ضُحی
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕 ⏳💕⏳ 💕 ♡﷽♡ #فانوسهای_بیابانگرد ( #پرپرواز ) #قسمت_هجده آمدنش که به تعویق افتاد تصمیم
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕
⏳💕⏳
💕
♡﷽♡
#فانوسهای_بیابانگرد ( #پرپرواز )
#قسمت_نوزده
****
دو هفته بعد از ماجرای شهادت دکتر چمران که خبرش مهیب تر از هر بمب دیگری در جبهه جنوب منفجر شد و همه را در بهت فرو برد، ماه رمضان شروع شد...
از رسیدن خبری از او ناامید شده بودم و به این فکر می کردم که این بی خبری خیلی هم بد نیست...
یک ماه زمان مناسبی ست که همه چیز را فراموش کنم و از شر این وابستگی بی جا رها شوم...
تقریبا موفق هم بودم...قبل از اینکه دوباره برگردد و تمام رشتههایم را پنبه کند!
طبق معمول در بیمارستان مشغول بودیم... عملیات بزرگی در حال وقوع نبود و به همین خاطر تعداد مجروحین کمتر شده بود...
آفتاب رو به غروب می رفت و من از گرسنگی و تشنگی رو به بیهوشی...
آنقدر کار زیاد و وقت کم بود که فقط یکبار موقع نماز ظهر به چادرمان پناه برده و از آبی که در قمقمه ام مانده بود خورده بودم...
و بعد از آن فرصتی پیش نیامده بود...
تعجب میکردم از دیگران که بدون آن زنگ تفریح هایی که من داشتم، چگونه دوام می آورند...
در حال و هوای خودم معلق بودم که آقا رضا در انتهای راهروی بیمارستان پیدایش شد و از همانجا صدا بلند کرد:
_سلام...آقایون و خانوما نیم ساعت دیگه مثل همیشه تو چادر بزرگ نماز جماعت داریم بعدش هم امشب افطار رو دور هم میخوریم...
نفسی کشید و ادامه داد:
_حاج حسین فرمانده تیپی که گردانشون همین نزدیکا مستقرن صحبت دارن با همه لطفا همه تون حتما باشید...
خسته نباشید همگی خداقوت...
همه از افطاری دسته جمعی استقبال کردند و او هم بعد از خوش و بشی کوتاه با مجروحین بیرون رفت...
شاید این اولین بار در طول عمرم بود که دوست داشتم از خوشحالی اشک بریزم...
خودم هم نمی فهمیدم چرا تا این حد خوشحالم... و البته آن لحظه حتی تصور نمی کردم که خبر بعدی چقدر شیرین تر خواهد بود!!...
بعد از بیرون رفتن آقا رضا بچه ها بین خودشان از افطاری دسته جمعی ابراز خوشحالی می کردند و یکی در میان سوال میکردند که قضیه سخنرانی و حرف مهم فرمانده تیپ چیست؟ که البته این سوال من هم بود...
آنقدر در این سوال و بقیه سوالهایم غرق شده بودم که متوجه نبودم دور خودم می چرخم وآهسته با خودم حرف ميزنم!..
دست نرگس که روی شانهام نشست حواسم جمع شد و از گیجی در آمدم...
چشمم که به قیافه مرموزش افتاد متوجه وخامت اوضاع شدم:
_ها چیه خجالت میکشی بشکن بزنی؟
❌❌کپی به شدت غیر مجاز❌❌
💕
⏳💕⏳
💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕⏳💕