر عاشورا. بگو از درد غربت و محنت غریبی، بگو از صورت های نیلی و اسیری و بیابان های بی رحمی. بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام، نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا می روی. سفر به سلامت!
اندوه هجرت
امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند. امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ می پاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.
تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.
منبع:hawzah.net
*بیتوته
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
@dghjkb
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
یا اباذر تو را به طول سکوت سفارش میکنم. زیرا بدین وسیله شیطان از تو دور میشود. سکوت کمک خوبی هست برای حفظ دین.
بحارالانوار، ج ٧١، ص ٢٧٩
#پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهوآله
@dghjkb
#سلام_امام_زمانم
📖 السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که زمین و زمان در ید قدرت توست.
سلام بر تو و بر زمان آمدنت...
📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
#اللهمعجللولیکالفرج
@dghjkb
🌱◾️🌱◾️🌱◾️🌱◾️🌱◾️🌱◾️
🏴 یا رقیه جان
🏴 بعد تو
🏴 ضرب المثل شد
🏴 دختران باباییاند
🏴 جان عالم
🏴 به فدای
🏴 دل بابایی تو
🏴 دردانه اربابم حسین
حُبُّ الحُسـیـن هُویَّتُنا...
@dghjkb
🏴 رو چشمامه کبودی، بابا......
#شهادت_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
@dghjkb
🌱شهــید علی ماهانی:
راه را که انتخاب کردی دیگـــر مال خودت نیستی
اگر قـــرار است درد بکشی بکـش ولی آه و ناله نکن
اگر آه و ناله کردی متعلق به دردی نه راه.
#شهید_علی_ماهانی
@dghjkb
🔰سیاست گذاری کلان نظام اسلامی
📌وظایف و مسئولیت های رهبری، همان چیزی است که در قانون اساسی آمده است. رهبری، سیاست گذار کلی نظام محسوب میشود؛ یعنی همه قوای سه گانه باید در چارچوب سیاست های رهبری برنامه ریزی کنند و سیاست های اجرایی خودشان را تنظیم نمایند.
📚١٣٧٩/١٢/٢٢
✍محتوای کار شده توسط کانال نقشه راه
#دولت_اسلامی
#مکتب_انقلاب_اسلامی
#پست_چهاردهم
@dghjkb
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
من، دل بستهى
همان روز و ساعت هستم که
کسى از آن خبر ندارد!...
به راستى!
چه سعادتى دارد آن روز از تقویم
و چه شوقى دارد آن ساعت که
چشمهاى منتظر را التیام مىبخشد!...
خوشا به حالشان که
نویدبخش مژدهى ظهورند
و حضور تو را به تماشا مىنشینند!...
من دل بسته ى آن روزِ ظهورم!...
اللهم عجل لولیڪ الفرج
@dghjkb
◾️قیام امام حسین(علیه السلام) برای نجات بندگان خداوند از جهل و گمراهی؛
یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارتها و دعاها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است. امروز به مناسبت روز تاسوعا و روز عزا، در خطبهی اول قدری پیرامون همین جمله - که ناظر به جهت قیام حسینی است - عرایضی عرض میکنیم. آن جمله این است: «و بذل مهجته فیک». این زیارت اربعین است؛ منتها فقرههای اوّل آن، دعاست که گویندهی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسینبنعلی، جان و خون خود را در راه تو داد؛ «لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة»؛ و آنها را از سرگردانیِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند. این یک طرف قضیه، یعنی طرفِ قیام کننده؛ حسینبنعلی علیهالسّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقرهی بعدی معرفی میشود: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛(۱) نقطهی مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است - این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت - به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصهی نهضت حسینی است.۱۳۷۹/۰۱/۲۶
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
#اربعین
@dghjkb
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
شرح #حکمت42 (4)
🔹 بیماری و پاک شدن گناهان
🔻مصداق دوم شِکوه به کارگزاران حکومت اسلامی است. در نامه ۵۳ بند هشتم مولا علی (علیه السلام) به مالک اشتر نوشتند: « اگر اهل مالیات_مالیات دهندگان_به تو شِکوه کردند از سنگینی مالیات یا از مشکلی که برایشان پیش آمده نمی توانند مالیات بدهند یا قطع شدن آب و غیره، از آنها بار مالیات را سبک کن، به اندازه ای که امورشان اصلاح بشود.
نکته آخر در مصادیق شِکوه این است که مولا علی (علیه السلام) در بند نهم از نامه ۵۳ به صورت یک قاعده کلی خطاب به مالک اشتر می فرمایند: « وقت بگذار شکایت هایِ مردم را خودت بشنو، بعد آنجا می فرمایند: « به خاطر اینکه شکایت های مردم از مشکلات نزد حاکمان اکثرا بی هزینه است. اینطور نیست که اگر بنشینی این شکایت ها را گوش بدهی، هزینهٔ سنگینی به حکومت تحمیل میشود و تو نمی توانی بدهی.»
