eitaa logo
دیده بان
1.2هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
23.5هزار ویدیو
38 فایل
آدرس کانال دیده بان در پیام رسان ایتا Http://eitaa.com/didehban313 آدرس کانال دیده بان در تلگرام http://t.me/didehban313 آدرس پیج اینستاگرام دیده بان https://www.instagram.com/mehrbanali313
مشاهده در ایتا
دانلود
: چرا چشمان ما برای دیدن هنر خدا باز نیست؟ ✍️ هنر نقاش، به ادعایش بند نیست! از آنچه نقش می‌زند، توانِ سرانگشتانش را می‌توان فهمید! • هنر نقاش، را نقش شناسان می‌فهمند! آنانکه چشمانشان به رنگ، به خطوط ، و به روحِ ایستاده پشت این رنگها و خطوط، گیر می‌کند! • هنر نقاش را هنر ندیده‌ها نمی‌فهمند! آنانکه از کنار نقوش حیرت‌انگیز نیز آسان رد می‌شوند و سختیِ روحشان اجازه‌ی دیدنِ لطافت نقش‌ها را نمی‌دهد! • نقاش نقش می‌زند؛ تا تو ببینی‌اش! بشکافی‌اش! و تا عمقِ جهانِ او تا عمقِ جهان‌بینیِ او سیر کنی! • ماجرای همین آدمها و نقاش است؛ ماجرای ما و خدا! وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها... (نحل/ ۱۸ ) ! بر سفره‌ی بی‌انتهایی که گسترده، آنقدر نقوشِ رنگ رنگ خلق نموده که شمارشش ممکن نیست! و فهم بشر، هنوز بر ریزترین تا عظیم‌ترینش احاطه نیافته است. • از سلولی، که کوچکترین جامعه‌ی وجود ماست، تا دریایی که کنارش می‌ایستیم و از حیرت هیبت امواجش جا می‌خوریم؛ چرا زمین‌گیرمان نمیکنند؟ • باغچه‌ی کوچکی که تنوع برگهایش قابل شمارش نیست، چرا ترمزِ چشمانمان را نمی‌کِشد و ذهنمان را برای ثانیه‌ای بر خود، متوقف نمی‌کند؟ • همین نسیم سحرگاهی، که اهل دل، با لمس لطافتش، ساعتها به نشئگی می‌افتند؛ چرا حالمان را خراب نمی‌کند؟ • ما را چه شده، که چشمانمان، در پسِ اینهمه صورت، صورتگری هنرمند را که عاشقانه برای چشمانمان نقش آفریده، نمی‌بیند؟ ✘ هنر نقاش را، هنر ندیده‌ها نمی‌فهمند! اینکه از کنار نقوش حیرت‌انگیز این نقاش، آسان رد می‌شویم، حکایت از سختیِ روحمان دارد، که فرصت دیدنِ لطافت نقش‌ها را، فرصت دیدنِ صاحبِ این نقش‌ها را، از ما گرفته است. • برای لمس رقّت صدای آب، برای ادراک لطافت نسیم، و برای دیدن صورت‌گر این لطافت و رقت، باید رقیق شـد. تا چشمانمان به هر لطافت مست کننده‌ای، گیر کند و تا انتهای صورت صورتگرش را ببیند!
