eitaa logo
دیار سرداران
167 دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محتوای ثامن استان اصفهان
🔰 دغدغه‌های ! ♨️ دغدغه پنجم: دغدغه تبیین 💢 پنجمین دغدغه حاج قاسم دغدغه تبیین بود. حاج قاسم از هر فرصتی برای تبیین استفاده می‌کرد تا معارف انقلاب را تبیین کند. جواد تاجیک می‌گوید: یک‌بار حاج قاسم را دیدیم و گفتم خوش به حالت بعد از جنگ تو در میدان هستی و ما آمده‌ایم شلمچه و روایتگری می‌کنیم. گفت: «خیلی دوست دارم بیام شلمچه برای دانشجوها صحبت کنم ولی خب محدودیتها اجازه نمیده.» بعد در مورد راه اندازی یک جریان برای دانشجویان کشور درخواستی کردم. با روی خوش قبول کرد و گفت: «من علاقه مند به ارتباط با دانشجوها هستم، مخصوصا اونهایی که شاید شما ظاهرشون رو نپسندید. توی مسافرت ها هم بیشتر تمایل دارم یکی از همین جوون ها کنارم بنشینه تا از فرصت پرواز برای گپ و گفت استفاده کنم.» 🔹 حجت الاسلام عارفی می‌گوید: با حاجی رفیق بودیم؛ عین برادر. وقتی هوای سوریه به سرمان زد، رفتیم سراغش؛ با رئیس دانشگاه فرهنگیان کرمان. گفتیم: «حاجی ما میخوایم بیایم سوریه.» گفت: «برای چی؟» گفتیم: «همه دارن میرن، ما هم میخوایم بیایم. ما اینجا توی کرمان همه جا پیش شما هستیم، اونجا چی؟» خندید و گفت: «تو که توی دانشگاهی، این آقا هم همین طور. امروز جبهه دانشگاه مهم تر از سوریه‌ست. برید اونجا کار کنید بچه‌های مردم رو نجات بدید، راهنمایی کنید. داوطلب سوریه زیاد داریم، هروقت نیاز شد خبرتون می‌کنم.» ♦️ دختر حاج قاسم می‌گوید: یک‌بار در هواپیما نشسته‌بودیم. سمت چپ من پدرم نشسته‌بود و سمت راست من یک خانم که معروف به شل‌حجاب بود نشسته‌بود. هواپیما کمی تاخیر داشت. این خانم هم همین‌طور به نظام بد و بیراه می‌گفت. احتمالاً گفته‌بود این نظام کدام کارش درست است که هواپیمایی‌اش درست باشد. پدرم داشت کتاب می‌خواند. یک لحظه نگاه کرد ببیند چه کسی است که این حرف‌ها را می‌گوید و دوباره شروع کرد به کتاب خواندن و کمی شیرینی همراه پدرم بود که به من دادند و گفتند به این خانوم تعارف کن. بعد که هواپیما پرید خلبان آمد پیش پدرم احوال‌پرسی کرد و گفت نگفته بودند که شما در این هواپیما حضور دارید. بفرمایید داخل کابین! پدرم گفتند همینجا راحتم. همینطور که صحبت می کرد، این دختر گاهی نگاه می‌کرد و فهمید که حاج قاسم است و حالا حرف‌های ضد نظام گفته‌است و در کنار حاج قاسم سلیمانی نشسته است. خلبان که رفت حاج قاسم رو کرد به این دختر خانم و گفت شنیدم یک ‌سری مباحث را گفتید. دختر گفت نه حاج آقا! چیز خاصی نبود با خودش فکر کرده شاید الان در هواپیما را باز می‌کنند و دختر را بیرون می‌اندازند! پدرم این جمله را گفت: «شما هرچی گفتی درست بود. اما یک چیز را بگویم، هر چقدر مشکل است توسط من مسئول است! حضرت آقا به بهترین صورت در حال مدیریت کردن است. ما مسئولین گوش نمی‌دهیم.» دغدغۀ تبیین را ببینید. آدم خودش را خرد کند که تبیین انجام دهد. حاج قاسم دغدغۀ تبیین داشت. می‌رفت برای رزمنده‌ها صحبت می‌کرد. در بخشی از صحبت‌ها به‌جای این‌که عملیاتی باشد تبیین می‌کرد. می‌گفت چرا ما اینجاییم؟ چرا ما آمده‌ایم سوریه؟ چرا داریم در عراق می‌جنگیم؟ برای رزمنده‌ها تبیین انجام می‌داد. این‌ها می‌شود تبیین. او تبیین‌گر واقعی چهرۀ دشمن بود چهرۀ واقعی دشمن را به همۀ عالم نشان داد. نشان داد نقشه‌های دشمن چیست؟ چه کارهایی دارد انجام می‌دهد. در سخنرانی‌هایش یکی یکی مباحث را تبیین می‌کرد و چهرۀ دشمن را نشان می‌داد. اگر حاج قاسم 40 سال خط مقدم بود، ما که پشت خط بودیم باید تبیین می‌کردیم. اما خود حاج قاسم می‌آمد و تبیین می‌کرد یعنی هم مالک بود هم عمار. 🔻 بزرگواران این نگرانی وجود دارد. امروز شما می‌بینید که آقا وسط میدان آمده‌است و در حال تبیین است و این اصلاً چیز خوبی نیست. یادتان است در فیلم مختار زمانی که مختار آمد با مصعب بیرون کوفه بجنگد، یکی از فرماندهان گفت : «مختار تو برگرد! اگر دشمن ببیند که تو بیرون آمدی می‌فهمد که عقبه وجود ندارد.» امروز احساس می‌شود این اتفاق می‌افتد. وقتی آقا پیاپی در حال تبیین است، نکند عقبه وجود ندارد و عقبه کارش را درست انجام نمی‌دهد. ما باید تبیین می‌کردیم ما باید گره‌های ذهنی را باز می‌کردیم این کار را انجام ندادیم آقا این کار را انجام می‌دهد. این سخنرانی چند روز پیش آقا تقریباً 50 دقیقه چرایی حضور ایران در محور مقاومت را توضیح می‌دادند در حالی که ما باید می‌گفتیم، نه آقا. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💠 https://eitaa.com/roshana_esfahan