eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
969 دنبال‌کننده
39.4هزار عکس
16.5هزار ویدیو
213 فایل
سلام و عرض ادب متاسفانه این کانال مسدود شد ، در کانال جدید دیده بان هوشیار با لینک زیر در خدمت شما عزیزان هستیم https://eitaa.com/didebaanehoshyar ارتباط با ادمین @sarbaaze0
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود. 🔹وقتی برای میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من باید برم 🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘ 🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به می سپارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹
ای شهید 🌷 🕊 تو که ؛ 🌙 با خدا محرمِ اسراری شدی💚 یادم کن
*شهادت طبق آرزو...*🕊️ **🌹 تاریخ تولد: ۲۵ / ۶ / ۱۳۶۱ تاریخ شهادت: ۱ / ۴ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← دو روز مانده بود به ماه رمضان🌙روز اعزامش بود🕊️ همه مایحتاج منزل را خرید🥦 به غیر از خرما، گفتم‌: حسن جان فقط خرما نخریدی که آن را هم خودم می‌خرم🍁با هم خداحافظی کردیم و رفت🕊️ چند دقیقه بعد دیدم برگشت، دو تا جعبه خرما خریده بود🌱 آورد خانه و گفت: فاطمه خانم بیا این هم آخرین خرید من برای شما و بچه‌هایم، و رفت🕊️همیشه می‌گفت دوست دارم با زبان روزه و تشنه لب🌙مثل آقا اباعبدالله شهید شوم🥀دوست دارم چهره من را غیر از این که حالا هستم ببینید،💫 و سفارش می کرد اگر من شهید شدم نگذار بچه‌ها صورتم را ببینند🥀همان شد که او می‌خواست🍂 با زبان روزه🌙و بر اثر خمپاره شهید شد🕊️ که از صورتش چیزی باقی نماند🥀به همراه شهید علی امرایی و شهید حمیدی خمپاره به خودروشان اصابت می‌کند🥀و هر سه آسمانی می‌شوند.🕊️جای مزارش را در خواب دیده بود💫 و قبل از رفتن به من گفته بود، و در وصیت‌نامه هم ذکر کرده بودند✍🏻 اول قرار بود حرم حضرت عبدالعظیم دفن شوند🌙اما بدون اینکه من بگویم مزارشان قطعه 26 شد‼️دقیقا همان جایی که خودش می‌خواست* 🕊️🕋 *شهید حسن غفاری* *شادی روحش صلوات* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
‍ *زبانِ روزه...*🕊️ *شهید حمید رضا دستگیر*🌹 تاریخ تولد: ۳ / ۱ / ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۵ / ۲ / ۱۳۶۷ محل تولد: ایلام محل شهادت: قلاویزان *🌹همرزم← حمید همیشه و در هر زمانی از شبانه روز🌙رزمنده ها رو با وجود خطر در بین راه سوار ماشین میکرد🍂من بهش تذکر دادم که این کار خلافه🥀حمید هم یه داستان برام تعریف کرد واز من قول گرفت تا روزی که زنده ام برای کسی تعریف نکن🍂 او گفت: یه روز هنگام غروب در منطقه عمومی دهلران کنار جاده 🌙به یه بسیجی که شال سبز رنگی به گردنش بود برخوردم💚 توقف کردم واونم سوار شد🚖. انگار که منو میشناخت🍂منو به اسم صدا زد‼️ و یه سری از مشخصات شخصیمو گفت‼️بعدش هم گفت:💚من سید مهدی‌ام بسیجی‌های منو هر کجا دیدی سوار کن و نگران نباش💚بعدش هم بهم دست داد🍃و از ماشین پیاده شد🚖 گرمای دستشو حس کردم🌼وقتی به خودم آمدم هر چه اطرافمو نگاه کرده کسی رو ندیدم»‼️( یا صاحب الزمان (عج).»🌼💚» این فرمانده در ماه مبارک رمضان🌙 و با زبان روزه در حالی که سرگرم خنثی کردن مین بود🥀بر اثر انفجار مین💥به شهادت رسید🕊️شدت انفجار به حدی بود که پیکر مبارکش متلاشی شده بود🥀با وجود این که بدنش تکه تکه شده بود🥀اما با خنده ای بر لب✨ به ملکوت اعلی پرواز کرد*🕊️🕋 *شهید حمیدرضا دستگیر* *شادی روحش صلوات* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