eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
688 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴با خاطرات کرب‌وبلا گریه میکنم.. @dghjkb
🏴شهيدان از مي توحيد مستند 🏴شهيدان سرخوش از جام الستند 🏴نمردند و نمي ميرند هرگز 🏴شهيدان زنده‌ی جاويد هستند @dghjkb
🔶آیت‌الله مجتهدی (ره) حدیث داریم که شیطان با سه طایفه کاری ندارد؛ آنهایی که یاد خدا میکنند، آنهایی که هنگام سحر بلند میشوند و استغفار میکنند و آنهایی که از ترس خدا هنگام سحر گریه و انابه میکنند. ره @dghjkb
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ 🌱 پيامبر صلى الله عليه و آله : من براى كسى كه بگومگو را رها كند، هر چند حق با او باشد و براى كسى كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترك گويد و براى كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مركز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى كنم. خصال، ص 144، ح170 صلی‌الله‌علیه‌وآله @dghjkb
ذکر سبعه عجیب است ، علامه حسن زاده آملی بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذکار سبعه را دارد که اینها را از آسید علی آقا قاضی گرفتند . ذکر سبعه واقعاً یک ذکریست که معجزه میکند در نفس انسان عجیب معجزه میکند . 🔹 این ذکرها در زبان اهل ذکر به ذکرهای هفتگانه مشهور شده اند و عبارتند از : ۱- بسمله یعنی گفتن “بسم الله الرحمن الرحیم “. ۲- حوقله ، یعنی گفتن:” لا حول و لا قوه الا بالله”. ۳- تسبیح ، یعنی سبحان الله ، ۴- تحمید یعنی ، الحمد لله ، ۵- تکبیر یعنی الله اکبر ، ۶ تهلیل ، یعنی ، لا اله الا الله. ۷- صلوات یعنی” اللهم صل علی محمد و آل محمد” @dghjkb
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در خوزستان، در تماسی از دفتر مقام معظم رهبری با خانواده «علی لندی» نوجوان غیور ایذه‌ای، مراتب تسلیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را ابلاغ و با این خانواده داغدیده ابراز همدردی کردند. @dghjkb
‍ 🌱خوابی که حاج‌قاسم‌ پس از شهادت شهید مهدی زین‌الدین دید حاج قاسم می گوید وقتی شهید زین الدین را در خواب دیدم هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت؟» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم یک برگه‌‌ كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم» بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی به او گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به آن‌ كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود *«سلام من در جمع شما هستم» @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱پنج روایت از تشرع و معنویت شهدا در جبهه ها روایت چهارم: « حاجي »تقيد عجيبي به اذان گفتن داشت، به حدي كه هرگاه كسي مي خواست بداند آيا او در آن مقر و موقعيت هست يا نه، اگر موقع اذان بود از اذان گفتن حاجي متوجه مي شد. او هر جا كه بود چه در مقر پشتيباني و چه در خط مقدم، تا ظهر مي‌شد اذان مي گفت. يك روز در حالي كه روي دوبه‌اي كار مي‌كرد يكي از بچه‌ها به او نزديك شد و ديد گرم كار است. گفت: « حاجي وقت ظهر شده» حاج حسن يك باره دست از كار كشيد و روي همان دوبه در وسط آب رودخانه كارون سرپا ايستاد و با صداي بلند اذان گفت. او مي‌گفت:« يك نماز جماعت در جبهه براي من از يك سال نماز در شهر بهتر است.» یکی از همرزمان شهید « حاج حسن کسایی»/ ره یافتگان ص237 منبع: کتاب سرو های سرخ *بنیاد شهید و امور ایثارگران ،نویدشاهد @dghjkb
کاسه‌ی صبر من از گریه گهی پُر می‌شود اشک روی قاب عکس کربلا دُر می شود گریه‌ی پاک عزای تو مراهم پاک کرد آب آلوده به دریا می‌رسد کُر می شود حُبُّ الحُسـیـن هُویَّتُنا...        @dghjkb
کاری از استاد سیدنعیم نصیری @dghjkb