eitaa logo
دین کده
203 دنبال‌کننده
368 عکس
19 ویدیو
10 فایل
دین شامل۴(چهار) بخش است که محوراین کانال است.که عبارتند از: ١.باورها ٢.احکام ٣.اخلاق ۴.حقوق که بصورت برهانی درقالب گفتگویی وداستانی بیان میشود کانال ما Http://Eitaa.Com/din20m
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره:22 دوستی در راهپیمایی سیزده آبان از من پرسید شما که دم از دمکراسی و حق مدارانه بودن حکومت می زنید چرا از دیوار یک سفارتخانه کشور دیگر بالا می روید و این را حق خودتان می دانید واگر به سفارتتان تعرض شود ناله تان آسمان را کر میکند. گفتم:منظورتان سفارت آمریکا است؟ گفت:بله. گفتم:می دانی چه اتفاقی افتاده که دانشجویان سفارت را تسخیر کردن؟ گفت:فقط این را میدانم تا انقلاب کردید,رفتید زهر چشمی از آمریکا بگیرید. گفتم:نه این طور نبوده با تمام عصبانیت ما نسبت به آمریکا,اما سفارتشان لانه فساد برای انقلاب اسلامی شده بود, به این خاطر بوده تسخیر آن لانه فساد. 📢ادامه ادله...... 👇👇👇👇👇👇👇👇 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
⭕ چرا لانه جاسوسی تسخیر شد؟ 🔻 با تسخیر لانه جاسوسی (سفارت) آمریکا در 13 آبان 1358 انقلاب دوم در ایران رقم خورد. با این همه جریان غربگرا همواره به دنبال شبهه‌افکنی درباره این رخداد سیاسی مهم است. 🔻 دلایل تسخیر لانه جاسوسی آمریکا 1⃣طراحی و هدایت چندین کودتا در ایران 2⃣طرح تجزیه ایران توسط جریان‌های وابسته 3⃣تامین مالی و تسلیحاتی گروه‌های ضدانقلاب 4⃣اعلام پذیرش شاه مخلوع برای اقامت در آمریکا 5⃣تلاش برای انحرافِ انقلاب توسط جریان سازش 6⃣ناامن سازی ایران توسط گروه‌های ضدانقلاب 7⃣ترغیب رژیم صدام برای حمله نظامی به ایران 🔻نقش آفرینی سفارت آمریکا و دیپلمات‌های آن در موارد فوق‌الذکر، در اسناد لانه‌ جاسوسی، اعترافات کودتاچیان و همچنین خاطرات برخی از مقام‌های آمریکایی مورد تاکید قرار گرفته است. به عبارت دیگر سفارتخانه‌ آمریکا مرکز هدایت و اقدام‌ برای براندازی انقلاب اسلامی بود. ✍ دکتر سراج 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh 🔜
شماره:23 صبح جمعه رفتیم کنار طبیعت سرسبز کنار کوه پایه,مردم هم حضور داشتن و هر خانواده ایی برای خودزیر اندازی انداخته بود و از طبیعت لذت می برد. در میان مردم خانواده شلوغی حضور داشت, آسایش را با صدای نا هنجار ضبط ماشین خود از بین برده بودند. یکی از دختران آن خانواده شلوغ بلند شد و شروع کرد به رقصیدن در ملاعام و خانواده آنها که باچند ماشین آمده بودن شروع به تشویق آن دختر کردن. ما خیلی ناراحت شدیم ,در این وسط یکی از مردم بلند شد وبا صدای بلند گفت:چه خبرتون؟آسایش طبیعت که از ما گرفتید, شرع را مراعات که نمیکنید و از خدا هم نمی ترسید و بی حیایی هم میکنید. یکی از اعضای غول تشر خانواده شلوغ بلند شد وبا تکبر گفت:اگر ناراحتی از اینجا برو ,ما راحتیم,این آخری هم که گفتی شرع را با خودت ببر. معترض گفت:عجب آدمهای پیدا میشوند,دم از تمدن می زنند حاضر نیستند آزادی وحقوق دیگران را رعایت کنند. غول تشر گفت:برو کنار تا باد بیاد. معترض گفت:دین دار نیستی,لااقل مرد باش. غول تشر گفت:چی به من میگی نامرد؟ وناله سر داد وآمد به طرف معترض, یقه اش را گرفت. معترض گفت:یقه را رها کن. غول تشر گفت:دوباره حرفت را تکرار کن تا مثل میخ به زمین بکوبونمت. مردم وحشت کرده بودن و ما هم به پلیس زنگ زدیم. معترض گفت:مردی به سبیل کلفت و ناله شیر کش نیست,بلکه به آزادمنشی و حق مداری است. غول تشر که حرف حالیش نمی شد,فریادی کشید تا معترض را بر زمین بکوبد,قضیه برعکس شد,غول تشر با خاک یکی شد. معترض گفت:خودت خواستی هر چه زور بزنی سختر بر تو می گذرد من استاد جودو هستم. از خانواده شلوغ چند مرد برای جدایی آمدن وسر وصدا با معترض. مردم هم به طرفداری معترض در آمدن. در این میان یک روشن فکر نما آمد مردم را نهیب زد و گفت:مردم مگر شما قرآن را قبول ندارید؟ همه گفتن:بله. او گفت:قرآن در آیت الکرسی که خیلی از شما ها حفظتان است فرموده:لا اکراه فی الدین. وگفت:در مورد موسیقی با صدای بلند با شما موافقم , اما با موضوع رقص مخالف نظر معترضم, بیخود شرع تراشی میکند,قرآن مخالف نیست اما این شخص مخالف است. زیرا هر کس می تواند در دین خود آزاد باشدهمانطور ذبح پیش هر گروهی یک طوری است ویکی نیست , یکی با بسم الله ذبح میکند ودیگری بدون بسم الله. این خانواده رقص دوست دارند اما او نه,اکراهی نیست واجباری نیست و اون مرد میخواهد اجبار کند اما در دین خیر. استاد دانشگاه که با ما به گردش آمده بود با صدای بلند گفت:چرا سفسطه ومغالطه میکنی ومردم را به اشتباه می اندازی. روشن فکر نما گفت:چه سفسطه ایی؟ استاد گفت: اولا:چرا جایگاه آیه درست قرار نمی دهید ,این آیه خطاب به نفس عقیده مسلمان نمیکند چون قبلا این عقیده را مسلمان پذیرفته, پس اشاره به دیگر ادیان میکند که اسلام را هنوز قبول نکرده اند. و به مسلمانان میفرماید: غیر مسلمان را نمیشود به زور مسلمان کرد. اما باید غیر مسلمانان باید مراعات قوانین جامعه اسلامی را کنند. دوما:اکراه در دین وجود دارد,اگر نبود چرا قصاص ومحاکمه در دین, خدا قرار داده؟ سوما:عقیده با احکام فرق میکند چون عقیده در نیت است و احکام در عمل, اما عقیده شخص تا بروز نکند اگر نامناسب باشد به خودش ضربه می زند,اما کار این شخص از عقیده خارج شده و به عمل رسید و آنچه به عمل رسیده اگرخلاف باشد, شارع کسی را که عملکرد اشتباهی داشته باشد توبیخ میکند,تا دیگر آزادی دیگران را در دنیا و آخرت ضایع نکند. این رقص هم خلاف است از نظر اسلام وجامعه اسلامی و قوانین آن. روشن فکر نما از درون مردم خارج شد. 📢ادامه ادله...... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