💬 : «وقتی آدم به شرم می‌رسد، انگار «یک چیز مهم» که در درونش گم شده بود پیدا می‌شود!» ✍️ آمدم «گپ روز» بنویسم با موضوع روز ! دیدم بچه‌ها موضوع را برایم گذاشته‌اند : «آثار رفاقت با قرآن» هرچه فکر کردم دیدم نمی‌شود. شبیه مرده‌ی در کفن که دستانش بسته است، دستانم به تعبیر قرآن «مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ» است ! انگار دستانم را بسته‌اند و دور گردنم انداخته‌اند جوری که بهره‌ای از «قرآن» ندارد. نوشتن از چیزی که سابقه‌ات در آن خراب است، خودِ «شرم» است دیگر! نوشتن ندارد... • با خودم گفتم : پدر و مادرها، وقتی خطری را به فرزندشان گوشزد می‎‌کنند و راهکارش را هم می‌دهند؛ بعد همین بچه می‌رود خودش را صاف می‌اندازد در دل خطر... و با یک نکبت یا مصیبت جدید برمی‌گردد؛ نصف «حرص و جوششان» این است، مگر من به تو همه‌ی اینها را نگفته بودم؟ مگر من راه چاره‌اش را نشانت نداده بودم؟ چرا پس دقت نکردی و حالا «سهم من از مصیبتِ تو بیش از خودِ توست» و حتی توان درک همین جمله را هم نداری! ✘ و انگار... بعد از اینهمه عمر، تازه امروز نشستم جای خدا ! و دارم از چشمان او، تمام خطاها و گرفتاری‌هایی که نتیجه‌ی نشنیدن و نفهمیدن راهکارها و تذکراتش بود را دوره می‌کنم! و تازه می‌فهمم «سهمِ درد خدا، از مصائبِ خودکرده‌ی من» خیلی بیشتر از سهم خودم بود! چون همه‌ی خطرات را با تذکرها و هشدارهای جدی برایم نوشته بود و راهکار داده بود و من نخواندم و نفهمیدم! • وقتی آدم به شرم می‌رسد، انگار یک چیز مهم که در درونش گم شده بود پیدا می‌شود! و آن چیز مهم، شاید «فهم» است ! شاید «یقین» است! شاید «اینبار با بقیه‌ بارها فرق می‌کند» است! √ باید رفتارمان با قرآن عوض شود! خون دلش را هم خودمان می‌خوریم... هم خدا !
: «آدم حسابی‌های جهانِ آینده: آنانند که سبک زندگی خود را لحظه به لحظه با حوادث آخرالزمان، بروزرسانی می‌کنند✍️ آنقدر نورانیت دارد که شبیه آینه شده خودش! مهربانِ در سکوت! ولی صادق. کنارش که باشی، می‌فهمی کدام ورت کج و کوله شده... بی‌آنکه کمی احساس ناامنی کنی. آمده بود سری به ما بزند. جلسه‌ای داشتیم، آخرهایش بود، نشست کنار ما و گوش کرد! آخر جلسه به بچه‌ها گفتم: همانگونه که چهار پنج سال پیش گفتم، و همه این سالها تکرار کردم: «تولیداتی که هدف‌گذاری‌شان روی فطرت انسانهاست، مرز داخل و بین‌الملل ندارد. فطرتها باهم یکی‌اند، حرفی را که من و شما می‌‎فهمیم همه می‌فهمند چون مصداق دارند در جهان درون آدمها، می‌شنوند و در خود می‌یابند و می‌پذیرند». این مرزبندی‌ها را جهان‌‌بینی‌های کوچک ایجاد می‌کنند. ✘ امروز با یقین بی‌نهایت بالاتر می‌گویم که جهان تمام مرزهای اَنفسی‌اش را از دست داده و خواهد داد. مرز جغرافیایی میان کشورها و قاره‌ها مرز حساب نمی‌شود که! آنها پارامترهایی‌اند برای ایجاد نظم و حریم ماده. مرزها را «جهانِ درون آدمهای جهان» تعیین می‌کند. ✘ آنجا که جهان‌بینی‌ها باهم یکی می‌شوند؛ مرز میان آدمها از بین می‌رود! مثل امروز و واکنش جهان به «حوادث رفح» ... و حالا باید منتظر فردای بی‌مرزتر باشیم. این واکنش‌ها بی‌پشتوانه نیستند! یک جهان‌بینی‌اند، که در حال ایجاد رفتارِ یکسانند. • جلسه که تمام شد، نزدیکتر نشست و از من پرسید: چه شده بود در رفح؟ گفتم خبرها را نخواندی از نیمه شب؟ گفت نه! سرم گرم شد به مشکلات داخلی محل کارمان، غافل شدم. گفتم : چقدر حق گفته‌اند که در آخرالزمان، لحظه‌ای از حوادث جهان غافل نشوید، که خواب غفلتِ آخرالزمان، با زمانهای دیگرِ تاریخ فرق می‌کند. • گفت: و بالعکس در آخرالزمان، مشکلات و مصائب هم بیشتر می‌شود و تمرکزت را می‌گیرد. گفتم: غربال یعنی همین دیگر! جهان را بگذارند در یک الک با سوراخهایی که سایزهای مختلف دارد. تکانش دهند و تکانش دهند و تکانش دهند! با انواع بلایا و فتنه‌ها و حمله‌ها... تا فقط دانه درشت‌ها بمانند. گفت : و دانه درشتهای آخرالزمان، با دانه‌درشتهای تمام تاریخ فرق دارند. دانشمندان و سیاستمداران و تاجران و ... نیستند! اتفاقاً «تنهاترین آدمهای زمانند». • گفتم : دقیقِ دقیقِ ! آنان که «دل بریدند از همه الّا او» ! و بی تعلّق به هیچ گیر و بندی، سبک زندگی خود را لحظه به لحظه با حوادث آخرالزمان، بروزرسانی می‌کنند و درست با سایز و اقتضائات آخرالزمان تمام «انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتار» خود را تنظیم می‌کنند. و او ادامه داد: منظورت آیا این نیست که آنان جوری برنامه‌ریزی نمی‌کنند برای بخش‌های حیوانی زندگی‌شان، که تا خِرخِره تمرکزشان را بگیرد، و دیگر نرسند به فکر کردن، و تلاش برای تبدیل شدن به یک انسان تراز در دولت کریمه؟ و آیا برای همین است حوادث و پیگیری آنها، آنقدر مهم است؟ ✘ گفتم : توجه به حوادث بیدار نگه میدارد ما را ! و قدرت «زمان‌شناسی» را افزایش می‌دهد. یقین کنی تاریخ دارد ورق می‌خورد، دیگر به یقین میرسی وقت قناعت است در تمام نیازهای حیوانی، و وقت سرعت گرفتن است در قدرت گرفتن‌های انسانی. دولت کریمه دولت آدم حسابی‌های موحّد است... گفته باشم!
: « مامان من می‌خواهم در خانه برای خودم میکده درست کنم!» : «مدیریت خویشتن در بحرانهای ایجاد شده توسط شیاطین» ✍️ جمعه 12 مرداد بود که استاد درمورد انسانهایی که به بلوغ استفاده از میکده‌های انسانی رسیدند، صحبت می‌کردند! آرام آمد زیر گوشم گفت:میکده یعنی چه ؟ گفتم : یعنی جایی که تو را به یک عیش، به یک لذّت، به یک نشاط نورانی می‌رساند! گفت : آها یعنی یک هیئت خفن! گفتم : میکده برای همه‌ی آدمها یک تعریف ندارد! بعضی‌ها خانه‌هایشان هم برایشان میکده است و وقتی روی سجاده می‌روند به همان نشاط که ما از یک هیئت خفن می‌رسیم، می‌رسند! قرآن خودش هم مِی است و هم میکده... فقط «هفت خط» می‌خواهد که بتواند از آن به مستی برسد. • بعد از با عمه‌اش قرار داشتند باهم بروند هیئت! عمه جان امّا زیر قولش زد و ... نشد که بروند! می‌فهمیدم که دارد سعی می‌کند با غصه‌ای درونی و شاید خشم درونی‌اش مبارزه کند تا بروز خارجی نداشته باشد و بتواند کنترلش کرده و سپس بطور کامل خاموشش کند. امّا هر از گاهی هم غر ریزی را شروع می‌کرد و باز جلوی خودش را می‌گرفت. گفتم : می‌خواهی کمکت کنم پسرم؟ گفت : چه کمکی؟ غصه‌ی من «غصه‌ی میکده» است!🙃 عمه بدقولی کرد و این در حالیست که من نیاز داشتم بروم. گفتم : تو حق داری ناراحت باشی، ولی گاهی ما امتحان می‌شویم تا بفهمیم میکده‌هایی که قبلاً رفتیم اثر داشته یا نه ! به رشد و قدرت ما در مدیریت درون‌مان انجامیده یا نه ؟ • به فکر فرو رفت .... چند ثانیه بعد پرسید: خب من چگونه می‌توانم ناراحتی و احساس غرغری که درونم شکل گرفته را کنترل کنم ؟ گفتم : ناراحتی از یک بدقولی، طبیعی است، ولی شیطان می‌آید روی آن سوار می‌شود و آنقدر در این مسئله می‌دمد و بزرگش می‌کند و تو آنرا یک فاجعه می‌بینی! اولین کار این است که پای شیطان را از این ماجرا قطع کنی. گفت : آها فهمیدم ... دعای شماره 48 ؟ گفتم : بله ، ولی دعاهای 50 / 154 / 155 و ... نیز بسیار میتوانند کمک کننده باشند! یکی از دعاها را باهم خواندیم و نگاه کرد به من و گفت : مداحی « رجائی کربلا » را برایم بگذار، من در خانه برای خودم میکده درست می‌کنم! گفتم: گاهی خدا همین را می‌خواهد که ما برای عاشقی وابسته به مکان نباشیم، تمرین کنیم تا بلد باشیم همه جا مدیریت خودمان را چه در فرونشاندن آتش‌های شیطان و چه در تامین نیازهای معنوی بدست بگیریم!
