#اکبرکاراته😂
#والیبالیستهای_حرفهای
داشتیم والیبال بازی میکردیم که چند تا ارتشی با یک جیپ آمدند داخل مقر. به بچهها که رسیدند آمدند پایین. اکبر کاراته دوید پیششان. یکی از ارتشیها پرسید: مسئول این بچههای والیبالیست کیه؟ اکبر کاراته گفت: منم. ارتشی گفت: میخوایم با شما مسابقه بدیم. اکبر کاراته گفت: باشه، اشکال نداره. همه دور ارتشیها و اکبر کاراته رو گرفته بودند. ارتشی گفت: کِی؟ اکبر کاراته گفت: جمعه ساعت پنج بعد از ظهر. ارتشیها که رفتند، صادقی گفت: تو غلط کردی که مسئول مایی! و از خنده ریسه رفت. اکبر کاراته گفت: مگه چیه! به من نمیاد مسئول شما والیبالیستای حرفهای باشم؟
عصر جمعه بود. ارتشیها یک طرف بودند و بچههای جهاد یک طرف. طرف جهادیها شیرتوشیر بود. بیستسی نفر داخل زمین بودند. هرکسی دلش میخواست، میزد زیر توپ. داور ارتشی بود. روکرد به اکبر کاراته و گفت: چرا شما اینجوری بازی میکنید؟ اکبر کاراته گفت: برادر، جنگه! تازه جر نزن. بلد نیستید بازی کنید به ما چه! اکبر بلبل زبانی میکرد و ارتشیا که فهمیده بودند ما اصلاً بازی بلد نیستیم، اکبر کاراته هم مسئولمان نیست و سر کارشون گذاشته، از خنده مرده بودند!!
والیبالیستهای حرفهای
(مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق)
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
@sangarsazanbisangar
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