بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۸
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 در سال اول طلبگی همزمان مشغول خواندن فلسفه شدم. یک مؤسسه در قم پیدا کردم که حاضر شدند به من اجازه دهند که به صورت مستمع آزاد درس بدایة الحکمة ایشان را شرکت کنم. البته بعدا با من خیلی راه آمدند و آنجا رسمی نیز شدم ولی باز هم فقط دروس اصلی را شرکت میکردم و دروس جنبی را کلاس نمیرفتم. خدا خیرشان بدهد. خیلی همکاری کردند.
۵ روز در هفته، بعد از ظهرها، یک ساعت، کلاس میرفتم. من ۸ سال در آن مؤسسه ماندم و خرد خرد، فلسفه اسلامی را آموختم. سطح ۲ و سطح ۳ و سطح ۴ فلسفه را آنجا گذراندم.
به رفقا میگفتم که هدف از فلسفهخوانی دو چیز ممکن است باشد! گاهی افراد به انگیزه دایرهالمعارف اطلاعات فلسفی شدن فلسفه میخوانند. این کار را میتوان با سرعت بسیار بالا انجام داد و همین طور که خیلی از درسهای دیگر را فرد خودخوان و سریع میخواند، این هم همین قابلیت را دارد. اما گاهی هدف از فلسفه خواندن، فیلسوف و متفکری با دغدغههای فیلسوفانه شدن است. این هدف، کار فکری دراز مدت و خرد خرد میخواهد و من چون با این هدف فلسفه میخواندم، در این بخش چندان عجله نکردم. هر چند در مواقعی که نیاز بود، سالها صوت درس فلسفه اساتید را در مدتی کوتاه گوش میدادم.
به قول یکی از اساتید، فلسفه خواندن شبیه جدول پرکردن است. این طور نیست که از یک جا شروع کنی و تا آخر بروی. شبیه طی کردن جاده نیست. شبیه پر کردن جدول است. یک بار ستون سوم را پر میکنی و یک بار ردیف چهارم و از ترکیب پاسخها و آشکار شدن برخی از حرفها ردیف یا ستونی دیگر! بار اول باید یک دست سؤالات جدول را بخوانی و بعد آرام آرام پر کنی! شاید بهتر بود ایشان میگفتند: فلسفه خواندن شبیه جدول سه بعدی پرکردن است. فلسفه لایه دارد. همان جدول اولیه نیست. همان جدول را که پر میکنی، باز میفهمی که لایههای عمیقتری دارد که باید آنها نیز پر شود.
خلاصه هیچ گاه باور نمیکردم که علمی این قدر لایهدار باشد. فلسفه خیلی لایه دارد. هر چی جلو میرفتم، احساس میکردم که سالهای قبلی کلا نفهمیدهام! و این داستان حتی تا همین امروز هم که کمتر اشتغالات فلسفی دارم، ادامه دارد.
امروز بسیاری از دغدغههای فلسفی برایم کوچک است، هر چند شاید در روزگاری برای رسیدن به این نقطه لازم بود.
در هر صورت در این سال اولی که حوزه آمده بودم و طلبه رسمی شدم، مهارت خودآموزیام، خیلی تقویت شد خصوصا به بهانه تدریس، کتب جدید میخواندم و خواندن کتب جدید، یادگیری مطالبی بود که من هیچگاه بلد نبودم. اما هدفم در کتب جدید کاملا روشن بود. من دنبال تدریس عمیقتر کتب پایینتر بودم و در مطالعه کتب جدید، کاملا میفهمیدم که دنبال چه میگردم.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۹
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
سال دومی که طلبه رسمی شده بودم آغاز شد. سال قبلش شیفته دروس آیت الله سید احمد مددی شده بودم. اجمالا درسهایی که تا پایان پایه ده بود، جمعبندی کرده بودم به جز کفایه که داستان خاصی دارد. خلاصه آغاز سال تحصیلی را با انرژی و نشاط بالا با دروس استاد مددی آغاز کردم. تقریبا هر ماه، یک سال از دروس ایشان را گوش میدادم و پیاده میکردم. بعدا سرعتم بیشتر شد و خلاصه در حدود یک سال و چند ماه، علاوه بر اینکه دروس ایشان را به صورت حضوری میرفتم، نزدیک به ۲۰ سال درس خارج ایشان را گوش دادم و شاید بیش از ده سال را با دقت به صورت متن رایانهای در آوردم.
به نظرم کم سنترین فرد داخل کلاس بودم. طلبههای مسن و جا افتاده زیادی سر درس بودند. برخی مثل استاد یزدانپناه از اساتید شاخص حوزه بودند. من بچه طلبه هم صندلی کوچکی با خود میآوردم و روی آن مینشستم و مشغول به نوشتن آن جلسه در رایانه میشدم. عمده افراد روی زمین مینشستند ولی من چون وقتی نشسته مینوشتم، دستم درد میگرفت، روی صندلی مینشستم. آرام آرام اعضای کلاس به من بابت گرفتن فایل متنی جلسه مراجعه میکردند. سالهای قبل را نیز جمع کرده بودم و این مزید بر علت بود! کم کم به عنوان نویسنده جلسات استاد مددی در میان شاگردان ایشان شناخته شدم.
