eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
1.1هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.2هزار ویدیو
214 فایل
من‌صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌بینم چه بکنم اگرکسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟ می‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائی‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌‌‌‌بینم دهانهای با حقدوغضب گشوده‌شده و دندانهای‌باغیظ‌به هم فشرده شده‌علیه انقلاب‌را ارتباط با مدیر @sarbaaze0 پذیرش تبلیغات @dideban_tabligh22
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اندرو تیت: قدرت زنان به عفت‌شون هست، لخت شدن برای مردان تو اینستاگرام قدرت نیست، قدرت به اینه که بگی هیچ مردی جز شوهرم نمیتونه بدنمو ببینه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلیل اینکه سلبریتی ها استوری تسلیت نمیذارن و براندازا از پروانه معصومی کینه به دل دارن
‌‌📌نامه یک اسیر اسرائیلی به مجاهدان حماس دانیل اسیر اسرائیلی یک روز قبل از آزادی نامه‌ای از خود برای فرماندهان گردان‌های قسام شاخه نظامی حماس بر جای گذاشته که به شرح زیر است؛ خطاب به ژنرال‌هایی (فرماندهانی) که در هفته‌های اخیر همراه ما بودند، ظاهرا ما فردا از هم جدا خواهیم شد، اما من از صمیم قلبم از شما متشکرم. به خاطر انسانیت فراطبیعی که نسبت به دخترم امیلیا نشان دادید. شما برای او همچون پدر و مادر بودید، هر لحظه می‌خواست او را به اتاق خود راه می‌دادید. او احساس می‌کرد همه شما دوستان او و نه فقط دوست، بلکه از نزدیکان و بستگان حقیقی او هستید، ممنون ممنون ممنون بخاطر ساعات طولانی که برای او همچون مربی بودید. ممنون که در برخورد با او صبور و شکیبا بودید و شیرینی و میوه و هر چیزی که حتی در دسترس نبود، در اختیارش میگذاشتید، کودکان نباید در اسارت باشند، اما به لطف شما و افراد خوب دیگری که در این راه با آن‌ها آشنا شدیم، دخترم خود را در غزه یک ملکه می‌دانست. و به طور کلی احساس می‌کرد در مرکز جهان حضور دارد. در این راه طولانی حتی با یک نفر چه عادی و چه فرمانده برخورد نداشتیم مگر اینکه با دخترم با مهربانی و عطوفت رفتار کرد. تا ابد مدیون شما خواهم بود، زیرا دخترم با آسیب و صدمه روحی از غزه خارج نشد. رفتار خوب شما را با وجود شرایط سختی که در آن بودید و خسارات و تلفات سنگین شما در غزه، همیشه به یاد خواهم داشت. ای کاش می‌شد در این دنیا دوستانی خوب برای هم باشیم. برای همه شما آرزوی صحت و سلامتی دارم. سلامتی و عشق برای شما و خانواده‌هایتان. بسیار ممنونم. دانیل و امیلیی وستانیوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاید باورتان نشود، اما این احمق ها می خواهند غزه را بگیرند 😁
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧡✨خــــــدایـــــا🤲 🤍✨قسمت میدهم به پهلوی شکسته 🧡✨مادرمان زهرا (س)پناه 🤍✨مظلومان باش و درد وغصه را از 🧡✨دل همه پاک کن و در دل 🤍✨همه امید و شادی قرار ده 🧡✨خـــــدایـــــا🤲 🤍✨به حرمت بی بی دو عالم 🧡✨خانم حضـــــرت فاطمه زهرا (س) 🤍✨بنت رسول الله و این ایام فاطمیه 🧡✨خودت نگهدار همه مادرها 🤍✨بـاش 🤍✨آمــــیـــن یـــــا رَبَّ العالمین🤲 🧡✨شهادت جانسوز حضرت 🤍✨زهرا اطهر (س) تسلیت باد🏴🏴 🧡✨ان شاءالله بی بی دو عالم 🤍✨شفیع شما در روز قیامت باشند.🤲🤲 شبتون بخیر-التماس دعا🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌍«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم». 🔹معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده». ... (خاطرات همسر شهید) 🌹هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده🌹
دیده‌بان‌هوشیار
ماجرای تحول شهید احمد علی نیری از یکی از دوستان نزدیکش: ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را  بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»