؟ پرسش پيرامون آيه شريفه « لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ... بازدید : 938 منبع: سوال پيرامون آيه شريفه « لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ » (بقره/256) توضيحاتي را بيان فرماييد؟ پاسخ خداوند متعال در آيه 256 بقره مي فرمايد: لا اِكْراه فِي الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي فَمَنْ يَكْفُر بِالطاّغُوتِ وَ يُؤمِنْ بِاللهِ فَقَدْ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي لا انفِصام لَها وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ». در قبول دين، اكراهي نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافي، روشن شده است. بنابراين، كسي كه به طاغوت (بت و شيطان، و هر موجود طغيان گر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمي چنگ زده است كه گسستن براي آن نيست و خداوند، شنوا و داناست. در اين آيه «اكراه» به معني وادار كردن انسان بر كاري كه ناپسند مي شمارد و مورد رضايتش نيست.[1] «رشد» از نظر لغت عبارت است از «راه يابي و رسيدن به واقع» در برابر «غي» كه به معني انحراف پيدا كردن از حقيقت و دور شدن از واقع است.[2] مفاد اين قسمت از آيه شريفه اين است كه اكراه و اجباري در دين نيست و امور مذهب بر قدرت و اختيار مبتني است نه بر اجبار، مانند آيه شريفه: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لاَمَنَ مَنْ فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النّاسَ حتّي يَكُونُوا مُؤمِنينَ»[3] (و اگر پروردگار تو مي خواست، تمام كساني كه روي زمين هستند، همگي (به اجبار) ايمان مي آورند، آيا تو مي خواهي مردم را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟ (ايمان اجباري چه سودي دارد؟!) از آن جا كه دين و مذهب با روح و فكر مردم سر و كار دارد و اساس و شالوده آن بر اساس ايمان و يقين استوار است خواه و ناخواه راهي جز منطق و استدلال نمي تواند داشته باشد. ولي همان طور كه از شأن نزول آيه[4]استفاده مي شود بعضي از افراد از پيغمبر(صلي الله عليه وآله) مي خواسته اند كه او همچون حكام جبّار با زور اقدام به تغيير عقيده مردم كند. آيه فوق صريحاً به آن ها پاسخ گفت كه دين و آئين چيزي نيست كه با اكراه و اجبار تبليغ گردد. جمله «قد تبين الرشد من الغي» تعليل براي «لا اكراه في الدين» است كه چرا در دين اكراه نيست؟ كه حاصل تعليل اين است كه دين حقائقش روشن، و راهش با بيانات الهيه واضح است و هم چنين سنّت نبويّه آن بيانات را روشن تر كرده، پس رشد و غي، و صلاح و انحراف آن روشن شده كه رشد در پيروي دين (كه مايه نجات انسان هاست) و غي در ترك دين و روگرداني از آن است، بنابراين ديگر علت ندارد كه كسي را بر دين اكراه كنند.[5] پس راه راست از بيراهه آشكار شده و ديگر نيازي به تحميل و اجبار در پذيرش دين نيست. افزون بر اين كه دين و ايمان قلبي چيزي نيست كه بتوان با زور و اكراه بر كسي تحميل كرد و مسلمانان با اين اصل قرآني با آن همه پيشروي و فتوحاتي كه داشتند، دينشان را بر غير مسلمانان تحميل نكردند و همين امر مهم ترين رمز موفقيت آنان بود.[6] لذا آيه شريفه پاسخ مناسبي است به آن ها كه تصور مي كنند اسلام در بعضي از موارد جنبه تحميلي و اجباري داشته و با زور شمشير و قدرت نظامي پيش رفته است. در جمله «لا اكراه في الدين» دين اجباري نفي شده است. چون دين از يك سلسله معارف علمي كه معارف عملي به دنبال دارد و جامع همه آن معارف يك كلمه است و آن عبارت است از اعتقادات و اعتقاد و ايمان از امور قلبي است و اكراه و اجبار در آن حكومت ندارد، چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهري است كه عبارت است از حركاتي مادي و بدني، و در جمله «لا اكراه في الدين» دو احتمال است. الف) قضيه خبري مي باشد و بخواهد از حال تكوين خبر دهد، و بفرمايد خدا در دين اكراه قرار نداده، نتيجه اش اين حكم شرعي مي شود كه حكم خدا درباره ي دين اين است كه اكراه بر دين و اعتقاد نباشد. ب) اگر قضيه اي باشد انشائي و بخواهد بفرمايد كه نبايد مردم را بر اعتقاد و ايمان مجبور كنيد در اين صورت هم نهي نامبرده متكي بر يك حقيقت تكويني است كه بيان گرديد.[7] (يعني ايمان و اعتقاد از امور قلبي است و اكراه بردار نيست.) «فَمَنْ يَكْفُرْ بالطاغوت و يُؤمن بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُروَةِ الْوُثْقي لاَانْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمْ» «طاغوت» در اصل از ماده طغيان به معني تعدّي و تجاوز از حدّ و مرز است.[8] «عروه» دستگيره ـ دستاويز[9] «انفصام» قطع شدن.