حافظهام در طول این سالها تقویت شده بود و آن قدر به این ۲۰ سال درس مسلط بودم که خیلی از مباحث را با جزئیات میدانستم که دقیقا در کجای این ۲۰ سال به چه صورتی و چه بخشهایی از آن تدریس شده است.
تجربه جالبی بود. در مدت زمانی کوتاه میتوان ۲۰ سال درس را آموخت و مسلط بود. دو نفر از شاگردان استاد بودند که بعد از درس مباحثهای داشتند. من آرام آرام دیدم که مباحثه اینها خیلی پرفایده است. از ایشان اجازه خواستم که من هم شرکت کنم و آنها هم ممانعت نکردند. نزدیک به ۲ سال با این افراد مباحثه کردم و انصافا خیلی چیز یاد گرفتم.
یکی از این دو نفر، استاد جستوجو کردن بود! متخصص جستوجو در نرم افزارها و گوگل و ...! واقعا استاد بود! چیزهایی که من ساعتها میگشتم تا پیدا کنم و پیدا نمیکردم، ایشان در لحظه پیدا میکرد! من مهمترین چیزی که از این افراد یاد گرفتم همین تخصص در جستوجو بود که بعدها خیلی به کارم آمد!
یک روز، این دو نفر به من گفتند: میرزائی! تو کی طلبه شدی؟! من اگر میخواستم راستش را بگویم باید میگفتم حدود دو سال است که طلبه رسمی شدهام! خب خیلی تمایل نداشتم بگویم! از پاسخ دادن طفره رفتم! اما آنها اصرار کردند! در نهایت گفتم!
این عزیزی که متخصص جستوجو بود، لبخندی معنادار بر روی لبهایش نقش بست! دیگری رو به او کرد و گفت: چرا میخندی؟! گفت: میدانی معنای این حرف(که من دو سال است طلبهام) چیست؟! گفت: یعنی چی؟! پاسخ داد: یعنی من و تو ول معطلیم! من ۱۴ ساله طلبهام و تو هم همین حدودها و مدتهاست داریم با این بنده خدا مباحثه میکنیم ولی نفهمیدیم که ایشان تازه طلبه شده!
منظورش این بود که تسلط بنده در حدی است که اصلا معلوم نمیشود تازه طلبه شدهام و به همین خاطر اینها متوجه نشدهاند که من تازه طلبه شدهام و این یعنی میشود که درسها را بسیار سریعتر از شرایط متعارف خواند ولی کیفیت حفظ شود.
اینها جرقههای نوشتن «طرح تحصیل نخبگان حوزوی» بود. اما هنوز تا سال ۹۶ خیلی راه مانده بود...
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۰
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 هم زمان و بعد از درسهای استاد مددی درسهای دیگر متفاوتی را پیگیری کردم. شرح مفصلی دارد. مقدار قابل توجهی آیت الله شبیری. مقدار قابل توجهی آیت الله سید علی میلانی در بحثهای خارج امامت. مقداری آقای شاهرودی مرحوم. مقداری آیت الله مفیدی. مقدار زیادی آیت الله فیاضی و استاد یزدانپناه. مقداری استاد خسروپناه. و افرادی دیگر که شرحی میطلبد.
اما بعد از گوش دادن ۲۰ سال استاد مددی، در کنار اینکه تقریبا ده سال دیگر از ایشان درس گوش دادم، فعالیت اصلی من چیز دیگری بود. استاد مددی کارهایی کرده بود و منابعی خوانده بود و به این خروجیها رسیده بود! ۴۰ سال و اندی وقت گذاشته بود! من که این طور نبودم! من عمدتا با اساتید ارتباط داشتم و منابع را ندیده بودم. به بهانه تدریس شروع کردم به بررسی منابع و عمیق شدن در آنها و فیش برداری و امثال آن.
۳ _۴ سال کارم این بود.
فعالیت دیگری که از همین زمان شروع کردم، اضلال خلق الله بود. البته آن زمان فکر میکردم دارم هدایت میکنم ولی الآن نگاهم این است که در واقع گمراه میکردم. به افراد مختلف در فضاهای مختلف سوابق تحصیلی خود را میگفتم و افراد را به سمت سریع خوانی دعوت میکردم. عده زیادی هم گمراه شدند. مدتها برنامه گذاشتیم و کارهای متنوع کردیم و خروجی این کارهای میدانی، در بهار سال ۹۶، نوشتن طرح تحصیل نخبگان حوزوی بود که بعد از ماه مبارک رمضان آن سال، یک تکملهای هم به آن اضافه شد.
طرح تحصیل را ترویج کردم! شاید آبان ماه بود. آن زمان در پیامرسان تلگرام(آن زمان سواد رسانهام پایین بود و از تلگرام استفاده میکردم!)، کانالی درست کردم و پیامی به این مضمون در آن قرار دادم:
بنده احمد میرزائی، متولد سال ۱۳۷۰ هستم. با رتبه ۱۸ کنکور سراسری ریاضی در سال ۸۹، بعد از یک سال تحصیل رشته عمران، وارد حوزه علمیه شدم. از طریق ماده ۱۸، ۶ سال را یکساله امتحان دادم و بعد ۴ سال بعدی را یک ساله خواندم و بعد نزدیک به ۵۰ سال درس خارج را در مدتی کوتاه مسلط شدم و پیاده کردم! چندین کتاب نوشتهام و دو دوره خارج اصول تدریس کردهام و بحثهای خارج حدیث شناسی و .... الآن هم چند وقتی است که روش تحصیل خود را مهندسی معکوس کردهام و میخواهم این روش تحصیل را ترویج کنم.
