eitaa logo
806 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
906 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‹💔🎼›‌ - - دخترش‌دانشگاه‌شهیدبهشتی‌تهران، درس‌می‌خواند؛‌به‌کسی‌نگفته‌بودکه دخترِحاج‌قاسم‌است! استاددرروندتحصیلش‌مشکل‌درست کرد،حاج‌قاسم‌وقتےمطلع‌شد،پدری‌را تمام‌وکمال‌اجراکردوگفت: دخترم‌برای‌حل‌مشکلت‌هم،نگویی‌که دخترِ‌من‌هستی! - - ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
"🎬📓" - - بایڪۍازدوستـٰانش‌قرآرگذآشتہ‌بودند؛ یڪ‌قرآرِ‌خـدآیۍ..🖋 ھروقـت‌‌درس‌‌مۍخوآندند‌،میگفتند یآڪریم؛الوعـده‌وفـٰا مـٰا‌درس‌مآن‌رآخوآندیم‌،توبرڪتش‌رآبده...シ!🌱" -شھیدمصـطفی‌احمدۍروشن - - ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
همسرش میگفت: توۍوصیت‌نامہ‌اش‌برایم‌نوشتہ‌بود:‌ - اگربھشت‌نصیبم‌شد؛ منتظر‌ت‌مۍمانم‌باهم‌برویم🎞🌿" همینقدر؏‌ـٰآشقانھ . . .!(: ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمتی از وصیت نامه شهید امیر حاج امینی: 🍀 اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم... 🍀 ┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈• ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🍁حمید آقا خرید کردن از بازار رو دوست نداشتن دلیلش هم بخاطر»»» وضع حجاب بعضی از خانمها بود .... هر وقت مجبور بودیم برای خرید بریم بازار سعی میکرد سریع برگرده و عصبی میشد با اینکه بسیار سخت پسند بود ولی نهایت تلاشش رو میکرد سریع تر برگرده چون شرایط حجاب خانم ها و رفتار آقایون براش قابل تحمل نبود. 🍁ݰهیــــڍ ځݥیــــڍ ښیــــاهݢالیــــ ݥرادی ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🍁پیش از آنکه شهید«هریری» به سوریه عزام شود پیامی را به دوستان خود ارسال می‌کند و در آن می‌گوید: «می‌روم تا انتقام سیلی مادرم را بگیرم» رفتار ایشان خیلی مورد پسند دوستان و آشنایان بود. شهید از بنیانگذاران سه هیئت از جمله عشاق الزهرا(س) در مشهد بودند که با مدیریت وی اداره می‌شد و از شروع روز اول محرم تا پایان صفر برای شهید استراحت معنایی نداشت و بیشتر وقت‌ها در حرم امام‌رضا‌(ع) با هم بودیم و همیشه حرف شهید این بود اگر می‌خواهیم مصیبت اهل بیت(ع) را درک کنیم نباید راحت‌طلبی را در زندگی برای خود اختیار کنیم. بیشتر وقت‌ها نذرهای هیئت را می‌برد در محله‌های فقیرنشین مشهد بین نیازمندان پخش می‌کرد. از کارهای خیر دیگری که انجام می‌دادند به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک می‌کردند. 🍁ݰهیــــڍ ځښیــــنً هریــــریــــ ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🍁بابک من عاشق شهادت بود. روحیات عجیبی داشت، حتی زمانی هم که ورزش می‌کرد آهنگ زینب زینب سلیم موذن‌زاده اردبیلی را می‌گذاشت و با همان مداحی سوزناک ورزشش را انجام می‌داد. عاشق اباعبدالله‌الحسین و اهل‌بیت(ع) بود. 🍁می‌دانستم بابک آرزوی شهادت دارد. آنقدر بی‌تاب شهادت بود که من هم از ته دل به شهادتش راضی شده بودم. (مادرشهید) 🍁ݰهیــــڍݕاݕݢ نًۅریــــ هریــــښ ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🍁حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌كرد و می‌گفت: وسایل و امكاناتی را كه مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌كنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه می‌گفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست. 