🔸۳. شکایت به نا اهل 🔻
امّا موضع سوم و آخر دربارهٔ شِکوه، شکایت به نااهل است؛ که چند نکته دارد:
اولا حضرت به طور کلی از شِکوه به غیر اهل بیت (علیهم السلام) نهی کردند که در واقع شِکوه به طاغوت است.
🔻در خطبه ۱۰۵ بندِ سوم میفرمایند:
«...فاللهَ اللهَ أن تَشکُوا إلی مَن یُشکِی شَجوَکُم و لا یَنقُضُ بِرَأیِه ما قَد أبرَمَ لَکُم»؛ «خدارا خدارا از اینکه بخواهید شکایتتان را نزد کسی ببرید که نمی تواند مشکل شما را حل کند و با نظرش آنچه که برای شما و به نفع شما قطعی هم شده بوده را نقض کند. »
نکته بعدی در شکایت به نا اهل، شکوه به کافر است. در حکمت ۴۲۷ می فرمایند: « کسی که شکایت بکند از حاجات خودش نزد کافر، گویا پیش کافر از دست خدا شکایت کرده است. »
و سوم شِکوه از مصیبت مقدّر است.
به صورت کلی شکایت از دست خدا تلقّی میشود که در حکمت ۲۲۸ می فرمایند که « وَ مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ» ؛ «کسی که از مصیبت مقدّری که بر سرش آمده شکوه بکند، «فَقَدْ أَصْبَحَ يَشْكُو رَبَّهُ» در واقع از پروردگارش شکایت کرده است.»
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#ندای_نهج_البلاغه
@dghjkb
#رقیهبنتالحسین🏴
بابا یکی من را به قصد کشت میزد
هر بار گفتم یاعلی با مشت میزد
یک بار گفتم اسم زهرا مادرت را
دیدم که نامردی لگد از پشت میزد
#شهادت_حضرت_رقیه(س)
@dghjkb
ای_باغری_قان_رقیه_محمدباقر_منصوری.mp3
1.51M
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
🌴ای باغری قان رقیه
🌴آرام جان رقیه
🎤 #محمد_باقر_منصوری
⏯ #سینه_زنی #ترکی
@dghjkb
#نماز_شب
💠امام باقر(علیه السّلام) فرمودند:
🔸شب شیطانی دارد به نام «زهاء» (یا رها)به معنی فخر و تکبر (لسان العرب).
🔸وقتی بنده ای بیدار میشود و تصمیم دارد نماز شب بخواند به او میگوید: هنوز وقت نماز نشده،
برای مرتبه دوم بیدار میشود، باز میگوید وقت باقی است و به همین صورت او را به خوابیدن تشویق میکند تا اذان شود.
📚نماز شب،تجهد (خسروی)، ص۴۱
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#امام_باقر علیهالسلام
#التماس_دعای_فرج
@dghjkb
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
امام سجاد(علیه السلام) :
"اما حقی که شکمت بر تو دارد پس از آن به عنوان ظرفی برای جمع شدن حرام چه کم باشد یا زیاد استفاده نکن؛ بلکه حتی در خوراکیهای حلال نیز حد اعتدال را کاملا رعایت کن و برای تقویت از خوراک استفاده کن و هیچ وقت به فکر پر کردن شکم خودت تا حلقوم و نادیده گرفتن دیگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نکن. زیرا که نتیجهٔ پرخوری تنبلی و کسالت است و تو را از خیر و صلاح و نیکویی و انجام اعمال صالحه باز میدارد؛ چنانکه نتیجهٔ زیاده روی در نوشیدن مایعات نیز سخافت و جهالت و بیعقلی خواهد بود".
رساله حقوق امام سجاد(عليه السلام)
#امام_سجاد علیهالسلام
@dghjkb
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🔹حاج آقا قرائتی:
بهترین چیزى كه سجده بر آن سفارش شده، خاك كربلا و تربت امام حسین علیه السلام است. امام صادق علیه السلام هنگام سجده پیشانى مقدّسش را بر خاك كربلا مى گذاشت. براى همراه داشتن تسبیح تربت امام حسین نیز روایاتى وارد شده است تا آنجا كه همراه داشتن آن مثل گفتن سبحان اللَّه است و سجده بر مهر آن سبب كنار رفتن پرده ها و قرب بیشتر به ذات مقدّس خداوند است.
📚وسائل، ج ۳ ص ۶۰۸
#کربلا
#اربعین
@dghjkb
🌱پا برهنه تا بهشت؛
شهيد سيد حميد ميرافضلي در هفدهم بهمن ماه 1335 در شهرستان رفسنجان و در محله قطب آباد و در خانواده اي از سادات جليل القدر كه اصالتا يزدي بودند، ديده به جهان گشود.