شما برای کسانی که فکر میکنید این سه ویژگی را دارند، این طرح را ارسال کنید:
۱. تلاش
۲. استعداد متوسط رو به بالا
۳. اخلاص
در نهایت گفتم برای اینکه من از مقدار بازدید این پیام آگاه باشم، لطفا خود این پیام را ارسال کنید.
خلاصه این پیام را شاید برای حدود ۱۰ نفر از دوستانم که خیلی قبولشان داشتم ارسال کردم. این پیام آرام آرام بازدید میخورد و آدمهایی عجیب و غریب از دور و نزدیک و شهرستانهای مختلف یا تلفنی تماس میگرفتند یا به منزل ما میآمدند و در مورد برنامه خود صحبت میکردند.
انصافا افراد خاصی بودند. برخی از آنها خیلی خیلی خاص بودند و من تصور هم نمیکردم که چنین افرادی با چنین ویژگیهایی در این کشور وجود داشته باشد! انصافا جالب بود!
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۱
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 با سرعت زیاد مشغول اضلال خلق الله بودم. باز خدا رحم کرد که مدرسه نزدم. همان سال ۹۶، عزم جدی داشتم که مدرسه بزنم. هماهنگیهای قانونیاش هم به اعجاز الهی، با سرعت انجام شد. یکی از مدیران مدرسه قم که با آیت الله اعرافی ارتباط نزدیک داشت، گفت من حاضرم طرح شما را در مدرسه اجرا کنم و فقط کارهای قانونیاش را طبق روال متعارف انجام میدهیم ولی مدرسه و اعضا بالکل دست تو! بعد هم قرار شد که در اردوی میثاق طلبگی بروم و مخ افراد خاص را بزنم که در طرح مدرسه ما شرکت کنند. همه چیز تقریبا آماده بود تا اینکه بنا شد، ما در ماه مبارک رمضان افطاری بدهیم! شب تصمیم گرفتیم که برای افطاری ماقوت درست کنیم.
یادش به خیر! به نظرم شب ۲۰ ماه مبارک رمضان بود. فردا شب 21 و از شبهای قدر بود. از علامه گوگل روش پخت ماقوت را گرفتیم و مواد لازم را مغازه خریدم و از سر شب مشغول درست کردن ماقوت شدم! من هم نابلد! اول آب را جوش کردم و بعد نشاسته ریختم! نشاستهها لُکه لُکه شد! یک صافی برداشتم و مدام نشاستهها را از داخل صافی میگذراندم! هم میزدم! تلاش میکردم! نشاسته جدید میریختم! اما کار خیلی سختتر از این حرفها بود! هر چه هم میزدم، رنگش مثل ماقوت شفاف نمیشد! علامه گوگل سایتی آورده بود که میگفت باید آن قدر هم بزنی تا شفاف شود ولی ما هر چه هم میزدیم شفاف نمیشد!
نشان به آن نشان که هنگام اذان صبح، کار تمام شد و من آن شب هول هولکی سحری خوردم و مشغول درست کردن ماقوت بودم. به زحمت تا اذان صبح تمام شد! خیلی طول کشید. خیلی خسته شدم!
صبح تا ظهر غذاهای دیگر را درست کردیم و در نهایت تا بعد از ظهر افطاری آماده شد. یکی از بستگان آمد و مقداری ماقوت که برای ایشان جدا کرده بودیم، به ایشان دادیم.
چند روز بعد، ایشان تماس گرفت و گفت: این ماقوت شما خیلی بیمزه بود! آخر سر مجبور شدم خودم در خانه، آبش کردم و از نو در آن شکر ریختم! و این جمله آب سردی بود برای روی من!
این همه فلاکت کشیدیم و در نهایت یک ماقوتی درست کردیم و آن هم این طوری شد! تازه ما در هنگام پخت متوجه شدیم که پاسخ سایتی که گوگل آورده بود، غلط بود و خودمان با مزه کردن و ... نسبتها را تنظیم کردیم ولی باز هم چیز باب میلی از آب در نیامده بود!
من در آن شب، خیلی در فکر مدرسه ای بودم که کارهای تأسیسش را انجام داده بودم. در همان هنگام پخت ماقوت احساس کردم که این ماقوت نمودی از مدرسهای است که من میخواهم تأسیس کنم! هر کاری که میکردم، معادلش در مدرسه به ذهنم میآمد! این صافی و این لکه لکه شدن نشاستهها که بعدا فهمیدم به خاطر نابلدی من بوده و تنظیم نبودن نسبتها و اشتباهات علامه گوگل و سایتی که معرفی کرده بود و خلاصه از این دست....
شاید تعجب کنید ولی هنگام نماز صبح، مطمئن شده بودم که تأسیس این مدرسه به صلاح نیست! وقتی آن آشنا، جمله کم شکر و بیمزه بودن ماقوت را گفت و اینکه در نهایت مجبور شده است، ماقوت را آب کند و از نو بپزد و شکر بریزد، آب پاکی را روی دست من ریخت!