: «شاخصه‌های اسلام انگلیسی» ✍️ به گپ روز دیر رسیدم، بچه‌ها اولین محتوای امروز را پست کردند! اما برای موضوع روز امروز در همین غرفه مرکزی کمپین who is imam mahdi در نجف اتفاقی افتاد که گپ روز امروز را ساخت. پریشب تازه پنج دقیقه بود که رسیده بودیم! هنوز همه چیز روی هوا بود! با زحمت تیمی که از دو روز قبل رسیده بودند، غرفه مرکزی برپا شده بود، ولی ما سر و سامان نداشتیم. • ایستاده بودم دم در غرفه، یک آقا و خانم به ما نزدیک شدند. گفتند این جمله روی لباسهای شما روی غرفه و تمام کارهای شما یعنی چی؟ یعنی چی Who is imam mahdi مگر شیعه امامش را نمی‌شناسد که شما از این عبارت استفاده میکنید؟ ✘ گفتم: شیعه یک جا ضعف خیلی بزرگ دارد: اینکه شاخصه های مهدویت شیعی و مبارز را نمی‌داند! چون اساساً جنس امام و جنس ارتباط با امام را خودش هم نشناخته است! برای همین به سه آسیب جدی مبتلا شد: ۱ـ خودش به یک رابطه شخصی و عاطفی با امامش نرسید مثلاً رابطه‌ای شبیه رابطه‌اش با امام حسین علیه السلام. وگرنه تکلیف ظهور مشخص شده بود. ۲ـ چون شاخصه نداشت: نتوانست فرقه‌های انحرافی را در مهدویت تشخیص دهد و این شد که خودش یا نسلش در معرض فتنه‌ی فرقه‌های انحرافی آلوده شدند. ۳ـ اگر کسی از شیعه ای بپرسد امام مهدی کیست: نمی تواند جز یک اشاره تاریخی بر اساس معرفت نفس به اثبات امام در جهان درون هر شخص برسد. • همینطور که من حرف میزدم در چشمان مرد قد بلند گندم‌گون اشک جمع میشد. • حرفهایم که تمام شد گفت: ما دو تابعیتی هستیم: عراقی/ ایرانی و در کربلا زندگی می‌کنیم. پسر نوجوانی دارم، که حس میکنم کم کم دارد به یک فرقه که در کربلا هم بسیار جدی دارند کار می‌کنند متمایل شده است. از حرفهایی که می‌زند این را حس کرده‌ام، اما بلد نبودم چگونه راه را از چاه نشانش دهم تا بیمه‌اش کنم و خودش توان افتراق داشته باشد. • امروز که آمدیم خانه پدری، خدمت امام علی علیه‌السلام به حالت فقر افتادم به دست و پای ایشان. الآن داشتم رد میشدم اسم غرفه شما مرا به اینجا کشاند. گفتم: تبیین به روش پیامبران یعنی: «تبیین خودِ واقعی هر کسی به خودش!» یعنی معرفت نفس، یعنی همان «من عرف نفسه، فقد عرف امامَه» • «سایت امام مهدی علیه السلام» از شاخصه‌های انسان شناسی شروع می‌کند تا می‌رسد به امام شناسی و در آخر به زمان‌شناسی و نقش خودش در ظهور امام! یعنی همین تنها روش پیامبران. از هیچ فرقه انحرافی هم حرف نزدیم، فقد شاخصه دادیم و تمام ... کسی که خود و امامش را بشناسد، و معیار بداند قطعاً: ـ هم می‌تواند رابطه خودش را با امام اصلاح کند. ـ هم فرقه های انحرافی این رابطه را براحتی تمیز دهد. ـ هم امام مهدی علیه السلام را براحتی به هر آدمی در جهان معرفی کند. • بروشور را گرفتند و اسکن کردند و همانجا نشستند و در این معارف با اشتیاق چرخ می‌زدند.