میرفندرسکی
عالم عامل، میرداماد روزی روی منبر بی هوش می شود. یک هفته او را مداوا کردند، فایده ای نداشت. پس شیخ بهایی به منزلش میآید و نبض او را میگیرد و میبیند شخص بزرگی در او تصرف کرده است پس از تفحص معلوم میگردد که سیدی درس او را اتفاقی گوش میکند و چون از مدرسه خارج میشود میرداماد به این حالت میافتد شیخ بهایی متوجه میشود که این تصرّف کار عارف کامل میرفندرسکی است. پس به محضر او می آید و علت را جویا می شود.
ایشان فرمود: <<مدتی حرفهای او را گوش دادم دیدم از عذاب خدا سخن میگوید و این سبب ناامیدی مردم می شود، خواستم رحمت خدا را به او بچشانم. >>
شیخ تقاضای لطف میکند .
میرفندرسکی می فرماید: بروید خانه اش او به هوش آمده و نشسته.
📚نشان از بی نشان ها 2 ص 27
#يا_من_يسمى_بالغفور_الرحيم
🙏🙏🙏