با خودم گفتم: تأسیس این مدرسه یعنی ورود به چیزی که بلد نیستی و فکر میکنی بلدی! بعد میری آخرش مثل آهو در گل میمانی و در نهایت یک خروجی هم که داشته باشی، به درد نمیخورد و باید از نو آن را بسازند!
عجب شبی بود و عجب رحمتی نصیب حال من شد! الحمد لله رب العالمین
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۲
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 خروجی این شب، اضافه کردن تکمله زیر به نوشتار طرح تحصیل نخبگان حوزوی بود:
«برنامه طرح تحصیل نخبگان حوزوی، در کنار برنامههای رسمی زندگی افراد است و به گونهای تنظیم میشود که اگرچه در تمامی ابعاد زندگی آنها تأثیر بگذارد ولی به هیچ وجه، خود آن یک برنامه رسمی تلقی نمیشود. یعنی این برنامه ذاتا، نمیتواند برنامه یک مدرسه باشد بلکه باید طلبه در کنار برنامههای مدرسه، با مجاهده، سعی کند این برنامه را نیز پیش ببرد.
وقتی برنامهای رسمی شد، باید زمان معین داشته باشد! باید جبر داشته باشد! باید مدرک داشته باشد! اما این طرح هدفش از پایه این است که بر محور توانمندی فرد باشد و فرد با اختیار خود در کنار برنامههای دیگرش با خود بجنگد و وقت بگذارد تا جواب نیازهای خود را از دل آن برنامه بگیرد.
اگر برنامه طرح تحصیل نخبگان حوزوی، چنین ماهیتی داشته باشد، یک برنامه و طرح زنده است که افراد با آن زندگی میکنند و ابعاد زندگی خود را با آن، تنظیم میکنند! اما اگر هر مقدار از این فضا فاصله گرفت، به انحراف کشیده شده است و به طرحهای مرده در این گوشه و آن گوشه، شبیه خواهد شد.»
البته الآن همین حرف را هم قبول ندارم! الآن به این نتیجه رسیدهام که از جهاتی دیگر، چنین طرحی نباید مدرسه شود!
داشتم میگفتم: با کمال تأسف، با سرعت زیاد مشغول گمراه کردن خلائق بودم. در این میان عدهای چند صباحی همراه میشدند ولی چندان پای کار باقی نمیماندند ولی عدهای خیلی پایه کار را پیگیری میکردند. یکی از افرادی که همراه شد و تا امروز همراه بوده است، جناب آقای مصطفی قاسمی است که امروز طرح حوزه برای همه را با جدیت پیش میبرند. ایشان هم یکی از قربانیان همین طرح هستند! ایشان با تلاش ویژهای که داشتند در مدت حدود ۱۰ ماه، بسیاری از درسهای ۶ سال حوزه را با سرعت خواندند و علاوه بر این چیزهای دیگری که در حوزه رسم نبود، مثل مباحث حدیث شناسی را نیز با جدیت در همین ده ماه، گذراندند به صورتی که بعد از این ده ما، ایشان که در روز اول میخواستند اصول مظفر (پایه ۵) بیاموزند، شروع به تدریس کفایه(پایه ۹و ۱۰) کردند!
البته ایشان به دلیل اینکه خودشان در سبک زندگی و ارتباطاتشان، مسائلی را در نظر داشتند، خیلی آسیب ندیدند ولی خب کار من گمراه کردن بود، هر چند ایشان چندان گمراه نشد و بیشتر از جنبههای مثبت این طرح استفاده کرد.
شاید بگویم تنها خروجی جدی این طرح، همین آقای قاسمی است و ایشان هم در واقع خروجی طرح نیست بلکه خروجی خودش است! خروجی یک سبک زندگی و یک سری برنامههایی که از قضا در بخش تحصیل، از طرح تحصیل نخبگان حوزوی نیز استفاده کرده است ولی در واقع، موفقیتهای ایشان معلول این طرح نیست.
دقیقا مثل خود من که موفقیتهای تحصیلیام معلول این طرح نیست بلکه معلول چیزهای دیگر است. البته من خیلی از این سبک کار کردن ضربه خوردم و خیلی آسیبهای روحی و معنوی و حتی جسمی و خانوادگی و کسب و کاری متنوعی به خود وارد کردم، چون من سبک زندگی آقای قاسمی را نداشتم و سبک زندگی و برداشتها و مسائلی که من داشتم، مشکلاتی جدی داشت که تا همین امروز، چوب آن کوتاهیها را در ابعاد مختلف زندگی خود میخورم.
یادم هست که یک بار که در اندیشکده حوزه علمیه دعوت شده بودم تا طرح تحصیل خود را ارائه بدهم، بعد از ارائه، یک نفر به من گفت: «این طرح شما با چه سبکی از زندگی، قابلیت اجرا دارد؟» من آن زمان معنای حرف آن بنده خدا را نفهمیدم! احمقانه جواب دادم: «با هر سبکی از زندگی، اگر شخص این برنامه را اجرا کند، به نتیجه میرسد»
اما واقعیت این بود که من معنای سؤال آن فرد را نفهمیده بودم...
