eitaa logo
ضُحی
11.2هزار دنبال‌کننده
549 عکس
476 ویدیو
22 فایل
﷽ کانال داستان‌های شین الف 🖋 #ضحی #فانوسهای‌بیابانگرد #نت_آب(چاپ اول) 🪴کانال شخصی @microwriter 🪴کانال آموزشی @ravischool 🪴تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3423469688C4b18e5272e 👈رمان قمردرعقرب بقلم نویسنده دیگری میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ضُحی
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ #فانوس‌های_بیابانگرد ( #پرپرواز ) بقلم #شقایق_آرزه #قسمت_بیست‌وششم فانوس ش
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ ( ) بقلم •° روز هجدهم ماه رمضان هم اول صبح مثل همیشه آمد و سلام و علیک و احوال پرسی کرد... بچه ها با خوشرویی جوابش را میدادند ولی من اهمیتی نمی‌دادم. شاید خودش هم متوجه سردی رفتارم شده بود ولی همین هم برایم مهم نبود. اما آن روز موقع رفتن حرفی زد که برای اولین بار توجهم به او جلب شد... لابه لای حرفهایش با دکتر و بقیه اسم حسین را شنیدم...به مجرد شنیدن اسمش قلبم از جا کنده شد... مانده بودم این دیگر چه حالتی‌ست که دچارش شده‌ام... تپش قلب و هیجان عجیب و غریب فقط با شنیدن نام او...با این اوصاف وای به روزی که زیارت خودش قسمتم می شد! صدای قلبم آنقدر بلند شد که درست نمیشنیدم چه میگویند. همینقدر فهمیدم امشب می آید اینجا برای عزاداری... دوباره میترسیدم این خوشحالی سر باز کند و تمسخر نرگس را به جان بخرم ولی واقعا پنهان کردن این حجم از شعف کار راحتی نبود!... چه شور عجیبی زیر پوستم میدوید از خبر دیدنش. آخر نفهمیدم دقیقا کجای داستان دلم را باختم!... وقتی به خودم آمدم که انگار حسین نامی سالهاست درونم زندگی می‌کند. دیگر در برابر فکر کردن به او مقاومتی نمیکردم. به تفاوتها یا اینکه او هم به من فکر میکند یا نه هم ابدا فکر نمیکردم یعنی نمیخواستم که فکر کنم چون نمیخواستم این نشاط ضایع شود. فارغ از نتیجه این عشق بی سرانجام و پیش بینی نشده دلم میخواست دست کم گاهی او را ببینم. همین... ❌❌کپی به شدت غیر مجاز❌❌ 💕 ⏳💕⏳ 💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