eitaa logo
دیمزن
1.7هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
331 ویدیو
13 فایل
دنیای یک مادر زائر نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
به نظر می رسید شمالی ها طلای زرد دوست دارند😊
که وسط بافت بازار بود. ولی و بود. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
آخه ببینید!😍 آدم نماز خوندنش می یاد😅 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
بولتنِ چوبیِ قدیمی طور با پیام های جدیدطور!😉😊 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
عه شهید باکری خودمون!😉 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب دیگه بریم بیرون. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
اینجا پارکینگ برنامه ای بود که دعوت شده بودیم. تا حالا پارکینگ توی زمین سبز ندیده بودم. چقدر قشنگ بود😍 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
برنامه داخل این روستا بود. . دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مسیر تقریبا طولانی رو باید از اون پارکینگ رویایی می رفتیم تا مکان جلسه. کل مسیر پر بود از این موکب های مردمی. این یکی شیرگرم محلی و خرما می داد. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
موکب مردمی یعنی اینکه مردم در خونه شون رو باز کرده بودند یه میز گذاشته بودند جلوش و از مهمان های مراسم پذیرایی می کردند.😍 شبیه اربعین‌. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
مردم هم یعنی همه جور مردمی😊 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
اون دسته از اهالی هم که موکب نذاشته بودند، بنر از طرف خانواده شون زده بودند دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
زوم کنید رو عکس و جمعیت رو ببینید. خدا چه عزتی به شهید می ده! فکر کنم کسی خونه شون نمونده بود. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
برنامه های خیلی خوبی هم داشتند. یه نامه ی خیلی حماسی و در عین حال احساسی هم خواهر شهید خواند. خیلی هم خوب و هنری خواند نامه اش را. توی نامه اش اشاره کرد به بچه های خردسال برادرش که پدرشان جلوی چشمشان شهید شده. قلبم نخ کش شد. از خانم کناری ام پرسیدم چه طوری شهید شده مگه؟ گفت: تو حمله تروریستی جیش الظلم به مقر نیروی انتظامی تو چابهار از خونه شون اومده کمک دوستاش و خانواده اش هم اومده ان دنبالش و شاهد شهادتش بوده اند. اون شهید که اون طور که تعریف کردند لایق شهادت بوده و عاقبت به خیر شد. اما خانواده ای داغدار شد و اون بچه ها هرگز اون بچه های سابق نمی شن. چند نفر باید تاوان امنیت ما رو بدن که ما آروم بتونیم زندگی بکنیم؟😭 کاش قدر امنیت رو بدونیم و با دو دستگی پالس منفی ندیم به دشمن. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
دوباره هم میوه دادند.🤠 ولی من از شهید چیزهای مهم تری خواستم.😎 خیلی خوشحالم که بچه هام حتی زیرنویس هاس شبکه استانی رو می خونن! دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
برای یاری جبهه حق، هرجای جهان که هست، هرجا که هستید یه سوره نصر بخونید. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾
راه قدس از کربلا می گذرد... دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی... دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
می گم خون حاج علی زاهدی چقدر جریان ساز بود... چقدر عجیب بود... ان شالله منجر به نابودی کامل اسرائیل بشه دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شعرو برا چنین شبی سرودن گویا! دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
نام عملیات بزرگ امشب است؛ و اسم رمز عملیات ‎ ... یا رسول الله؛ فرزندانی داری که تو را ندیدند، اما عاشقانه پای عهدشان در دفاع از توحید ایستاده‌اند. یا رسول الله؛ فرزندانی داری که شب را روز نمی‌کنند، مگر با آرزوی نابودی دشمنان دینت. یا رسول الله؛ فرزندانی داری که تا پای جان گوش به فرمان ولی و امام جامعه‌اند ... یا رسول الله؛ برای فرزندانت دعا کن. دعا کن بیش از پیش مایه عزت و فخر اسلام باشند 🤲 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و ما النصر الا من عندالله... دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
متن دوستم رو حیفم اومد شما هم نخونید:
« یادداشت جنگی » من بارها توی ذهنم تا ته مسیر را زندگی‌ام را رفته‌ام. هر بار به یک شکل. هر بار با یک سری انتخاب. بیشتر وقت‌ها سخت‌ترین حالت ممکن را در نظر گرفته‌ام، تا خودم را برای آن آماده کنم. مثلاً امشب چند بار توی ذهنم شوهرم را، برادرم را و حتی بابای پیرمردم را از زیر قرآن رد کردم، فرستادم جبهه‌. خودم را با بچه‌ای در آغوش و بچه‌ای در شکم، تصور کردم در پناه‌گاه یا در انتظار پدرشان. شاید اصلاً جنگ توی عصر حاضر یک شکل دیگر باشد. موشک جواب موشک و این چیزها. ولی تصور من از جنگ شبیه فیلم‌های دفاع مقدس است. راستش را بخواهید تصور دیگری ندارم. همهٔ عمرم در امنیت گذشته است‌. احتمالاً بیشتر دختران و زنان هم نسل من که در ایران‌اند همین ذهنیت‌ها را داشته باشند. بعد به این فکر کردم که اصلاً چرا. حالا که همه چیز خوب و خوش بود. داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم. پفکمان را می‌خوردیم. پتو را کشیده بودیم تا زیر چانه‌مان و می‌خواستیم بخوابیم‌. دیگر چه کاری بود چوب توی لانه زنبور کردن. بعد دیدم یک خبرگزاری نوشته امشب بعد از تقریبا هفت ماه، آسمان غزه از پهپادها و جنگنده‌های اسرائیلی خالی بوده است. امشب ما بیداریم، پریشان و در هم می‌نویسیم. نمی‌دانم از ذوق است یا هیجان یا حتی در گوشی بگویم شاید ترس. ولی بچه های غزه احتمالاً خوابیده‌اند‌. نمی‌دانم چطور حسم را وصف کنم انگار دارند شمر و سنان را سر می‌برند و ما خوش‌حالیم. انگار حاج احمد متوسلیان برگشته، امام موسی صدر پیدا شده... حاج حسن طهرانی مقدم به آرزویش رسیده. انگار همهٔ مظلومان عالم را از زمین بلند کرده‌ایم، لباس‌هایشان را تکانده‌ایم و در آغوش گرفته‌ایم. انگار طرماح به سپاه حسین(علیه‌السلام) رسیده‌... نمی‌دانم چه می‌گویم. پریشان و در هم می‌نویسم. یکی دیگر می‌گوید فلسطینی‌ها جلوی مسجدالاقصی جشن و پایکوبی دارند... قدم بعدی را خدا می‌داند. دنیای یک مادر زائر نویسنده https://ble.ir/dimzan