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۳
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 فرض کنید ۱۰۰ سال عمر کنید. ۹۶ سال را در نظر بگیرید(بعد از ۴ سالگی)
اگر در این ۹۶ سال، ۳۰ سال، هر روز بدون تعطیلات، به صورت مفید ۸ ساعت درس بخوانید، میدانید چند سال درس خواندهاید؟ ۱۰ سال از عمر خود را درس خواندهاید. توجه کنید. من یادم نیست تا حالا کسی دیده باشم که بتوانم بگویم: ۳۰ سال، هر روز، بدون تعطیلات، به صورت مفید، روزی ۸ ساعت درس خوانده باشد.
فرض کنیم شما بتوانی چنین چیزی را انجام بدهی. در این صورت شما فقط ده سال از عمر خود را درس خواندهای.
اگر ۳۰ سال کارمند دولت باشیم و روزی ۸ ساعت در محل کار حاضر شویم، حدود ۷ سال و چند ماه از عمرمان را در محل کار حاضر بودهایم.
اما به طور متوسط، فقط حدود ۲۴ الی ۳۲ سال از عمرمان را فقط خواب هستیم!
میانگین مدت زمانی که مشغول غذا خوردن هستیم، چیزی بین ۴ تا ۸ سال از عمر ماست. تازه با لحاظ مقدمات و مؤخرات غذا، این زمان بسیار بیشتر میشود.
بین ۲ تا ۴ سال، در دستشویی و حمام هستیم!
شاید به طور میانگین چیزی حدود ۸ سال، در ترافیک هستیم!
جالب اینجاست که بیشتر نماز خوانها، شاید چیزی حدود ۲ سال از عمرشان را نماز میخوانند، یعنی از مدت زمانی که در دستشویی هستند که شاید کمتر!
من با خودم فکر کردم، چطور میشود، ما موفقیت تحصیلی را روی نهایتا ده سال از ۱۰۰ سال عمر خود ببندیم؟! مگر میشود بدون تنظیم کردن ۹۰ درصد دیگر عمرمان، به موفقیت تحصیلی برسیم! چه طور میشود، هر طور میخواهم بخوابم و هر طور میخواهم بخورم و هر طور میخواهم رفت و آمد کنم و هر طور میخواهم نگاه کنم و هر طور میخواهم حرف بزنم و هر طور میخواهم گوش بدهم و هر طور میخواهم زندگی کنم و اینها تأثیر کمی در موفقیت تحصیلی من داشته باشد!
خواب به تنهایی یک مسأله بسیار پر تأثیر در تحصیل است. تغذیه به همین صورت. ورزش و بهداشت به همین صورت. شما همین ۴ تا(ورزش و خواب و بهداشت و تغذیه) را تنظیم کنید تا ببینید که یادگیرندگی شما چقدر فرق میکند!
مگر میشود کسی شبکههای اجتماعی و ارتباط با موبایلش را درست تنظیم نکند و در تحصیل شخص موفقی باشد؟!
چقدر دنیا را خالی از رابطه تلقی کردهایم.
من قبلا با خودم این طور محاسبه میکردم: هر سال حوزه، ۳ درس اصلی دارد! هر کدام ۵۰ دقیقه. ۶ سال، میشو، ۱۸ درس اصلی! هر کلاسی در سال حدود ۱۲۰ جلسه تشکیل میشود. پس ۶ سال حوزه برابر است با: ۱۸۰۰ ساعت درسی.
فرض کنیم کسی بخواهد هر روز صبح بعد از نماز صبح تا اذان ظهر به طور متوسط ۶ ساعت کلاس برود و یا صوت درس گوش بدهد. بعد از ظهر هم مجموعه مطالب روز را مباحثه و مرور کند. ۳۰۰ روز زمان نیاز است تا ۶ سال حوزه با این کیفیت خوانده شود!
با خودم میگفتم: این دو دو تا چهارتاست! من هم اجمالا اجرایش کردهام. مصطفی قاسمی هم اجرایش کرده است! ببینید که میشود! مهم این است که شخص وقت بگذارد!
غافل از اینکه من که توانستم و یا آقای قاسمی که توانست یا آیت الله سند که توانست، چرا توانست؟! چون طوری زندگی میکرد که با این کار، یاد میگرفت و مسلط میشد و در خاطر میسپارد و به کار میبست!
بسیاری از افراد هیچ کدام از این کارها را حتی در همان مدت عادی هم نمیتوانند انجام دهند! مشکل از کجاست؟ از استعداد نیست. از سبک زندگی است. طوری زندگی کرده که تنبلی فکری پیدا کرده است. تنبلی فکری به تنهایی کافی است که برای اینکه نه انسان بتواند به خاطر بسپارد و نه به کار ببندد و نه مسلط شود! وقتی شخص حوصله فکر کردن ندارد، همه این اتفاقات ناگوار رخ میدهد!
این فقط یک بیماری سبک زندگی است! تنبلی فکری! وقتی رصد میکنی میبینی مگر یکی و دو تاست؟! شخص اسیر ۳۰ تا بند مختلف سبک زندگیای است که مانع تحصیل اوست! بعد ساعتها وقت میگذارد و به نتیجه نمیرسد! طبیعی است. آثار سیستمی سبک زندگی اوست ولی خود خبر ندارد که از کجا ضربه میخورد! بعد جاهلانه با دیدن افراد موفق، به استعداد آنها غبطه میخورد!
