من ساده بودم...
آن روزی که دکتری وسط بیمارستان المعمدانی، بین جناره ها تریبونی گذاشت و شروع کرد به جنگل خواندن قوانین دنیا، فکر میکردم فردایش قرار است همهی مسلمانان دنیا سطل آبی بردارند و اسرائیل را زیر آب بگیرند. منتظر بودم قیامت شود، زمین و آسمان به هم وصل شوند. راستش من فکر میکردم دیگر اوضاع از این بدتر نمیشود... اصلا مگر اوضاعی بدتر از آن هم میشد تصور کرد؟ بدتر از بمباران یک بیمارستان و کشتن آن همه پناهجو و بیمار؟ من ساده بودم...
البته آنموقع نمیدانستم انقدر سادهام... این را همین یکی دو روز پیش فهمیدم. دقیقا روزی که بین استوری های دوستانم دو کیسه پر از امیدهای اربا اربا شده از خانوادههای فلسطینی دیدم.
من روز بیمارستان المعمدانی ناخواسته سادگی کردم... اما حالا دوستدارم کاملا خودآگاه، ساده باشم. دوستدارم اینبار دنیا به کام ما ساده ها بگردد و واقعا اینجا نقطهی پایان وحشیگری های شیطان مجسّم زمان باشد....
#جنایت_مدرسه_تابعین
@didaam