eitaa logo
دیمزن
2.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
556 ویدیو
19 فایل
دنیای یک مادر زائر نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه دو دوتای خدا اون چهارتایی نیست که ما فکرشو می کنیم.🫠 https://ble.ir/ayenooshgah
❌️مانع خوب بودن: غفلت https://ble.ir/ayenooshgah
. ┄┅═❁﷽❁═┅┄ غفلت بزرگ‌ترین آسیب است؛ غفلت از مسیر، غفلت از هدف، غفلت از توان، غفلت از فرصت، غفلت از دشمن، غفلت از وظیفه‌ای که امروز بر دوش من و شما است؛ غفلت. بزرگ‌ترین دشمن ما غفلت است. اوّلین دشمنی که ما را در مقابل دشمنان دیگرمان به خاک می‌نشاند، غفلت است؛ وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین. نتیجه‌ی این غفلت دور شدن است؛ دور شدن از خدا، دور شدن از هدف، دور شدن از کامیابی. [بیانات در دیدار جمعى از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور) https://ble.ir/ayenooshgah
 خداوند غیر از دکمه عذاب ألیم، گزینه های عذاب مختصر هم روی میزش دارد که گاهی فعالشان می کند. دستورالعمل غیرفعال کردن این گزینه ها: ۱. قلبتان بشکند ۲.ترجیحا سجده کنید ۳. یا دستهایتان را بالا ببرید. ۴. و با اصرار بخواهید که قطع شود. https://ble.ir/ayenooshgah
امام باقر‌(ع) در تفسیر این آیه گفته اند: استکانت، خضوع جسم و شکستگی دل است و تضرّع، دستها را به دعا بالا بردن و در دعا الحاح کردن. https://ble.ir/ayenooshgah
سختمان نیاید. خدا حواسش هست پر رو نشود. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
شادى خدا از توبه بنده خود بیشتر است تا شادى نازایى كه بچّه مى‏آورد و گم كرده‏اى كه گمشده خود را مى‏یابد و تشنه‏اى كه به آب مى‏رسد. (پیامبر اسلام/ كنز العمّال) https://ble.ir/ayenooshgah
روز و شب فکر او از سرش بیرون نمی رفت. برای خودش صد تا توجیه می آورد که این کارم گناه نیست. من فقط دارم به یک آدمی که بهم نیاز داره کمک میکنم. مثلاً میخواست با حرف زدن با همکارش که یک آقای مجرد بود، اون رو آروم کنه. که روشنش کنه. که مثلاً اون بتونه برای ازدواجش با یک دختر تصمیم بگیره. اما یواش یواش فهمید اینا به نظر حاشیه میاد و اصل ماجرا چیز دیگریه. وقتی می‌رفت توی خلوت میدید حس خوبی نداره از کاری که اون روز انجام داده. شب توبه میکرد و روز بعد دوباره قصه شروع میشد... خسته بود از توبه کردن و شکستن... از اینکه خدا جلوی دوست و آشنا و شوهر و همکار داشت آبروداری میکرد خجالت می‌کشید. یهو خواست که دیگه اون آدم قبلی نباشه بشه همونی که خدا میخواد. از خودش کمک خواست و همه چی رو رها کرد. خدا بهش لبخند زد .... و دخترش به دنیا اومد.... اسمش رو گذاشت محیا؛ زندگی دوباره... https://ble.ir/ayenooshgah
. ┄┅═❁﷽❁═┅┄ قرآن کریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛ یعنی وقتی افک را شنیدید چرا به همدیگر حسن‌ظن نداشتید؟ یعنی از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفری تهمت زدند، یک چیزی را گفتند - حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت - چرا قبول میکنید؟ (...) یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسن‌ظن ندارید. تا فوراً کسی آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستی‌اش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. [خارج فقه / حکم غیبت با ابزار قلم و رسانه] https://ble.ir/ayenooshgah
. ┄┅═❁﷽❁═┅┄ آقا سید حتی قبل از اینکه پسرانش این سوپری دو نبش را برایش تجهیز کنند، تنها بقالی محل بود. مردم محل چهل سال آزگار تاید و ریکا و شیر و کبریت شان را از او می خریدند. با همه رفیق بود و کلی اطلاعات درباره کس و کار وعلائق و حتی رمز کارت شان داشت. اما از روزی که آقای شاهنگی بین همسایه ها چو انداخت که پسر آقاسید معتاد و دزد شده است و دوربین گذاشته و رمز کارت ها را فیلم می گیرد، مشتری هایش ریزش پیدا کردند. چند ماه بعد که سوپرشاهنگی آن طرف کوچه افتتاح شد مردم تازه به آنچه شنیده بودند، شک کردند. کاش آنقدر راحت هر چیزی را تکرار نکرده بودند. . https://ble.ir/ayenooshgah
. ┄┅═❁﷽❁═┅┄ مرد جوانی به خواستگاری دخترش آمد. مردی با اخلاق و شرایط لازم، اما بی‌بضاعت. نه خانه‌ای داشت، نه شغلی با درآمد مناسب و نه هیچ پشتوانه‌ای. وقتی از او پرسید برای تامین زندگی دخترم چه برنامه‌ای داری، گفت: «فقط وعده خدا را دارم که فرموده از فضلش مرا بی نیاز می‌کند» نمی‌توانست با این ازدواج موافقت کند. دلش می‌خواست دخترش زندگی آسوده‌ای داشته باشد، نه اینکه در فقر و سختی دست و پا بزند. با لحنی قاطع به او گفت: "خدا چگونه و از کجا حمایتت می‌کند؟ متاسفم، اما نمی‌توانم دخترم را به شما بدهم." بعد از چندی، خواستگار گفت: "کسی گفته که حمایتم می‌کند." خوشحال شد و موافقتش را اعلام کرد. خواستگار با تعجب گفت: «در عجبم! به وعده خدایی که خزائن آسمان و زمین در دستش هست نمی‌توانی اعتماد کنی، اما وعده انسانی مبنی بر کمک، دلت را گرم می‌کند؟» .
من همین‌جا به توصیه‌ی این جوان عزیزی که از من خواستند به پدر و مادرها تذکّر بدهم، به پدرها و مادرها تذکّر میدهم؛ من خواهش میکنم و تقاضا میکنم از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سخت‌گیری میکنند؛ هیچ سخت‌گیری لازم نیست. بله، یک مشکلات طبیعی وجود دارد - مسئله‌ی مسکن، مسئله‌ی شغل و از این مسائل - لکن «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»؛ (۱) خب، این قرآن است. ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا ان‌شاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنند؛ من خواهش میکنم که پدرها و مادرها به این مسئله توجّه کنند. https://ble.ir/ayenooshgah