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۴
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 جای تأسف اینکه بسیاری از افرادی که در حوزه روش تحصیل کار کردهاند، مسأله ای به این مهمی را رصد نکردهاند! برنامه نوشتهاند ولی دنیایی از مسائل دیگر مثل سبک زندگی و حال و اراده و نیت و مهارتها را ندیدهاند! در حالی که نقش اینها در مسائل متعدد، به مراتب از روش پررنگتر است.
من هم اشتباه کردم!
طنز تلخ دیگر داستان این است که بسیاری از افراد، زمانی که طرح تحصیل نوشتهاند، فقط محور درس خواندن را در نظر گرفتهاند در حالی که تحصیل ترکیبی از آموزش دیدن و آموزش دادن و مطالعهکردن و ارزیابی و پژوهش و مراجعه و مباحثه و نوشتن و گفتن و به کار بستن و غیر اینهاست. چطور میتوان برنامه تحصیلی داد و این محورها را لحاظ نکرد!؟
من هم اشتباه کردم!
سطحی نگاه کردم! سیستمی ندیدم!
مدتی قبل با آقای قاسمی صحبت میکردیم و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدیم که حیف است که بحثهای بزرگان مختلف در این زمینهها را با هم تجمیع نکنیم.
علت بسیاری از موفقیتهای تحصیلی خود من، بخشی از سیره عملی علما بود که در دوران دبیرستان یاد گرفته بودم و در زندگی آورده بودم. اتفاقا ضربههایی که از سبک تحصیلیام خوردم نیز به خاطر قسمتهایی بود که بد تلقی کرده بودم و بد وارد زندگی خود کردم!
با آقای قاسمی صحبت میکردیم و دیدیم که انصافا بحث مهمی است که و معمولا در یک قالب منظم و دقیق ارائه نمیشود. کارهایی انجام شده است ولی طلبه وقتی آنها را میخواند به یک سیستم نمیرسد.
اتفاقا این بحثها خیلی در شکلدهی هویت طلبگی نیز مؤثر است و الآن چالش اصلی طلاب به نظر حقیر، نداشتن همین هویت است. دقیقا نمیدانند به چه دردی میخورند و واقعا طلبگی یعنی چه!
با آقای قاسمی صحبت کردیم و ایشان زحمت کشید و نظرات صاحب نظران این حوزه را استخراج کرد و با هم یک دوره برای ارائه سبک تحصیلی مطلوب تنظیم کردیم. سبکی که حداقل آسیبهای سبکهای قبلی را نداشته باشد و سعی کنیم نظرات بزرگان مختلف را به صورت سیستمی تجمیع کنیم تا خود طلبه به جمعبندی برسد که باید چه کند.
این شد که دوره طلبگی حرفهای، تنظیم شد. در واقع دوره طلبگی حرفهای، توبهنامه حقیر نیز محسوب میشود. من یک سبکی از تحصیل را ترویج میکردم که خطاهای راهبردی اساسی داشت و حداقل جبرانی که به ذهنم رسید همین بود که سبک اصلاح شده را تولید و آن را ترویج کنیم و به خطای خود اقرار کنم.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۵
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 یکی از خطاهای راهبردی طرح تحصیل نخبگان حوزوی را اشاره کردم. اما دو خطای راهبردی جدی دیگر نیز در این طرح وجود دارد. یکی ترسیم مسیر کلی برای عمده افراد است. دیگری تمرکز بر کارها و بارها و نه انسانهاست!
صوتهای چشمانداز را که در سایت دینشناسی موجود است برای بر طرف کردن این دو مشکل خصوصا مشکل اول، ضبط کردم.
این طرح به دنبال تولید آدم نیست بلکه به دنبال تولید نیروی کار است. کسی که بتواند طرح تحصیل نخبگان حوزوی را اجرا کند، الزاما آدم خوبی نمیشود، بلکه شخصی میشود که قدرت بالایی به دست میآورد و میتواند کارهای مختلفی را انجام بدهد. کارهای زیادی توسط این فرد ممکن است انجام شود ولی به نظر میرسد مصداق این آیه شریفه قرآن است:
(13) الرعد : 17 أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال
آری! کفی است روی آب که فایده واقعی را نمیرساند. فایده واقعی و آباد کردن مساجد الله، توسط افرادی خاص انجام میشود:
(9) التوبة : 18 إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدين
فقط افرادی که تنها از خدا میترسند و شئونات مختلف عبادات و ... در وجود آنها متجلی است، میتوانند مساجد الله را آباد کنند. دیگران مساجد را آباد نمیکنند. نهایتا مصداق این آیه هستند:
(30) الروم : 9 أَ وَ لَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون
زمین را شخم میزنند. به هم میزنند. شکلها را و شاکلهها را تغییر میدهند اما حقیقتا آباد نمیکنند.
ممکن است خدمات متعددی داشته باشند ولی خودشان و وجودشان از آنها بهره نمیبرد.
در مسأله تحصیل، افرادی میشوند که کلههای بزرگی دارند. دانش و محفوظات زیادی دارند ولی چندان خیری ندارند بلکه چه بسا ضررشان برای خود و جامعه بیشتر از نبودشان باشد. بر فرض به جامعه سود برسانند از جنس «کلمه حکمتی است که خداوند به دهان منافق می اندازد تا اهل ایمان آن را بگیرند و در دل آنها جای بگیرد» نه بیشتر!