[10] 📢ادامه دارد.. 🌐منبع: مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📢ادامه قبل..... در اين جمله قرآن مي گويد: «هر كس به «طاغوت» كافر شود و از آن روي گرداند و به خدا ايمان آورد به دستگيره ي محكمي دست زده است كه هرگز گسسته نمي شود. منظور از طاغوت در آيه شريفه و تمسک به عروه الوثقي چيست؟ در اين كه منظور از «طاغوت» در آيه چيست؟ مفسران سخنان بسياري گفته اند بعضي آن را به معني بت و بعضي به معني شيطان و بعضي به معني كاهنان و بعضي به معني ساحران تفسير كرده اند.[11] ولي چنين به نظر مي رسد كه منظور همه آن ها بلكه وسيع تر از آن ها بوده باشد، يعني همان مفهوم عامي كه از كلمه طاغوت استفاده مي شود كه هر موجود طغيان گر و هر آئين و مسير انحرافي و نادرست را در برمي گيرد. آيه در حقيقت دليلي است براي جمله هاي سابق كه در دين و مذهب نيازي به اكراه نيست، زيرا دين دعوت به سوي خدا كه منبع هر خير و بركت و هر سعادتي است مي كند. در حالي كه ديگران دعوت به سوي ويرانگري و انحراف و فساد مي نمايند و به هر حال دست زدن به دامن ايمان به خدا همانند دست زدن به يك دستگيره محكم نجات است كه هرگز امكان گسستن ندارد.[12] آن گاه به دنبالش مي فرمايد: «خدا شنوا و داناست» تا به اين حقيقت اشاره كند كه كفر و ايمان تظاهر بردار نيست و امر قلبي و دروني است زيرا; خداوند سخنان همه را اعم از آنچه آشكارا و يا در خفاء مي گويند مي شنود و از ضمائر مردم آگاه است.[13] نيز به گفته برخي احاديث يكي از مصاديق تمسك به «عروة الوثقي، و ريسمان محكم الهي، اتصال با اولياء خدا و امامان اهل بيت(عليهم السلام) است. رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) به علي(عليه السلام) فرمود: «انت العروة الوثقي»،[14] لذا از آيه شريفه مي توان چند نکته را برداشت کرد: الف) هر كس كه برهان و منطق دارد، نيازي به اكراه و اجبار ندارد. ب) راه حق از باطل جد است، تا حجت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حق، با عقل و بيان و معجزات انبياء است. ج) تكيه به طاغوت ها و هر آنچه غيرخداي است، گسستني و از بين رفتني است. تنها رشته اي كه گسسته نمي گردد. ايمان به خداست. د) تا طاغوت ها محو نشوند، توحيد جلوه نمي كند. اوّل كفر به طاغوت بعد ايمان به خدا. هـ) محكم بودن ريسمان كافي نيست. محكم گرفتن هم شرط است.[15] مراد از آزادي ايمان و عقيده در دين اسلام چيست؟ از نظرگاه اسلامي، ديني مقبول و پذيرفته است كه از روي رغبت و دانايي و شناخت پذيرفته شده باشد نه از روي اجبار و اكراه. و خداوند متعال هيچ گونه اكراه و اجباري را در پذيرش دين به رسميت نمي شناسد و براي چنين پذيرشي اهميّت و ارزشي قائل نيست. و انسان ها در انتخاب دين و آئين آزادند و در قرآن كريم با جمله «لا اكراه في الدين» براين حقيقت تأكيد مي گذارد. شاهد ديگري كه گواه اختيار و انتخاب بشر در دين است، اين آيه شريفه است: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ َربِّكُمْ فَمَنْ شآءَ فَلْيُؤمِن و من شآءَ فَلْيَكْفُر...»[16] بگو: اين حق است از سوي پروردگارتان! هر كس مي خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود) و هر كس مي خواهد كافر گردد. اسلام با آن همه دلائل روشن و استدلال هاي منطقي و معجزه هاي آشكار نيازي به اجبار و تحميل در پذيريش ندارد افزون بر اين اصولا دين از يك سلسله اعتقادات قلبي ريشه و مايه مي گيرد و نمي تواند تحميلي باشد و ايمان قلبي هرگز با اجبار پيدا نمي شود، بلكه با برهان، اخلاق و موعظه مي توان در دل ها نفوذ كرد. ولي اين آزادي در عقيده و ايمان به آن معنا نيست كه هر كس در عمل بتواند هر منكري را انجام دهد و بگويد من آزادم و كسي حق ندارد مرا از راهي كه انتخاب كرده ام باز دارد. بت شكني ها، جنگ ها، نهي از منكرها، تبعيدها و حبس ها نشانه آن است كه اگر چه انسان قلباً اعتقادي ندارد، ولي حق ندارد موجب انحراف جامعه باشد. در اينجا لازم است به نكته ديگري اشاره نمائيم كه تشريع جهاد و فرمان آن در اسلام نه براي تحميل دين، بلكه براي رفع فتنه و فساد است «وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ الناسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَفَسَدَتِ الأَرضُ...»[17] (و اگر خداوند، بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نمي كرد، زمين را فساد فرا مي گرفت.) به اين نتيجه مي رسيم كه جهاد و مبارزه در اسلام براي تحميل دين نبوده است و اشخاصي که از اين روزنه اسلام را دين شمشير زور معرفي كرده اند، به بي راهه رفته اند، زيرا در تاريخ اسلام كراراً ديده مي شود كه مسلمانان هنگامي كه شهرهائي را فتح مي كردند پيروان مذهب ديگر را همانند مسلمانها آزادي مي دادند. در كتاب «تمدن اسلام و عرب» مي خوانيم: «رفتار مسلمانان با جمعيتهاي ديگر بقدري ملايم بود كه رؤساي مذهبي آنان اجازه داشتند براي خود مجالس مذهبي تشكيل دهند.» و در پاره اي از تواريخ نقل شده كه جمعي از مسيحيان كه براي گزارش ها و تحقيقاتي خدمت پيامبر رسيده بودند مراسم نيايش مذهبي خود را آزادانه در مسجد پيامبر در مدينه انجام دادند.[18] 📢ادامه دارد... 🌐منبع: مرکز مطالعات و...
