.
آب پاش را از IKEA مسکو خریده بودم. یعنی همه خرید من از IKEA که یک شهر بزرگ لوازم خانگی حاوی شیر مرغ و جان آدمیزاد بود، همین آبپاش شد و یک الک کوچک برای نرم کردن بافت آرد کیک و حلواهام.
پارسال بردمش کربلا و نجف و سامرا و کاظمین و آنجا روی سر و صورت خودم و همسرجان و خواهرشوهرم را گاهی خیس می کردم باهاش. امسال بردمش حج. چند دور با من طواف کرده باشد خوب است؟ توی پیاده روی چند کیلومتری منا تا جمرات و بعدش تا هتل که توی ظل گرما بود، همین آبپاش کوچک نقش مهمی داشت و جلوی گرمازدگی را گرفت. امسال دوباره بردمش نجف و کربلا و کاظمین. روی سر و صورتمان اسپری می کرد و خوشحال بود از دیدن دوباره عتبات مقدسه.
حالا دوباره با پسرک رفته و خودش را رسانده به مشایه. پسرک ولی بهتر از من استفاده از آن را بلد بوده. شده موکب آبپاش و قطرات آبپاش را کرده نذر آدم های مسیر حسین...
با دیدن این عکس با خودم گفتم راستی مسیر زندگی ها چقدر متفاوتند. آبپاشی از کشوری کمونیستی می رود حج و بعدش هم می شود خادم پیاده روندگان بزرگترین اجتماع شیعه.
الک کوچکی هم هنوز مانده توی کابینت منزل ما...
#خرده_روایت_های_اربعین
#عاقبت_به_خیری
#آبپاش_باشیم😃
#نه_به_کابینت🤪
#دفعه_بعد_الک_رو_هم_می_برم_به_دلش_نیاد!
#پسرم_حسین
#اربعین_اولی
#الهی_که_همیشه_در_مسیر_امام_حسین_باشه
#و_خیر_برسونه
#و_بعد_عمری_شهید_بشه
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan