💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕
⏳💕⏳
💕
♡﷽♡
#فانوسهای_بیابانگرد ( #پرپرواز )
بقلم #شقایق_آرزه •°
#قسمت_بیستونهم
سری تکان داد و کارتن خالی را زیر پا رها کرد که به سرعت فرار کند اما باز نگذاشتم:
_چرا فرار میکنی جواد من دارم باهات حرف میزنم...
_من برادر جوادم خواهر...
خندیدم:
_برادر جواد چرا در میری؟...
_برای اینکه شما منا بچه حساب ميکُنید ولی من به سن تکلیف رسیدم هی با من شوخی میکُنید مِگه آدم با نامحرمم شوخی میکُنِد؟
ریسه رفتم:
_ای خدا این چی میگه...
نرگس کارتن به دست از بغلم رد شد:
_ول کن انقد سر به سر این بچه نذار...
این جمله نرگس نفت روی آتشش شد:
_همین دیگه هی بِچه بِچه برا چی چی منا بچه صدا میکُنید همین کارا را میکنید منا جبهه راه نیمیدن دیگه...
همانطور غرغر کنان راه افتاد تا از بیمارستان خارج شود:
_بابا من رزمنده ام رزمنده اسلامم مثل رزمنده ها با من برخورد کنید من دیگه بِچه که نیستم بزرگ شدم اومدم جبهه بِچه جاش تو قنداقه لااله الاالله...
آنقدر خندیدم که اشک از چشمانم جاری شد...
نرگس بلند داد زد:
_من ازت دفاع کردم آقا جواد این چه طرز برخورده...
و بعد خندید:
_این چشه؟...
_نمیدونم چه دل پردردی داشت...
حتما فکر میکنه چون ما مثل بچه ها باهاش حال و احوال میکنیم نمیبرنش خط...
❌❌کپی به شدت غیر مجاز❌❌
💕
⏳💕⏳
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