📢ادامه قبل..... در پايان، ذکر نکاتي به اختصار لازم است: 1. چنانكه قبلا در تفسير آيه شريفه «لا اكره في الدين»گذشت مراد از اين كه در دين اجبار و اكراه نيست اين است كه دين عبارت است از اعتقاد و عمل، و اعتقاد و ايمان از امور قلبي است كه اكراه بردارنيست و آيه شريفه خبر از حال تكوين مي دهد كه دين اكراه بردار نيست به اين معني كه اشخاصي كه مسلمان نيستند و صاحبان اديان ديگري هستند، مانند اهل كتاب، اين ها را نمي شود به پذيرش دين اسلام اكراه و اجبار كرد، به بيان ديگر اسلام با دعوت و تبليغ مستمر آن ها را دعوت به اسلام مي نمايد، اگر نپذيرفتند ه يچ گاه اسلام متعرض آن ها نمي شود كه با زور آئين اسلام را بپذيرند. ولي در مورد كساني كه اسلام را پذيرا شوند سپس عدول كنند (مرتد فطري) فوق العاد سخت گير است، زيرا اين عمل موجب تزلزل جامعه اسلامي مي گردد و يك نوع قيام بر ضدّ رژيم و حكومت اسلامي محسوب مي شود و غالباً دليل به سوء نيّت است، و سبب مي شود كه اسرار جامعه اسلامي بدست دشمنان اسلام افتد. و اگر کسي شبهاتي در دين اسلام دارد بايد از اهل نظر و علماي اسلام سؤال كند تا برطرف شود و راه آن عدول و برگشت نيست. و چنانچه محتواي اسلام را تشخيص داده و به حقانيّت اسلام پي برده است و باز هم مرتد شود. چنين كسي مرتكب خيانت و توطئه عليه اسلام شده است و مستحقق چنين مجازاتي است و شبيه اين قانون در بسياري از كشورهاي شرق و غرب با تفاوت هايي وجود دارد. البته توجه به اين نكته ضروري است كه اين احكامي كه در فقه اسلامي براي مرتد فطري از قبيل اعدام و جدائي همسر و... مقرر گرديده است براي كسي است كه ارتدادش را ظاهر كند و علني كند و يا به تبليغ آن پردازد و مربوط به كسي كه اعتقادي در درون دارد و در مقام اظهار آن بر نيامده است نمي باشد.[19] 2. آيه «لاكراه في الدين» با تشريع جهاد ابتدايي تنافي ندارد که کسي بگويد از يك طرف آيه شريفه مي فرمايد اجباري در دين نيست و از طرف ديگر به آيات و روايات متعددي بر مي خوريم كه مربوط به جهاد ابتدايي است كه با مشركان و كافران جهاد كنيد، زيرا كه خداوند دستورها و برنامه هايي براي سعادت و آزادي و تكامل انسان ها طرح كرده است و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند. حال اگر فرد يا جمعيتي ابلاغ اين فرمان ها را مزاحم منافع پست خود بينند، و بر سر راه دعوت انبياء موانعي ايجاد نمايند، آن ها حق دارند نخست از طرق مسالمت آميز، و اگر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه خود بردارند، و آزادي تبليغ را براي خود كسب كنند. و اين حق مردم است كه بتوانند نداي مناديان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آزاد باشند. حال اگر كساني بخواهند آن ها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداي مناديان راه خدا به گوش جان آن ها برسد. طرفداران اين برنامه ها حق دارند براي فراهم ساختن اين آزادي از هر وسيله اي استفاده كنند و از اينجا ضرورت «جهادهاي ابتدائي» در اسلام روشن مي گردد.[20] پس جنگ با مشركين نه به خاطر اين است كه توحيد و دين را به آن ها تحميل بكنيم، زيرا دين با زور قابل ترويج نيست و اين مفاد آيه شريفه «لا اكره في الدين»است، بلكه جنگ با مشركين و كفار حتي در صورت ابتدائي آن به خاطر رفع موانع تبليغ دين و هم چنين ريشه كن كردن فساد و شرك است.[21] وقتي از اين دريچه به جهاد ابتدائي بنگريم تفاوتي را ميان آيه «لا اكره في الدين»و جهاد ابتدائي مشاهده نمي كنيم. 3. ارتباط آيه «لا اكراه في الدين» با آيه «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرِ الأِسْلام ديناً فَلَنْ يقبَلْ مِنْهُ و َهُوَ فِي الآخرة من الخاسرين» كسي كه غير از اسلام آئيني براي خود انتخاب از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است. آل عمران و هم چنين با آيه شريفه 19، آل عمران «ان الدين عنداللّه الاسلام...» (دين در نزد خدا اسلام است). مراد از اسلام در آيه شريفه تسليم در مقابل خدا است. و مفاد آيه اين است كه آئين حقيقي در پيشگاه خدا همان تسليم در برابر فرمان او است و در واقع روح دين در همه زمان ها، چيزي جز تسليم در برابر حقيقت نبوده است منتهي از آن جا كه آئين پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) عالي ترين نمونه آن بوده است نام «اسلام» براي آن انتخاب شده است.[22] پس حاق تمام اديان همان روح تسليم در برابر فرامين الهي است و شرايع از نظر حقيقت چيزي جز همان امر واحد نيست منتهي اختلافي كه در شريعت هاست از نظر كمال و نقص است. يعني هر شريعتي نسبت به شريعت قبل از خود از تكامل بيشتري برخوردار است ولي جامعي كه در همه آن ها هست عبارت است از تسليم شدن به خدا در انجام شرايعش و اطاعت او در آنچه كه در هر عصري با زبان پيامبرش از بندگانش مي خواهد[23] 📢ادامه دارد... 🌐منبع: مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📢ادامه قبل..... و چون پيامبر اسلام خاتم الانبياء است و دين او كامل ترين دين است عمل به شرايع ديگر نسخ مي شود و تنها بايد به شريعت نبويّه حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) تمسك جست تا به سعادت ابدي برسد آيه «لا اكراه في الدين» در حوزه تكويني است كه پيامبران نمي توانند با زور آن ها را تسليم نمايند و اما اين كه اگر ديني غير از اسلام بپذيرن و قبول نمايند، مربوط به فرمان تشريعي الهي است و در حيطه حوزه تشريع است آيه «لا اكراه في الدين» مي فرمايد مردم را به دين با اكراه و اجبار و ادار مكنيد ولي آيه ي 85، آل عمران و 19 آل عمران مي فرمايد: «درست است كه تسليم در برابر حق، جنبه اختياري دارد اما بدان كه اگر مي خواهي سعاتمند بشوي بايد اسلام را بپذيري و اختيار در اين دنيا هست.» و معني اين كه در دين اكره نيست اين نيست كه هر كس هم هر آئيني و ديني را انتخاب كرد در آخرت هم سعاتمند باشد. بلكه مي فرمايد: تو در دنيا اختيار داري و با زور كسي نمي تواند ترا به آئيني وادار كند اما اين وظيفه اسلام است كه دين كامل را كه ضامن سعادت بشر است معرفي كند و به تبليغ آن بپردازد و بگويد كه اگر كسي غير از اسلام آئيني براي خود برگزيند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. اكبر هاشمي رفسنجاني، تفسير راهنما، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1376، ج 2، ص 212. 