خطای راهبردی من این بود که به جای اینکه روی خودم تمرکز کنم، روی کارها تمرکز کردم، در حالی که کارها باید بهانهای برای رشد من میبود. بنا نبود که انسان که میوه درخت هستی است، کودی بر پای آن شود.
من سالها درس میخواندم و تبلیغ میکردم و خدمات ارائه میدادم ولی کیفیت نمازهایم بهتر نشده بود و چه بسا بدتر شده بود. شاید کثرت نمازها بیشتر شده بود. نوافل مختلف اضافه شده بود ولی کیفیت خیر. کیفیت خراب مانده بود. این شاخص خوبی است. ببین این چند سال که طلبه هستی، چه قدر نمازهایت فرق کرده است؟ چقدر خدا را بیشتر در زندگی خودت حس میکنی؟ چقدر بیشتر شاکر شدهای؟ چقدر صبرت زیاد شده است؟ چقدر ذکر و توجه تو بیشتر و غفلت تو کمتر شده است؟ اگر تغییر خوب چندانی رخ نداده است، یقین بدان ول معطل هستی! و این نتیجهای بود که من در تحصیل قم گرفتم. ول معطل بودم. خیلی کار کردم ولی الکی و بیخاصیت. از جنس ول معطل بودن. چون سودش به من نمیرسید. بر فرض اگر سودی داشت به دیگران میرسید! اما من هنوز همان بودم که پیشتر بودم بلکه بدتر.
دوره طلبگی حرفهای، قدیمی برای ترویج سبک صحیح طلبگی است. سبکی که در آن طلبه رشد کند و درس بهانه رشد او باشد و نه اینکه درس بهانه بزرگ کردن کله او!
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
#خاطره کوتاه
✍️چند روز پیش یک نفر ازم یک سؤال پرسید که خیلی من را به فکر فرو برد.
👀سؤال در همین ایتا پرسیده شده بود. یک آقایی با صدای تقریبا 40 الی 50 ساله و حاج آقایی!
🔹من تصورم این بود که یکی از رفقای درس خارجی جا افتاده باید باشند.
⁉️سؤال چی بود⁉️
⁉️آقا دقیقا ما باید برای اینکه نیت خودمان را برای خدا خالص کنیم، چه کار کنیم⁉️
🧐من به فکر فرو رفتم‼️ واقعا باید به همچین شخصی چی بگم❓
⁉️اصلا خود اینکه کار را برای خدا انجام بدهیم، یعنی چه⁉️
⁉️مگه چیزی به خدا بناست با کار ما برسه⁉️
⁉️اگر فایدهاش برای خودمه، پس برای خدا چی میشه⁉️
⁉️بعد اینکه مگه دست خودمونه برای خدا انجامش بدهیم⁉️
⁉️الآن اگر کسی کاری را برای پول میکنه: اگر بگه برای خدا، درست میشه⁉️
⁉️مگه با گفتن چیزی حل میشه⁉️
⁉️مگه نیت نهایی دست خودمونه⁉️
🔰خلاصه اینکه کلی سؤال و مطلب به ذهنم اومد، که موندم از کجاش باید برای این آدم بگم
🥇ولی یک جرقه به ذهنم خورد که اِ اِ اِ اِ ....
🔍مگه عمده مردم و حتی شاید طلاب، جواب این سؤالات را میدانند❓
👀خب متأسفانه معلومه که نه❗️
🔰یعنی ما مدام گفتیم که کار را باید برای خدا انجام داد
😐ولی واقعا خیلی توضیح ندادیم این یعنی چی
🧐البته علما در کتب اخلاقی تخصصی یا عرفانی، این بحثها را باز کردهاند
🧐و همین طور برای شاگردانشان
👀ولی در کف جامعه و حتی شاید در جمع بسیاری از طلاب، این بحثها خیلی جا نیفتاده❗️
⁉️الآن چند تا سخنران معروف کشوری داریم که مثلا یک ماه رمضان، موضوع سخنرانیاش اخلاص باشه⁉️
🧐یا دقیقتر: چه طوری مخلص بشیم باشه
🔹میبینی 30 روز میاد در مورد اخلاص حرف میزنه ولی آخرش:
❓اگر از پا منبریها بپرسی، آخرش چه طوری میخوای مخلص بشی، شاید نفهمیده باشه❗️
☄️خب پس بیایم یک بار هم که شده، برای همیشه، این بحث:
اخلاص
و شرک
و نفاق
و برای خدا
و ریا
و سمعه را حلش کنیم.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#تلنگر
#خاطره
✍️دیروز چند دقیقه ای با خانواده چهار نفریمون، مار پله بازی کردم
🎲در اولین حرکت دو تا 6 آوردم و یک دو!
😊با 6 اول و یک نردبان رفتم 77
😄با 6 دوم و یک نردبان دیگر رفتم به 80 و چند
با 2 بعدی، رفتم روی مار و به نقطه آغاز برگشتم!!!! 🤦♂️
🧮خب وقتی تاسها این طوری آمد، اصلا فکرش را نمی کردم
👈ولی خب نتیجه همین بود! تقریباً هیچ!!
🧐چه قدر بازی دنیا شبیه مارپله است!