اين شهيد بزرگوار تحصيلات خود را در رشته فرهنگ و ادب دبيرستان اقبال رفسنجان تا مقطع ديپلم به پايان رساند كه همزمان با قيام ملت ايران بر ضد رژيم استبدادي شاهنشاهي همراه بود و وي همچون ساير جوانان هم دوره خود در معرض انوار آگاهي بخشي امام خميني (ره) قرار گرفت.
شهادت برادر بزرگتر ايشان، سيد محمدرضا ميرافضلي در روز اول آذر سال 57 به دست ماموران رژيم پهلوي شعله هاي قيام مردم انقلابي رفسنجان را بيش از پيش شعله ور كرد و راهش را در سالهاي بعد شهيد سيد حميد ميرافضلي ادامه داد.
شهيد بزرگوار سيد حميد ميرافضلي با پيروزي انقلاب اسلامي، پس از گذراندن دوره دانشسراي راهنمايي تحصيلي كرمان به مدت 2 سال در رشته علوم انساني به جمع جهادگران انقلاب اسلامي پيوست، اما آغاز تجازو دشمن بعثي عراق به خاك مقدس كشورمان، وي را به جبهه هاي جنگ كشاند.
شهيد ميرافضلي قبل از تشكيل تيپ و لشكر 41 ثارلله با نيروهاي خوزستان به جنگ با دشمنان مي پرداخت و در عمليات بيتالمقدس و امالحسنين فرماندهي يكي از سه محور عملياتي را به عهده داشت.
فعاليت هاي اين شهيد شجاع و خستگي ناپذير اغلب در حوزه اطلاعات و عمليات بود، بطوريكه شناسايي هاي وي در منطقه هورالعظيم در عمليات خيبر به بار نشست، هرچند بواسطه مرارت ها و سختي ها دردهاي زيادي را متحمل مي شد.
وي پس از حضور در لشكر 41 ثارالله شبانه روزي در منطقه هاي عملياتي دفاع مقدس حضور داشت و در عمليات خيبر به دليل آشنايي با منطقه حضور موثري از خود نشان داد و عاقبت در تاريخ 22 اسفند سال 62 به همراه شهيد محبوب محمد ابراهيم همت فرمانده رشيد لشكر محمد رسوال الله (ص) با اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد.
پيكر شهيد سيد حميد ميرافضلي پس از 10 روز در ميان غم و اندوه همشهريان با تشييعي كم نظير در كنار جايگاه ابدي برادر شهيد خود آرام گرفت.
زندگينامه و خاطرات اين شهيد عارف در كتاب پابرهنه در وادي مقدس به رشته تحرير درآمده است و در قسمتي از اين كتاب مي خوانيم: 'آقـا حميد قصه ما، جوون بـود و بـا كله اي پـر از بـاد،
لات هـاي محله كلي ازش حساب مي بردنـد.
خلاصه بزن بهادري بود بـراي خودش.
يه روز مادر ايـن آقـا حميد، ايـشون رو از خونه بيرون انداخت و گفت: بـرو ديگه پـسر ِمـن نيستـي، خستـه شـدم از بـس جـواب كـارات رو دادم ... همه همسايه هـا هـم از دستش كلافـه شـده بودنـد ... تا اينكه برادرش شهيد شد و حميد تحت تاثير پيكر برادر ...
روزي از روزهـا يـك راننـده كـاميون
بهش ميگه حميـد تـو نمي خواي آدم شي ؟؟! بيـا بـا من بريم جبهه، حميـد ميگه اونجـا من رو راه نميدن با اين سابقه، راننده به حميد مي گه تو بيا و ناراحت نباش ...
سيد حميد ما مدتي بعد بر مي گرده رفسنجان، اولين جـا هم ميره پيش دوستـاش كـه سر كوچه بودن !! ميگه بچه هـا من دارم ميرم جبهه !! شماها هم بيائيـد!! ميگه بچـه هـا خاك بر سر من و شماهـا؛ پاشيم بريم
ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلاليـت طلبيـد و خداحافظي كرد و رفـت ... بـه جبهـه كـه رسيد كفشاشـو داد به يكي و ديگـه تو جبهه كسي اونـو با كفش نـديـد، مي گفت: اينجا جايي كه خون شهدامـون ريخته شده. معروف شــد به «سيد پا برهنه»
گزارش: داود رجبي
*خبرگزاری جمهوری اسلامی
#شهید_حمید_میرافضلی
#سید_پا_برهنه
@dghjkb
💠 "پا برهنه در وادی مقدس" زندگینامه و خاطرات شهید سیدحمید میرافضلی.
(گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی)
#شهید_سیدحمید_میرافضلی
#پا_برهنه_در_وادی_مقدس
@dghjkb