2. عبدالكريم بي آزار شيرازي، ترجمه آوايي، تفسير پيوسته و تأويل قرآن به قرآن ناطق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ج 3، ص 291. 3. علي مراد فراشبندي، محمد(ص) پيامبر شمشير نيست، تهران، انتشارات اسلامي، 1358، ص 154. 4. مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1366، ص 87. 5. مرتضي مطهري، جهاد، قم، دفتر انتشارات اسلامي. 6. قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، موسسه در راه حق، ج2. 7. آيه الله ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج2. پي نوشت ها: [1]. الراغب الاصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، ذوالقربي، 1416 هـ ق، ص 708. [2]. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 2، ص 204. [3]. يونس/ 99. [4]. در شأن نزول آيه آمده است: مردي بنام «حصين» دو پسر داشت كه به آئين مسيحيت وارد شده بودند و او از اين جريان سخت ناراحت شد و جريان را به اطلاع پيامبر(صلي الله عليه وآله) رسانيد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال كرد آيا مي توانم آنان را با اجبار به مذهب خويش بازگردانم؟ آيه فوق نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه در گرايش به مذهب اجبار و اكراهي نيست. طبرسي، مجمع البيان، ج 1، ص 363 و نيز تفسير نمونه، ج 2، ص 204. [5]. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 2، ص 343. [6]. عبدالكريم، بي آزار شيرازي، تفسير پيوسته و تاويل قرآن به قرآن ناطق، ترجمه آوايي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ج 3، ص 291. [7]. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 2، ص 342. [8]. قرشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1361، ج 4، ص 223؛ و زمخشري، تفسير كشاف، ج 4، ص 120. [9]. قرشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 336. [10]. همان، ج 5، ص 181. [11]. طبرسي، مجمع البيان، ج 1، ص 364؛ و فيض کاشاني، ملا محسن، تفسير صافي، ص 74، چاپ رحلي. [12]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 2، ص 208. [13]. همان. [14]. قرائتي، محسن، تفسير نور، ناشر: مؤسسه در راه حق، چاپ دوّم، 1376، ج 1، ص 517. [15]. همان. [16]. كهف/ 29. [17]. بقره/ 251. [18]. تفسير نمونه، ج 2، ص 106. [19]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 11، ص 426، همراه با تلخيص و اضافات. [20]. همان، ج 2، ص 15. [21]. ـ مطهري، مرتضي، جهاد، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، ص 49. [22]. تفسير نمونه، همان، ج 2، ص 349. [23]. طباطبائي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات دارالعلم، ج 5، ص 238. 🌐منبع: مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
شماره:24 صبح زود برای خرید نان از خانه زدم بیرون,در کنار پارکی میگذشتم که تمام مردم در حال ورزش بودن,در گوشه ایی هم از پارک صدای خانم ها می آمد که در حال نرمش بودن, اما پشت دیوار درختی بودن. دراین مسیر چند جوان هم داشتن از این مسیر میگذشتن که یک خانم چادری از محل پنهان ومحصور در آمد. روی نیمکت پارک نشست انگار منتظر کسی بود تا بیرون بیاید. یکی از جوانان برای تمسخر وتحقیر آن خانم چادری گفت:میگن نماز با لباس سیاه مکروهه و میگن غرب لباس سیاه بین جوانان آورد که افسرده اشان کند,حالا بعضی ها تا کل جامعه را افسرده نکنند دست از سیاه پوشی بر نمیدارند. حالا این را هم بدونید امام علی هم فرموده :زن گله,من تا حالا گل سیاه ندیدم, همه گل ها رنگی اند وخوشگلند. خانم چادری گفت:هر نظر دهنده ای باید متخصص باشد و درغیر این صورت به اشتباه نظر می دهد,دینم این رنگ را درنماز جایز ندونسته نه در چادر و این رنگ سیاه دور کننده چشمان بعضی ها ازمن است. وهر گلی وهر جواهری صاحبی دارد وبرای صاحبش نمایان است و دیگران حقی برای آن ندارند, چون احتمال وجود دزدانی برای این گل وگوهر نقشه بکشند.یا یتمانی برای آن حسرت بخورند. دزدان هوس رانانند ویتیمان مجردینی که امکان ازدواج ندارند. چرا با تعقل و خویشتن داری جلوی این ضرر را با چادر نگیرم,عقل وشرع این را تایید میکند. خانم چادری سر خم کرد ورفت درون حصار. جوانان انگشت به دهان مانده بودن, ویکی از جوانان گفت:تا حالا با این دید زیبا به چادر و پوشش نگاه نکرده بودم. 📢ادامه ادله...... ؟ 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📌 ؟!🤔 ♨️ یکی از هجوم ها برعلیه حجاب برتر که رنگ دینی داردآنست که می گویند: در اسلام لباس مشکی کراهت دارد،در نتیجه چادر مشکی هم کراهت دارد.😐 توجه به این نکته مهم ضروریست که هر انسان عاقلی قبول دارد اظهار نظر در مورد هر علم وحرفه وکاری باید از سوی متخصص آن فن ورشته باشد✋ در مسائل اسلام با آن همه وسعت وابعاد مختلف نیز باید به نظر مراجع عظیم الشان که متخصصان ودین شناسان واقعی هستند مراجعه نمود. 🔹🔶🔷🔸 🔰 مقام معظم در این مورد می فرماید: "اظهار نظر در مسائل دینی واحکام شرعی برکسانی که صاحب نظر نیستند جایز نیست وبرمومنین واجب است در تمام احکام دینی به مراجع بزرگوار تقلید واسلام شناسان مورد وثوق واعتماد مراجعه نمایند" 🔹🔶🔷🔸 1) (ع)فرمودند: پوشیدن لباس سیاه دارد مگر در سه چیز که عبارتند از : کفش،عمامه وکساء(کساء به لباس بزرگ مثل عباء وچادر وامثال آن گویند)(وسائل الشیعه،ج3 ص279) 🔹🔶🔷🔸 🔴 نظر در مورد چادر مشکی : عده ای همراه باتبلیغات فرهنگی دشمن در روزنامه ها وسخنرانی هایشان میگویند:چادر مشکی برای بانوان مکروه است وباید پوشش جدید مانتو وکت ودامن با رنگ های متنوع جایگزین چادر مشکی شود. آیا چنین حرف واقدامی صحیح است یا نه؟ خواهشمند است نظر شریفتان را مرقوم فرمائید. 🔹🔶🔷🔸 🔰مقام معظم (مدظله العالی): این صحبت صحیح نیست وبهترین حجاب پوشیدن چادر است و چادر سیاه هم بی اشکال است. 🔹🔶🔷🔸 🔰آیت الله العظمی : چادر مشکی بهترین نوع حجاب است وپوشیدن لباس هائی که جلب توجه کند حرام است. 