😅مورد داشتیم تا 98 آمده ولی بعدش رفته روی مار و تا قعر جدول سقوط کرده!!
💠یکی از دخترهام خیلی کمال گراست
👈به نظرم مار پله بازی خوبیه براش
طعم شکست و بالا پایین های زندگی را میچشه
و به بازی دنیا عادت میکنه که همیشه به تلاش و استعداد نیست
چه بالا پایین رفتنهایی که داستانش فرق میکنه
و با وجود استعداد و تلاش زیاد، به جایی نمیرسی
✍️بازی با بچه، یک درمانگاه است
اگر بچه خودمان را خوب بشناسیم،
و بازیها را هم خوب بشناسیم،
آنگاه میتوانیم بر اساس نیاز فرزندمان بازی کنیم
و کمک کنیم که نقاط ضعفش تنظیم شود
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#خاطره
#انگیزشی
✍ چند ماهی هست چند تا از فامیلها برای راه افتادن صله رحم بین جوانهای فامیل، به صورت اشتراکی با خود فامیل، یک سالن فوتسال ⚽️ کرایه کردهاند و شبهای جمعه، ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۳ جوانترهای فامیل جمع میشوند و به بهانه ورزش همدیگر را هم میبینند.
من هم با اینکه ساعتش اصلا خوب نیست و عادتا اون موقعها باید خواب باشم، برخی از هفتهها را میرم. البته تا آخر نمیمونم و معمولا ساعت ۲۲ تا ۲۲:۱۵ برمیگردم خونه.🚶♂️
چند شب پیش، موقع برگشت داشتم با عجله راه میرفتم که به ایستگاه اتوبوس برسم(این خط خاص در مشهد، این ساعتها هم اتوبوس دارد.) ولی خلاصه نرسیدم!😁
یک ماشین شاسیبلند 🚙جلوتر از من نگه داشت و وقتی از کنارش رد میشدم، شیشه را پایین داد و گفت حاج آقا... سوار شید...
من هم سوار شدم.
یک آقای پیرمردی بود و خانم پیری که کنار ایشان نشسته بود و من عقب نشستم.
وقتی سوار شدم، ایشان گفت:
حاج آقا! من وقتی شما را دیدم یاد یک خاطرهای افتادم؛ گفتم بفرمایید....
💡ایشان گفتند: خانم یادته؟! خیلی سال پیش که باردار بودی در خیابان منتظر ماشین بودیم و کسی سوار نمیکرد که یک آقای طلبه سیدی، کنار مسیر نگه داشت و اتفاقا کلی زحمت هم افتاد و مسیرش را تغییر داد و ما را رساند...
بعد گفتند: اینکه میگویند با غیر زبانتان مبلغ باشید، یعنی همین! (منظورشون این بود که اون آقای طلبه سید، حرف نزد ولی با عملش به من یک کار خوب یاد داد.)
👈 من با خودم گفتم: چه جالب! یک کسی یک کار خوب میکنه
👌علی القاعده اون آقا سید در تمام خیرخواهیهای این آقا در طول این سالیان شریک شده فقط با یک بار مسیر طولانیتر شدن
شاید روح آقا سید از این مسأله خبر نداشته باشه ولی هست و اثرش هم در زندگیاش هست...
الحمد لله🍃🍃
#تلنگر
https://eitaa.com/dinshenas
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿
#خاطره
#شکر
#صبر
#نعمت
#خواسته
#نیاز
👈امروز در گروه کافه انگیزه یکی از اعضا پیامی گذاشته بود با این عبارت:
اینجا👇👇👇👇
#محتوای_انگیزشی
خدایا شکرت بخاطر دردِ بیماریِ غیرِ قابلِ تحمل
اینجا👆👆👆👆
✅خب اینکه آدم باید در گرفتاری شکر کنه روشنه، چون:
1️⃣در همان حال گرفتاری کلی نعمت داریم که باید شکر کنیم و میشد اوضاع خیلی بدتر باشه
2️⃣گرفتاری خودش کلی فایده داره مثل آمرزش گناهان در صورت صبر و مثل قویتر شدن انسان در صورت استقامت و ...
🌟اما دیروز یک زاویه دید جدید برام باز شد که در کافه انگیزه گفتم و برای شما هم میگم:
چند وقتیه ذهنم مقداری درگیر یک نیاز تامین نشده ام است
دیروز حالم خیلی بد بود...ولی نه از نیاز تامین نشده...
بلکه به خاطر بیماری و درد ... (البته الآن دیگه به لطف خدا خوب شدم😊)
در اون حال و هوای ناخوش که زیر سُرُم هم آه و نالهام بلند بود، با خودم فکر میکردم که:
الان به هیچ وجه نیاز تامین نشده، برایم مهم نیست
اصلا بهش نمیخوام فکر کنم
بر فرض بخواد تامین بشه، میگم حوصلشو ندارم ....
خیلی از نداشتههای ما به خاطر اینه که خیلی چیزها رو داریم و الا اگر خیلی از چیزها نبود،
حتی به نداشتن آن نیاز یا خواسته، فکر هم نمیکردیم...
در دل هر خواسته ای هزاران داشته هست که اگر نبود اصلا آن خواسته وجود نداشت
ولی گاهی همان خواسته و نیاز تامین نشده را میبینیم
و از داشته های خود غافلیم و این یعنی ناشکری....