23.شبیخون فرهنگی به سپاهی که به دروازههای شهر رسیده_2024_05_02_21_18_52_488_2024_05_02_21_23_51_175.mp3
8.24M
التزام به زیارت عاشورا را خیلی شنیده بودم. به دعای عهد را هم زیاد. اما حسن آقا به جز آنها یک دعای دیگر را هم همیشه می خواند و خانواده اش از این اصرار و التزامش خاطره های مختلف داشتند. اینکه فرقی نمی کرد توی چه حالتی باشند. توی ماشین بودند با هم می خواندند. توی خانه بودند صوتش را باز می کرد. توی مهمانی و گردش هم بودند می دیدند که بابا بعد از همه بگو بخندها و بازی ها گوشه ای گیر آورده و دعایش را خوانده. دعای هر روزه که نبود. فقط جمعه عصرها این عادت تکرار می شد. خواندن دعای سمات را می گویم. هیچ کس نمی داند از کی و به چه تلنگری و بهانه ای این دعا وارد زندگی حسن آقا شده بود. ولی وقتی آن روز همسر حسن آقا آدرس صوتی از فصل چهارم روایت انسان را بهم داد که به شان نزول دعای سمات اشاره می کرد و رفتم خودم گوش دادم، مو به تنم سیخ شد. این صوت را گوش کنید.
یعنی کسی بزرگی استاد اخلاقی دعای سمات را به حسن اقا سفارش کرده بود؟
یا او خودش نسبتی با این دعا پیدا کرده بود؟
ولی شما هم مثل من فکر می کنید که اتفاقی نیست؟
این که بنی اسرائیل در ورود به ارض مقدس از هیمنه و قدرت ساکنان منطقه ای می ترسیدند و خدا به آنها یاد می دهد که با وسایلی خودشان را مجهز کنند و اسم دشمنان را روی آنها بنویسند و دعای سمات بخوانند و به طرفشان سنگ پرت کنند! و آنها چنین کنند و هیمنه پوشالی دشمن و نام ترس افکنش بشکند و بنی اسرائیل وارد ارض مقدس شوند!!!!
#الگوی_تکرار_شونده_تاریخ
#سمات
#موشک
#الموت_لاسرائیل
#پرتاب
#شکستن_هیمنه
#روزی_وارد_ارض_مقدس_خواهیم_شد
#و_من_یقین_دارم_حسن_آقا_آن_روز_با_ما_خواهد_بود
https://eitaa.com/dimzan