🔹🔶🔷🔸 🔰آیت الله العظمی : زن باید بدن خود را – درغیر وجه وکفین – از نامحرم بپوشاند ولباسی که زینت حساب میشود باید آنراهم بپوشاند وباچادر بهتر می تواند بدن وزینت را بپوشاند وچادر سیاه مثل عبای سیاه کراهت ندارد. 🔹🔶🔷🔸 🔰حضرت آیت الله : باتوجه به این که درحال حاضر رنگ مشکی برای حفظ پوشش زنان بهتر است کراهت آن ثابت نیست. 🔹🔶🔷🔸 🔰حضرت آیت الله : چادر مشکی برای خانم یک سنت شرعی وملی است وانگهی باید در حفظ آن کوشا باشیم واگر این گونه حرف ها درست بود،علما وبزرگان ومراجع تقلید و حضرت امام ومقام معظم رهبری بهتر از دیگران می دانستند.مقید بودن خانم های آنان به چادر مشکی یک امر ضروریست. 🔹🔶🔷🔸 🔰حضرت آیت الله العظمی نظریه مذکور صحیح نیست ومفاسد بسیار دارد.متاسفانه در این زمان عده ای اصرار بر آشکار شدن مفاتن زن وخروج او از ستر وعفاف که حافظ شخصیت وارزش ومتانت اوست مع الاسف می خواهند این امر را اسلامی جلوه دهند درحالیکه بر خلاف اسلام است. 🌸🍃🌸🍃 ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🔰 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
پاسخ آیت‌الله مکارم شیرازی به 40 پرسش درباره حجاب ١.فلسفه حجاب بانوان چیست؟ آیا حجاب با آزادی زنان در جامعه منافات ندارد؟ ٢.آیا حجاب از ضروریات دین است؟  ٣.حجاب از نظر اسلام چیست؟ و......... https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/92041710712/ دین کده @din20m
صحت یا عدم صحت تمثیل عیسی به دین خود وموسی به دین خود
شماره:25 با دوستان دانشگاه رفتیم به سینما برای دیدن فیلم مجیدمجیدی ,محمدرسول الله. عجب فیلمی بود, به زندگی کودکی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله پرداخته بود. بعد از فیلم با بچه های دانشگاه راهی یکی از خوابگاههای یکی از بچه ها شدیم. یکی از بچه ها گفت:هم اتاقی تازه من حرفهای نامربوطی می زند. گفتم:چه اتفاقی افتاده که بین شما هم اتاقی ها اختلافی افتاده که حرفهای نامربوط به شما زده؟ شروع کرد به تعریف کردن قضیه اتفاق افتاده بین خودش و هم اتاقی اش: او گفت:روزی داشتم قرآن سوره کافرون را میخواندم. هم اتاقی ام گفت:تا حالا فکر کرده ای سوره کافرون,ضرب المثل عیسی به دین خود و موسی به دین خود را تایید میکند. من به او گفتم:چطور و با چه آیه ایی به این نتیجه رسیده ایی؟ هم اتاقی ام گفت:در تعجبم که قرآن میخوانی وبه ترجمه آن توجه نمیکنی!مگر آیه آخر سوره را که فرموده دین شما برای خودتان,و دین من برای خودم نخوانده ایی. پس پیامبر مشرکان را رها کرده به دین خودشان و دینشان را تأیید کرده، پس به طریق اولی دین موسی و عیسی بودن می‌شود باشد، وتمثیل کسی راهش غیر از دیگران است و قضیه دین نیست بدون اشکال است. من به او گفتم:چرا برای صحت گذاشتن یک تمثیل این قدر آسمان را به زمین ریسمان میکنی؟ هم اتاقی با تعجب به من گفت:این طور نیست، شما درقرآن توجه نمی‌کنید. من به اوگفتم: این توجه در قرآن نیست بلکه کج فهمی ازمعانی قرآن است. کی پیامبر دین و روش مشرکان راقبول کرد؟ اگرقبول کرده بود ازمکه بعداز فتح مکه بیرونشان نمیکرد. اگر قبول می‌کرد دیگر شرک مشرکان گناه بزرگی نمی بود. ودر قرآن دیگر خدا، آیه(لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ».[لقمان، ۱۳٫] نباید بیاورد. و در سوره حمدی که هر روز در نماز میخوانیم وخدا آن را شرط نماز می‌داند، خدا در آن اصرار دارد که فقط (ایاک نعبد)، ونه شرک. کجا می‌شود حرف شما را، و برداشت ناصحیح شما را در مورد سوره کافرون درست دانست؟ کمی شان نزول این آیات باتفاسیر بخوان تا دچار این فهم اشتباه از قرآن نشوی. خاطره اش تمام شد. گفتم:عجب استدلالی کردی. گفت:علتش عنایت خداست که درمسیر زندگی ما آدم های پاک سیرت قرار داده است. گفتم:اعتراضی به استدلال‌های شما نکرد؟ گفت:در برداشت، اعتراف به فهم کج کرد، امّا نسبت ماندن در دین موسی وعیسی و کار خلافی که کاری به تغییر دین نداشت، قانع نشد. من به او گفتم: همه پیامبران در یک راستا بودن، و هر دین جدیدی می‌رسید چون کاملتر بود ودین قبلیش تحریف شده بود، باید دین جدید پذیرفته می شد. دین اسلام هم چون دین کاملترین بود وبدون تحریف و عدم توانای دشمنانش بر تحریفش، پیامبری هم بر آن آمد، خاتم انبیاء بود: یعنی آخرین پیامبر وهمه پیروانان ادیان باید پیرو دین اسلام می‌شدند و ماندن به دین موسی وعیسی معنا نداشت. امّا کار خلاف را ، دین اسلام رها نکرده، بلکه امر به معروف ونهی از منکر قرار داده تا کار خلاف ازبین برود. امّا اوتعصب داشت و گفت نه به نظر من طوری دیگر است، شما فعلا سجاده ها را آب بکشید. من ناراحت شدم وبیرون شدم دیدم تا بچه قرارسینما گذاشتن من با آنها آمدم. . گفتم:عجب، حالا الحمدلله که چنین دوست روشن بینشی داریم. به در خوابگاه رسیدیم، در را زدیم هم اتاقیش در را باز کرد وسریع پرید، صورت دوستم را بوسید وشروع کرد معذرت خواهی کردن، وگفت:خدا تو را در مسیر زندگیم گذاشت تا راه کج فهمی که بعضی از هم اتاقی های قبلی ام به خورد من داده بودن ازبین ببری. بعد از اینکه از اینجا رفتی هنوز تعصب فهم داشتم، امّا به وجدان وعقلم رجوع کردم فهمیدم این تعصب فقط حماقت است. ما خیلی خوشحال شدیم که تعصب راه حقیقت را برای هم اتاقی مسدود نکرده بود. 📢ادامه ادله...... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
خاتمیت، از ریشه ختم است؛ خَتَم به معنای رسیدن به پایان چیزی و ختْم به معنای مهر زدن است.[۱] خاتم به معنای «ما یختم به؛ چیزی که با آن پایان داده می‌شود» است.[۲] درگذشته مُهر کردن نامه‌ها در پایان کار و با حکاکی روی انگشتر نیز انجام می‌شده، از این رو به انگشتر، خاتم گفته‌اند.[۳] البته برخی معتقدند که خاتِم به معنای پایان و خاتَم به معنای زینت انگشتری است.[۴] خاتم النببین یعنی کسی که نبوت با او پایان یافته است[۵]خاتمیت در اصطلاح به این معنا است که حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر الهی است و پس از او پیامبری نخواهد آمد[۶] و دین او(اسلام) خاتم الادیان است.[۷] از این رو پس از او دیگر، وحی‌ای که حکمی را تشریع کند یا حرامی را حلال و یا حلالی را حرام کند، نخواهد شد.[۸] ١. ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۴۵. ٢.ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۴۵. ٣.مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۸۰. ۴.طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ج۶، ص۵۴ ۵.مطهری، خاتمیت، ۱۳۸۰ش، ص۲۶. ۶.طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۳۲۵. ٧.مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۷۷. ٨.سبحانی، «خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم»، ص۵۹-۶۰. 🌐منبع:ویکی شیعه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📢آیاتی که بر خاتمیت پیامبر اسلام دلالت می‌کنند، عبارتند از: ✅یکی از آیاتی که به‌روشنی بر خاتمیت دلالت می‌کند، این آیة شریفه است که می‌فرماید: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ»؛ [١]  «محمد (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) پدر هیچ یک ازمردان شما نیست؛ بلکه فرستادة خدا و پایان بخش پیامبران است». که در قسمت دوم آیه، مسئلة نبوت پیامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) را مطرح کرده و او را به عنوان پایان بخش سلسلة پیامبران معرفی می‌نماید. در این قسمت از آیه نخست به مقام رسالت پیامبر اسلام (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) اشاره نموده پس از این از او به عنوان آخرین پیامبر الهی یاد شده است. و این بدان جهت است که نسبت میان نبوت و رسالت، از قبیل نسبت میان عام و خاص است، به این معنا که هر نبی‌ای رسول نیست، ولی هر رسولی نبی می‌باشد، و در نتیجه رسول خاص، و نبی عام است؛ زیرا مقام نبوت مربوط به دریافت خبرهای مهم آسمانی، و مقام رسالت مربوط به ابلاغ آن خبرها به مردم و کوشش در جهت تحقق یافتن آن‌ها در جامعة بشری است. در هر حال خواه مصداق نبی و رسول یکسان باشد یا متفاوت، از نظر مفهومی، نبوت اعم از رسالت است؛ یعنی نبوت بدون رسالت قابل فرض است؛ ولی رسالت بدون نبوت قابل فرض نیست؛ چراکه شخص نخست باید به مقام نبوت برسد و حقایق و معارف الهی را از طریق وحی دریافت کند، آن گاه به ابلاغ و اجرای آن‌ها مأموریت یابد. بدین جهت قرآن مجید به جای آن‌که پیامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) را آخرین رسول خدا معرفی کند، او را آخرین پیامبران الهی معرفی کرده است تا هم زمان دال بر خاتمیت رسالت و نبوت باشد. ⚠️بیان یک شبهه: از آن‌چه گفته شد، پاسخ شبهه‌ای که پیروان مسلک بهائیت مطرح کرده و گفته‌اند: «آیه یاد شده بر خاتمیت نبوت دلالت می‌کند، نه بر خاتمیت رسالت»، روشن می‌شود؛ چراکه آن‌ها به خاتمیت شریعت معتقد نیستند، و بهایی‌گری را شریعت جدیدی می‌دانند که توسط پیشوایان این مسلک از جانب خداوند آورده شده است. 🔔پاسخ به شبهه: پاسخ این است که برای آوردن شریعت آسمانی جدید، اول باید به مقام نبوت رسید آن گاه به مقام رسالت، یعنی نخست باید خبر برگزیده شدن به مقام نبوت را از طریق وحی دریافت کرد، آن گاه معارف و احکام الهی را از طریق وحی به دست آورد، و در مرتبة بعد از نبوت، به مقام رسالت و ابلاغ شریعت الهی به مردم و تلاش در جهت اجرای آن پرداخت. ✅آیاتی است که جهانی بودن پیامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) را بیان می‌کنند و در ضمن بر خاتمیت نبوت آن حضرت نیز دلالت دارند؛ زیرا الفاظی که در این آیات به کار رفته است، هم از نظر مکانی عمومیت و اطلاق دارد، و هم از نظر زمانی. عمومیت و اطلاق زمانی آن‌ها نیز، علنا بیانگر خاتمیت می‌باشد. اینک نمونه‌هایی از این آیات را یادآور می‌شویم: ـ «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»؛ [۲] «این قرآن بر من نازل شده است، تا به واسطة آن شما و هر کس را که قرآن به او برسد، انذار کنم». ـ «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً»؛ [۳] «و ما تو را نفرستادیم، مگر این‌که برای همه مردم بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده باشی». ـ «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ»؛ [۴] «ما تو را نفرستادیم، مگر این‌که مایة رحمت برای جهانیان باشی». ـ «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً»؛ [۵] «زوال‌ناپذیر و صاحب خیرات و نعمت‌های بسیار است خداوندی که فرقان (قرآن) را بر بندة خود فرو فرستاد تا مایة انذار جهانیان باشد». ـ «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ»؛ [۶] «رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است تا هدایتگر بشر باشد». و آیات دیگر از این قبیل که بر جهانی بودن رسالت پیامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) و شریعت اسلام، و در نتیجه خاتمیت بودن آن دلالت می‌کنند. [۷] 📚منابع: ١. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰. ۲. انعام/سوره۶، آیه۱۹. ۳. سبا/سوره۳۴، آیه۲۸. ۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷. ۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۱. ۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵. ۷. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۱۳۹ ۱۱۳. 🌐منبع:ویکی فقه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
احادیث مربوط به خاتمیت دین به واسطة شریعت اسلام ـ به ویژه در کتب حدیث شیعه ـ بسیار است. 📜 حدیث منزلت معروف‌ترین حدیث در این باره، حدیث منزلت است که از نظر سند قطعی، و از نظر دلالت بر خاتمیت نیز صراحت دارد. