eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
654 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید عبدالصمد(محمود) فخار؛ شهید عبدالصمد فخار، در سال۱۳۴۰ در خانواده ای متوسط در شهرستان کازرون به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی را با تحصیل و فعالیتهای مذهبی و حضور در مساجد و مبارزات مردمی علیه شاه سپری کرد تا در اول جوانی و در سن ۱۷ سالگی شاهد به ثمر نشستن مبارزات مردمی و پیروزی انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) باشد. در پی پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل جهاد سازندگی، شهید فخار راهی کردستان شد و مدتی در جهاد سازندگی آن دیار مشغول به خدمت شد. پس از آغاز جنگ تحمیلی در شهریور سال۱۳۵۹، صمد فخار در سن۱۹ سالگی، به مدت سه ماه عازم جبهه نوسود شد و به نبرد با مزدوران بعثی پرداخت. هنگام بازگشت از جبهه، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کازرون در آمد و در پادگان آیت الله دستغیب، به آموزش نظامی برادران بسیجی مشغول شد. در این زمان(سال۱۳۶۱) و در سن۲۱ سالگی در پیروی از سنت نبوی(ص) تشکیل خانواده داد. ثمره این ازدواج دو دختر به نامهای فاطمه و راضیه است. شهید فخار همزمان با فعالیت در پادگان، چندین مرتبه به جبهه اعزام شد، تا اینکه در سال۱۳۶۲، به لشکر المهدی پیوست و تا زمان شهادت در گردان فجر، در عملیاتهای مختلف، ادای وظیفه نمود. شهید عبدالصمد فخار عاشق جبهه بود و جبهه را منزلگاه دائمی خویش می دانست. از این رو پس از ازدواج تا زمان شهادت طی سه سال، تنها ۶ ماه را با خانواده خود گذراند و در این مدت، بسیار کم به کازرون مراجعت می نمود. تنها بعد از عملیات کربلای۴ که بسیاری از دوستانش در آن شهید شدند برای مدتی کوتاه، به مرخصی آمد. در این ایام نیز دائما در حسرت از دست دادن دوستان و جا ماندن از قافله شهدا بود و همواره می گفت؛ از روی پدر و مادر شهدا شرمنده ام و خجالت می کشم که به خانه شهدا بروم و به همین علت، این چند روز را هم به جایی نرفت و در خانه باقی ماند. شهید فخار، جبهه را محلی برای رشد و تعالی و یک دانشگاه الهی می دانست.او خود در نامه ای به یکی از دوستان می نویسد؛(در اینجا(جبهه) روح و معنویت بچه ها بسیار عالی است. جز سخن خدا چیزی دیده نمی شود... نمی دانی چه عشقی در این جبهه ها وجود دارد. اصلا علاقه ای به آمدن ندارم. نه به خیال سه ماه هستم نه کم و بیش، بلکه تا پایان جنگ ان شاالله هدف و راه من راه شهداست. آنقدر می مانم تا به آنها برسم و لباس سبزم کفنم شود.) شهید فخار، در طی مراحل مختلف جنگ، در پست های متعدد فرماندهی ایفای وظیفه می نمود، ولی هرگز به واسطه ی فرمانده بودن خود را از دیگران متمایز نمیکرد. چنانکه یکی از همرزمان شهید، درباره وی می گوید؛ او همیشه در میان رزمندگان بود و هیچوقت خود را از نیروهایش جدا نمیدانست و هروقت مشکلی برایمان پیش می آمد مارا به صبر و استقامت فرا می خواند و خود به هرچه می گفت عمل می کرد. پیش از عملیات هنگامی که می خواست نقشه عملیاتی را برای نیروها توجیه کند می گفت؛ بچه ها هدف ما فقط خداست. همواره بچه ها را به تداوم بر ذکر و دعا در حین عملیات سفارش می کرد. در عملیات خود پیشاپیش نیروهایش حرکت می کرد در عملیات والفجر۸ و در روز عملیات با اینکه زخمی شده بود به عقب نرفت و خود را برای مرحله بعدی عملیات آماده میکرد تا اینکه در مرحله بعدی عملیات، دوباره زخمی شد،و به بیمارستان منتقل گردید. سرانجام فرمانده شهید صمد فخار در مرحله سوم عملیات کربلای۵ و منطقه شلمچه در غروب روز۲۷ دی ماه سال ۱۳۶۵ به همراه شهید اصغر محمودیان و شهید هدایت الله محمودیان بر اثر اصابت خمپاره دشمن به آرزوی دیرینه ی خویش رسید و شاهد مقصود را در آغوش کشید. فرمانده شهید صمد فخار هنگام شهادت تنها ۲۵ سال داشت. @dghjkb