🍁حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت كادرهای كارآمد غافل نبود. ☘ݰهیــــڍځښیــــنً خراڒیــــ ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🍁پدر حاج همت نقل می‌کند «حاجی مدت‌ها بود که سری به ما نزده بود، برای همین، به اندیمشک رفتیم. صبح زود با ابراهیم به محل کارش رفتم. ظهر که برگشتیم خانه، مادر ابراهیم برای بچه‌اش کباب درست کرده بود. کباب را جلوی ابراهیم گذاشت، ولی ابراهیم نخورد. گفتم: چرا نمی‌خوری؟ گفت: من کباب بخورم، درحالی‌که بسیجی‌ها نان خالی هم گیرشان نمی‌آید. نخورد. کمی استراحت کرد و رفت سر کارش.» پدر شهید ادامه می‌دهد: «کفش‌هایش آن‌قدر پاره بود که قابل‌استفاده نبود. نه‌تنها از کفش‌های دولتی استفاده نکرد، بلکه کفشی که خودم برایش خریده بودم هم نپوشید، آن را به یک بسیجی داد که کفش گیرش نیامده بود. می‌گفتم آخر پسر، مثلاً تو فرمانده‌ای، کمی به خودت برس، اما انگارنه‌انگار. 🍁ݰهیــــڍ ݥځݥڍ اݕراهیــــݥ هݥݓ ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🌺انسانی بود همیشه آماده به خدمت و پرتوان. شهید محلاتی در مورد شهید باکری اظهار داشته بود: وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود. خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود. 🌺و به عنوان فرمانده باتقوا، الگوی رأفت و محبت در برخورد با زیردستان بود. 🌺ݰهیــــڍ ݥهڍیــــ ݕاݢریــــ ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
خاطره ای فوق العاده زیبا از 🌱 ♦️ابراهیم را دیدم؛خیلی ناراحت بود؛ پرسیدم چیزی شده؟گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده… هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد …و نیمه های شب برگشت؛آنهم خوشحال و سرحال…! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر … سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه ها خوشحال شدند؛مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب…ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر. رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛آنهم نزدیک سنگر عراقی ها. اما وقتی رفتم انجا نبود و کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد:خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم. زیر لب فقط میگفتم:یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی هوا تاریک شده بود؛جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد.چشمانم را به سختی باز کردم مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد…ومرا به نقطه ای امن رساند.من دردی احساس نمیکردم آن آقا کلی با من صحبت کرد؛بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد؛خوشا به حالش..... ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
〔🌤〕 بعد از نمـاز صبح، زیارت حضرت زهـرا علیهاالسلام خواند، پرسیدم: مگر شهـادت حضرت زهــراست؟ گفت: نزدیڪه! 〔😔〕 وقتی خواست برود، پسـرم حسین (ڪه ڪوچڪ بود) گریه ڪرد. بردش بیرون، چیـز؎ برایش خرید و آرامش ڪرد‌. 〔💔〕 گــریه‌ام گرفت، گفتم: تا ڪی ما باید این وضع را داشته باشیم؟ گفت: تا حالا صبر ڪرده‌ا؎، باز هم صبــر ڪن، درست میشه! 〔💚〕 حضرت زهــرا علیهاالسلام را خیلــی دوست داشت، روضه‌اش را هم دوست داشت، روضه او را ڪه می‌خواندند، به سومین زهــرا علیهاالسلام ڪه می‌رسید، دیگر نمی‌توانست ادامه دهد. 〔💘〕 ترڪش ڪه خورد و بردنش بیمارستان، زنــده ماند تا روز شهـادت حضرت زهرا علیهاالسلام و در روز شهادت مــادرش به شهادت رسید. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس عبدالله میثمی •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³