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در این حدیث نسبت علی (علیه‌السلام) به خود را از قبیل نسبت هارون به موسی (علیهماالسلام) دانسته است، و در ادامه می‌فرماید: «با این تفاوت که هارون پیامبر بود، ولی علی (علیه‌السلام) پیامبر نیست»؛ زیرا پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پیامبری برگزیده نخواهد شد؛ چنان‌که فرمود: «اَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَي اِلّا اَنَّهُ لَا نَبيَّ بَعْدِي». [۸] [۹] [۱۰] احادیث دیگری نیز از پیامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) دربارة خاتمیت نقل شده است که شمارة آن‌ها متجاوز از سی روایت است. [۱۱] 📜 حدیثی دیگر در احادیث نقل شده از دیگر ائمه اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز بر این‌که شریعت اسلام، آخرین شریعت الهی است، تصریح شده است؛ از جمله این حدیث شریف از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده است که فرمود: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اِلي يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ حَرامُهُ حَرامٌ اَبَداً اِلي يَوْمِ الْقِيَامَةِ، لَايَكُونُ غَيْرُهُ وَ لا يَجِيءُ غَيْرُهُ»؛ [۱۲] [۱۳] «حلال محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تا روز قیامت حلال، و حرام او تا روز قیامت و همواره حرام است، چیزی مغایر با آن نخواهد بود، و نخواهد آمد». روایات منقول از ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) در این باره، در حد تواتر است که ما به دلیل رعایت اختصار و نیز قطعی بودن این مسئله در میان مسلمانان، به نمونه‌های یادشده بسنده می‌کنیم. [۱۴] 📜🕌خاتمیت در نهج‌البلاغه در نهج‌البلاغه نیز مسئله خاتمیت به صورت مؤکد و مکرر بیان شده است. 📜خطبه اول حضرت علی (علیه‌السلام) در اولین خطبه چنین فرموده است: «بَعَثَ اللهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) لاِِنْجَازِ عِدَتِهِ، وَإِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ»؛ [۱۵] «خداوند حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را برای عملی ساختن وعدة خویش و به اتمام رساندن نبوت خویش برگزید». 📜 خطبه هشتاد و سوم و در خطبة ۸۳ نیز فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ، خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم): «إِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَلَيْسَ بِمَيِّت ...»؛ [۱۶] «ای مردم! این مطلب را از آخرین پیامبران دریافت کنید که کسانی از ما می‌میرند؛ ولی در حقیقت نمرده‌اند...». ٨. امام شریف‌الدین، مراجعات، مراجعه‌های ۲۸ و ۲۹. ۹. گنجی شافعی، حافظ ابوعبدالله، کفایة الطالب، ص۲۸۲. ۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۸۹ ۲۵۴. ۱۱. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۱۴۷ ۱۴۲. ۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۵۸. ۱۳. کتاب القرآن، باب ۱۷، حدیث ۱۹. ۱۴. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۱۶۷ ۱۴۸. ۱۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۵، خطبه ۱، ترجمه محمد دشتی. ۱۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۶۹، خطبه ۸۳، ترجمه محمد دشتی. 🌐منبع:ویکی فقه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
: در این تعریف («خاتم کسی است که همة مراتب کمال را طی کرده است.») فلسفه خاتمیت بیان شده است، و آن این است که دیگر مطلبی که بیان آن به وحی و الهام نیاز داشته باشد، باقی نمانده است، تا به آمدن پیامبر و شریعت دیگری نیاز باشد. این تعریف هم شامل معارف الهی می‌شود، و هم شامل مقررات اخلاقی ـ چه فردی و چه اجتماعی ـ و هم شامل احکام عملی. توحید و الهیات و معارف ربوبی مراتبی دارد، و همة این مراتب در قرآن بیان شده است. شاخص‌های اخلاقی بشر، یعنی رابطة انسان با خود و دیگران و کیفیت نظام دادن به غرایز وجودیش ـ که نام آن اخلاق است ـ به صورت عالی‌ترین نظام اخلاقی بیان شده است. اصول روابطی که انسان باید با اجتماع و سایر موجودات عالم داشته باشد، بیان شده است و دیگر چیزی که وظیفة وحی باشد و از طریق وحی باید به مردم ابلاغ شود، وجود ندارد. 🌟 علت جاودانگی دین اسلام سر این‌که اسلام یک دین زنده و جاودانه است، این است که تعالیم اسلام در هر مورد، تعالیمی است که نمی‌تواند جانشینی داشته باشد؛ زیرا اسلام در تعالیم خود هرگز دنبال هدف‌های جزئی و موقت برای بشر نرفته است تا وابسته به زمان و مکان خاص باشد. اهداف و اصولی که نظام توحیدی اسلام مطرح کرده است، به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارد، و اساساً فراتر از زمان و مکان است؛ به عنوان مثال این مطلب که حقیقت قابل پرستش، منحصر به خداوند است، مخصوص زمان و مکان ویژه‌ای نیست، و به قوم و فرقة خاصی اختصاص ندارد، این شعار توحیدی قرآن که به نفی هرگونه دخالت غیر خداوند در امر تدبیر مخلوقات دلالت دارد و می‌فرماید: «وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛ [١] «همیشه نو و زنده است، و هرگز کهنه و فرسوده نخواهد شد، در محدوده زمان و مکان خاصی نمی‌گنجد و تا قیام قیامت، در هر زمان و مکان و میان هر قوم و قبیله‌ای، دارای مفهوم و مصداق خاص خود است». 🌟 تعالیم اسلام دربارة معاد تعلیماتی نیز که اسلام دربارة معاد و معادشناسی دارد، همین‌گونه است. شعار قرآن این است که: ‌ای بشر! تو موجودی هستی که حقیقت و هویت تو به گونه‌ای است که به سوی خدا باز خواهی گشت، نه اعمال تو فانی خواهد شد و نه واقعیت و هستی تو. «وَ أنَّ إِلَي رَبِّكَ الْمُنْتَهي». [٢] «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». [٣] 🌟 دعوت به تفکر: اسلام، انسان‌ها را به تفکر در حقایق هستی دعوت می‌کند. این یکی از اصول اسلامی است که هرگز کهنه نخواهد شد و جای‌گزین ندارد. 🌟 اهمیت فراگیری علم اسلام، مردم را به علم و دانش دعوت می‌کند، و انسان را از ظن و گمان و پندار برحذر می‌دارد، و آن را ریشة خرافات می‌داند و می‌فرماید: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ». [۴] 🌟 عبادت دانستن کار و تلاش: کار و تلاش، از دیدگاه اسلام، عبادت است، و بی‌کاری و تنبلی و سربار دیگران بودن، مذموم و نارواست. این اصل به هیچ وجه قابل نسخ نیست. 🌟 اهمیت تعاون و اخوت: اصل تعاون و اخوت، از دیگر اصول اجتماعی اسلام، و اصلی است همیشگی و نسخ‌ناپذیر. اصول یادشده و دیگر اصول و قوانین اسلامی به گونه‌ای طراحی شده‌اند که به فرهنگ، قوم، زمان و مکان ویژه‌ای اختصاص ندارند؛ بلکه کلی، عام و همیشگی‌اند. [۵] ١. آل‌عمران/سوره۳، آیه۶۴. ٢. نجم/سوره۵۳، آیه۴۲. ٣. بقره/سوره۲، آیه۱۵۶. ۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۶. ۵. مطهری، شهید مرتضی، خاتمیت، ص۷۸، با تلخیص و اندکی تصرف در عبارات. منبع سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خاتمیت دین اسلام» 🌐منبع:ویکی فقه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m